شماره ۴۲۷ | ۱۳۹۳ شنبه ۲۴ آبان
صفحه را ببند
هنرمند و انتظارات اخلاقی

|  برنا مسروری  |   روزنامه نگار   |

انتظاری که از برخی هنرمندان در عرصه اخلاق می‌رود، موضوعی است که همواره با دوستان و همکاران در خصوص آن بحث می‌کنیم و اینکه آیا شخصیت اجتماعی هنرمند و شخصیت هنری او را باید توأمان سنجید یا از هم جدا دانست. معمولا هم در نادر موارد! ثبت شده از بی‌اخلاقی‌های هنرمندان است که این بحث‌ها در می‌گیرد و البته که هر کس نظر خود را در این خصوص دارد. از ابعاد گوناگون شخصیت هر فرد – هنرمند یا غیر هنرمند – در اجتماع که بگذریم، انسان‌ها در طول زندگی بنا بر انتخاب‌هایی که می‌کنند - به جز تولد و مرگ که چندان انتخابی نیست – نقش‌های مختلفی را برعهده می‌گیرند و این در زندگی هنرمندان به دلیل توجهی که مردم به جزئیات آن دارند همواره و همیشه نمود بارزتری داشته است. شاید درست به همین دلیل است که اکثر هنرمندانی که در زندگی خصوصی و شخصی خود به اخلاقیات پایبندی نشان داده‌اند سوای شخصیت هنری‌شان، برنده قلب مردم عادی بوده‌اند. مثال‌های مرده و زنده در این خصوص کم نیستند. دلیل این امر هم بسیار ساده است. طبیعت و تمایل ذات بشر به اخلاق‌مداری است و نه نفی آن و از آنجایی که هنرمندان برای تکامل بُعد هنری‌شان نیازمند مخاطب هستند، پس ساده‌ترین نتیجه‌گیری این است که برای رسیدن به مقصود لاجرم باید برای نیازهای اخلاقی مخاطب – مردم - نیز پاسخی در خور داشته باشند. هر هنرمند، با جهان‌بینی خاص خویش که در سواد و درک و فهم و فرهنگ و هنر او ریشه دارد، خود بهتر از هر کس دیگر می‌داند که کمترین توقع مردم – مخاطب- از بُعد اجتماعی شخصیت او، انعکاس ارزش‌هایی است که او در بُعد هنری زندگی خود همواره مُبلغ‌شان بوده است. به بیان ساده‌تر انسان – هنرمند یا غیر هنرمند- موجودی است تشکیل یافته از ابعاد وجودی مختلف که به تفکیک نمی‌توان راجع به آن قضاوت کرد. بر این اساس می‌توان اینطور نتیجه گرفت هنرمندی که پایبندی به اخلاقیات را به کل کنار گذاشته است به طور قطع در جلوه‌گری هنری خویش نیز دچار مشکلاتی عدیده خواهد بود. چطور می‌توان باور کرد فردی به هیچ چیز در زندگی خود اعتقاد نداشته باشد اما در عوض رهبر ارکستر خوبی باشد!؟ آیا می‌شود کسی لقب هنرمند دوران را یدک بکشد اما پله‌های ترقی را با له کردن رقبا و پارتی بازی طی کرده باشد!؟ در این مقال دوست ندارم از برخی دعواهای بچه‌گانه که بین هنرمندان داخلی در می‌گیرد حرفی به میان بیاورم یا از باندبازی‌ها و به اصطلاح زیر آب زدن‌ها برای دمی بیشتر مطرح شدن یا در عرصه بودن، هرچند گویی برخی از این دوستان با رسانه‌ای کردن این مشکلات عمد دارند نشان بدهند چقدر از انتظار‌های ما دور هستند. حتی نمی‌خواهم به دعوایی که اخیراً بر سر ساخت خانه‌موزه یکی از پیشکسوتان هنر این مرز و بوم رخ داد ارجاع‌تان بدهم که گویی خود میخ دیگری بود بر این تابوت پوسیده. به یاد بیاوریم زمانی را که یکی از منتقدان پیشکسوت سینما در خصوص جو، فضا و حرف‌های رد و بدل شده در جلسات نقد و بررسی فیلم‌های جشنواره تنها به گفتن جمله «صد رحمت به چاله میدان!» اکتفا کرده بود. ظاهراً هر چه کمتر این‌ چیزها را بدانیم – متاسفانه - بیشتر می‌توانیم از این ظاهر زیبا لذت ببریم. به راستی ما را چه شده است؟ چرا برای هیچ چیز حرمت قائل نیستیم؟ حتی برای حرف‌های خودمان! شاید قواعد بازی را فراموش کرده‌ایم که به عنوان انسان، برای زندگی و دوام آوردن در جامعه باید به حداقلی از اخلاقیات اعتقاد داشته باشیم. هرچند شاید عده‌ای بگویند جامعه‌ای که این روزها در بحث اخلاق به حداقل‌ها نیز نظری ندارد دیگر نباید انتظاری از هنرمندش داشت، چه نوظهور و چه پیشکسوت. در پایان تنها می‌توان گفت وا اسفا و دریغ و درد از 2 دهه بعد!


تعداد بازدید :  265