يك سياستمدار يا حتي يك فرد عادي در تحليل وضعيت جامعه و یا خود چه زماني دچار اشتباه مهلك ميشود؟ بهطور قطع ميتوان زمانهاي گوناگوني را در پاسخ به اين پرسش ذكر كرد؛ ولي يكي از شايعترين موارد هنگامي است كه «كوچك» را كماهميت ميبينند؟ براي سياستمداران و حتی مردم عادي بايد اين اصل پذيرفته شود كه هيچ تغيير كوچكي كوچك! نيست اگر به صورت روندي درآيد؛ زيرا هر تغيير كوچكي در روند روبهرشد خود به تغييري بزرگ تبديل خواهد شد. در ابتدا ممكن است اتفاق يا تغيير، كوچك و كماهميت باشد، ولي فرآيند و روند آن بسيار بزرگ و خطرناك است. در رياضيات قاعدهاي داريم كه حاصلضرب بينهايت در عدد صفر مساوي صفر نميشود. در حالي كه حاصلضرب هر عدد ديگري با صفر برابر صفر ميشود ولي هنگامي كه عدد ديگر به سمت بينهايت ميل ميكند، نتيجه صفر نخواهد بود، بلكه يك عدد است. بنابراين بينهايت صفر، صفر نيست. در جامعه نيز همين قاعده حاكم است؛ بينهايت تغييرات كوچك و بسيار كوچك كوچك نيستند، بلكه يك رقم قابل توجه هستند. تاكنون اين مثال گفته شده كه اگر در يك حوض پر از آب زلال روزانه يك قطره مايع قرمزرنگ بريزيم، تغيير رنگ استخر در حد صفر است ولي اين مهم نيست؛ مهم اين است كه روزانه چنين اقدامي را تكرار ميكنيم. بنابراين طبيعي است حوض كه در آغاز پر از آب زلال و شفاف است، پس از 40 سال به يك حوض پر از مايعي به رنگ قرمز تبديل شده است. مديري كه اضافه شدن هر قطره از اين مايع قرمزرنگ را چيز مهمي نميداند و به درستي هم هر قطره چيز مهمي نيست، ولي اين مدير به دليل نديدن فرآيند اضافهكردن روزانه قطرات قرمزرنگ شايسته شماتت است، چون اگر چه نتيجه هر اقدام «كوچك» است، ولي فرآيند مذکور اساسي و مهم است.
واقعيت اين است كه وضعيت امروز جامعه ايران محصول كوچكشمردن چنين رخدادهايي است؛ رخدادهايي كه در لحظه رخدادن كوچك و قابل صرف نظركردن بودند، حتي ميتوانست مورد تمسخر و استهزا قرار گيرد ولي چون بروز اين رخدادها به صورت تصادفي و اتفاقي نبود، بلكه محصول يك فرآيند قابلمشاهده بود، كمتر مورد توجه افراد و مسئولان قرار گرفت. بويژه آنكه مقاطعي نيز پيش آمد كه با رخدادهاي ناخواسته قدري از بار منفي اين فرآيندها كاسته ميشد؛ مثل انتخابات كه بهطور معمول و تا حدي از احساس بار منفي اوضاع كم ميكرد.
اين رفتار در تمام حوزههاي مديريت كشور ديده ميشود. در حوزه اجتماعي توجه نكرديم كه افزايش اعدامها تحت هر عنوان كه باشد (چه حوزه سياست و اقدامات براندازی و تروريستي و چه مواد مخدر و يا جرايم خصوصي مثل قتل و تجاوز و...) در ابتدا بهظاهر مشكلي ايجاد نميكند؛ چون يك يا چند نفر مصداق اين حكم هستند و نزديكان آنها بيش از چند ده نفر نخواهند شد و حتي اگر كينهاي به دل بگيرند، نيز در برابر دهها ميليون نفر جمعيت عدد زيادي نيست ولي هنگامي كه اين رفتار در بلندمدت و براي 4 دهه رخ داد به يكباره مواجه با جمعيت بزرگي ميشويم كه هركدام به دليلي يكي از نزديكانشان اعدام شده است.
در زمينه رسانه و سياست خبري نيز همين وضع حاكم است. ابتدا يك خبر مشخص را بنا به ملاحظاتي منتشر نميكنند يا حتي وارونه جلوه ميدهند. خوب شايد يك خبر خاص مهم نباشد و افراد زيادي از واقعيت آن مطلع نباشند و به دليل اين دروغ و قلب واقعيت به رسانه بدبين نشوند، ولي هنگامی که اين كار پياپي انجام ميشود، يكباره چشم باز ميكنيم و ميبينيم نزديكان خودمان هم به اخبار و تحليل ما اعتمادي ندارند، حتي راستهاي آن را هم دروغ ميپندارند!
در حوزه اقتصاد نيز وضع به همين ترتيب است. هنگامی که در يكسال وضع اشتغال بهبود نيافت، هيچ سوالي نميكنيم، به اين اميد كه بعدا درست خواهد شد؛ ولي سال بعد هم با همين مسأله مواجه هستيم، بعد كمكم موضوع را كوچك ميبينيم، در حالي كه از ابتدا هم كوچك نبود. بعد چشم باز ميكنيم ميبينيم كه 5ميليون شغل بايد در سالهاي 1384 تا 1392 ايجاد ميشد، دريغ از ايجاد 2درصد آن! بعد دقت نميكنيم كه تمام بدبختيهاي بيكاري، فقر و فلاكت موجود متأثر از همان سياستهاي نابخردانه اقتصادي در سالهاي 1384 تا 1392 است. حالا عزا ميگيريم كه با اين لشكر بيكاران و فقرا چه خاكي به سر خود بريزيم؟
در بودجهريزي نيز همين سياست را پيش گرفتهايم. سال اول يك رقم به بودجه نهادي خاص با مأموريتي تعریفنشده اختصاص داده ميشود كه هيچ خدمتي براي جامعه نميكند، ولي رقم آن چندان زياد و چشمگير نيست. سال بعد نيز همين افزايش را شاهديم، بعد از 20 يا 30سال ميبينيم بخش مهمي از بودجه در مسيرهاي بيهوده صرف این نوع نهادها ميشود و به جاي آن بخشهاي نيازمند جامعه فاقد بودجه كافي هستند. درباره آب از همه بدتر عمل كردهايم، هر كس ميگويد اگر فلان مقدار آب را از زمین بيشتر بردارد، چه اتفاقي رخ ميدهد؟ هيچ؛ چون آن مقدار خيلي اندك است ولي هنگامي كه اين برداشت آب از سوي ميليونها مصرفكننده يا در طول دهها سال رخ ميدهد، با بحران بيآبي مواجه ميشويم. كافي است مثالي از سيفون بزنيم تا وضع سياست ما روشن شود؛ اگر هر سيفون فقط يك ليتر كمتر آب مصرف كند، يعني يك سنگ يك ليتري داخل آن بيندازيم و اگر حداقل در تهران روزانه 10ميليون بار سيفون كشيده شود، به اندازه يك ميليون ليتر صرفهجويي روزانه در آب است كه مصرف يك شهر متوسط است؛ ولی ظاهرا سیفون هم نمیتواند ذهنیت ما را نسبت به عینیت اصلاح کند.