شماره ۱۳۵۰ | ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲ اسفند
صفحه را ببند
پاسخگوی شماره ۲۵
| پ. ش. بیست و پنج |

الی: این توییت لند خیلی خوبه. کاش بیشترش کنید و با اسم مستعار ننویسید. ما همتونو می‌شناسیم این کارا چیه؟
 :  چرا نمیذارید یکم مبهم جذاب باشیم. لابد دو روز دیگه‌ام میخوایید بدونید اسم من چیه و توی خصوصی‌ترین مسائل آدم ازجمله نام و نام خانوادگی بنده هم با خبر باشید.
می ۷: ممیزی و ادیت برای پاسخگوی عزیز آزاد است. پاسخ هفته پیشت عالی بود، کلی خندیدم. زنده و پایدار باشید.
 :  داداش وابسته‌ام شدیا! قشنگ معلومه یه هفته باهام حرف نزنی دلت میگیره.
فرزانه: چرا واستون متن می‌فرستیم کار نمی‌کنید؟
 :  پس اینایی که هر هفته توی ستون پاسخگو چاپ میشه، نکنه متن‌های جابرحسین‌زاده‌اس که با اسامی مستعار کار می‌کنیم؟! متن‌هارو کار می‌کنیم منتها بعضی دوستان هستن که یا شهرونگ رو با پیج دل‌نوشته‌های لبریز من اشتباه گرفتن یا این‌که فکر می‌کنن این‌جا شبکه صدای آمریکاست! که در هر دو صورت ما به یک متن دیگه متوصل میشیم.

من و وودی آلن
|  علی اندرزگو|   
«از همان بچگی تو انتخاب زن‌ها اشتباه می‌کردم! وقتی رفتیم سفیدبرفی‌رو ببینیم، همه دلباخته سفیدبرفی شده بودن و من عاشق نامادری بد ذاتش» وودی آلن
وقتی این جمله‌رو خوندم، علت اصلیِ این‌که چرا اومدم سمت طنزنویسی رو متوجه شدم. من و وودی جان خیلی شبیه به همیم. ما هم وقتی رفتیم سیندرلا رو دیدیم من از بانو تریمین که خانم جا افتاده و متینی بود، بیشتر خوشم اومد تا خود سیندرلا که مثل اسکول‌ها نشسته بود تا یه شاهزاده با اسب سفید بیاد و ببره خوشبختش کنه! تو افسانه مرلین هم، معلومه از مرلین جان خوشم اومد که جلوی سلسله شاهنشاهی‌رو گرفت و شمشیر رو کرد تو کوه. تازه وقتی اسپارتاکوس رو دیدیم همه دلباخته شجاعت و حق‌طلبیِ اسپارتاکوس شده بودن و من عاشق اون زن موقرمزه که دوست داشت سر به تن اسپارتاکوس نباشه. کلا همیشه از شخصیت‌های بدذات فیلم‌ها بیشتر خوشم اومده تا شخصیت‌های اصلی، مخصوصا اگر نقش‌شون رو مونیکا بلوچی بازی کرده باشه. البته موارد خاص و عجیب دیگه‌ای هم بوده که نه از قهرمان داستان و نه از شخصیت منفی داستان خوشم اومده و عاشق شخصیت‌های فرعی داستان شدم، مثلا همین فیلم مدمکس! یا اصلا تو همین شهرزاد خودمون، دختر بزرگ آقا به این خوبی، شهرزاد دل قباد رو چه جوری برده نمی‌دونم.
دروغ‌سنج
|  سیدحامد حسینی|  
تابه‌حال از خودتان پرسیده‌اید که اگر روی هر انسان دستگاه دروغ‌سنج نصب می‌کردند، چه اتفاقاتی می‌افتاد؟
۱. بیکاری در جهان موج می‌زد: دیگر هیچ سیاست‌مداری وجود نداشت؛ از آن‌جایی که لازمه سیاست‌ دادن وعده‌هایی است که به آن عمل نمی‌شود و سیاستمداری که به وعده‌هایش جامه عمل بپوشاند، دیگر سیاستمدار نیست، پس سیاستمدارها به جمع بیکاران اضافه می‌شدند. شاغلان در معاملات ملکی و افراد شاغل در صداوسیما همچنین کاسب‌هایی که از این جملات استفاده می‌کنند: از همین واسه داداشم برده راضیه، این بهترین کارمونه و مرگ نداره و... هم بیکار می‌شدند.
۲. سطح علمی جامعه دچار افت فاحش می‌شد: در دانشگاه دانشجو نمی‌توانست با گفتن پدرم فوت کرده، مادرم مریض است و نون‌آور خانواده هستم، مدرک بگیرد.
۳. آمار طلاق سر به فلک می‌کشید: به محض این‌که مردی به همسرش می‌گفت می‌روم ماموریت یا در ترافیک بودم، دستگاه بوق می‌زد و زندگی آنها از هم می‌پاشید.
نتیجه می‌گیریم که چقدر خوشبختیم دستگاه دروغ‌سنج روی انسان وجود ندارد.


تعداد بازدید :  362