هینریش کارل بروگش، خاورشناس و جهانگرد پرآوازه آلمانی، در دسته میهمانان اروپایی ایران در عصر قاجار بهشمار میآید. او در سفری پرماجرا به ایران سفرنامهای نگاشته است که نکتههای جذاب تاریخی را درباره زندگی مردم ایران در آن زمانه دربردارد. کتاب «در سرزمین آفتاب» نماهایی جذاب از ایران بهویژه تهران عصر قاجار در خود جای داده است. با این جهانگرد خوشذوق به تهران روزگار قاجار سفر میکنیم. تصویرهایی جذاب از تهران آن زمان، جایگرفته در قاب دوربین آنتوان سوروگین، ما را در این سفر همراهی میکند.
چنارها و ساکنان خوشبخت باغها
بروگش درباره باغهای تهران بهویژه چنارهای پرآوازه پایتخت ایران توصیفی دلنشین دارد. او در اینباره مینویسد: «درختی که بیش از همه به باغهای تهران زیبایی بخشیده درخت چنار است. این درخت با تنه قطور و بلند و شاخههای پیچدرپیچ و برگهای زمردینش، سایه واقعا مطبوعی دارد. در باغهای ایران حوضهای بزرگی وجود دارد که درونشان پر از ماهیهای قرمز و طلایی است و در وسطشان فوارهای نصب شده است. در این باغها آبشارهای مصنوعی و جویهای عریضی تعبیه میکنند و آنها را با کاشیهای پرنقش و نگار میپوشانند. درختکاریها و گلکاریهای چشمنواز و دلفریب و کوشکهایی که به سبک معماری اصیل ایرانی ساخته میشود و به آنها «کلاهفرنگی» میگویند، نشستن در هوای آزاد را واقعا دلپذیر میسازد. از بالای دیوار این باغها قلل پوشیده از برف البرز دیده میشود که حتی تماشایشان در فصل تابستان، تأثیر خنککنندهای بر ساکنان خوشبخت این باغها میگذارد.»
شیوه دگرگونه
نامگذاری گذرها و خیابانها
خاورشناس آلمانی هنگام گذر از خیابانها و دیگر گذرگاههای پایتخت قاجار، به شیوه نامگذاری آنها توجهی ویژه میکند. او کوشیده است نکتهای را بیان کند که از نظرش ویژگی نامگذاری خیابانها در میان ایرانیان به شمار میآید: «موضوع دیگری که شایان ذکر است، نامگذاری خیابانها و کوچههاست، امروزه تابلوهای سفیدی که رویشان با خط خوش فارسی نام خیابانها به رنگ سیاه نوشته شده است، در هر گوشهای یافت میشود. اما ایرانیان ظاهرا این نوع نامگذاری را نمیپسندند و از آن کمتر استفاده میکنند چرا که در نظر آنان هر خیابانی از قسمتهای مختلفی تشکیل میشود و اهالی تهران ترجیح میدهند هر قسمت را به نام بنای مشهوری که در آنجاست یا به اسم شخص معروفی که در آن نزدیکی زندگی میکند، بنامند. مثلا آن قسمت از خیابان «لالهزار»، گردشگاه اصلی تهران که طولوزان، پزشک شخصی شاه در آنجا زندگی میکند، به «خیابان دکتر طولوزان» شهرت دارد، چند قدم بالاتر نزدیک سفارت فرانسه، صحبت از «خیابان سفارت فرانسه» است و به همین دلیل قسمتی از «خیابان دروازه شمیران» را که تأسیسات چراغ گاز در آنجاست، «خیابان چراغ گاز» مینامند. هرچند این شیوه دارای مزیتی است و آن این است که وقتی نشانی مکانی را میدهند، همه به خوبی میدانند که در کجا واقع شده است و به سادگی آن را پیدا میکنند.»
گرفتاریهای آب تهران
آب دارالخلافه، مسألهای دیگر به شمار میآید که توجه هینریش کارل بروگش آلمانی را به خود میکشاند. او دراینباره روایتی جذاب دارد: «تهران چشمه ندارد و مردم شهر از آب قنات استفاده میکنند. آب این قناتها در جویهای روباز شهر جریان دارد و به آبانبارهای محلات مختلف میریزد. هر فرد یا هر خانواده آب مورد نیاز خود را بدون توجه به آلودگی، از این مخزنهای عمومی به دست میآورد. البته اخیرا روی اکثر این جویها را با قطعات سنگ پوشاندهاند، با وجود این در بسیاری از جاها، مردم سنگها را از رویشان برداشتهاند تا دسترسی به آب برایشان سهلتر شود: افراد عادی معمولا با دست آب میخورند یا اینکه روی زمین دراز میکشند و شبیه به حیوانات مستقیما با دهان آب مینوشند. روزی یکی از دوستان ایرانیم که از این نوع آبخوردن بدش میآمد، به شخصی که در یکی از کوچهها روی زمین دراز کشیده بود و آب میخورد گفت: «آقاجان، این چه طرز آبخوردن است، مگر عقل از سرت پریده است.» شخصی که مشغول آبخوردن بود، جواب داد: «قربان مگر چه عیبی دارد؟» دوست من بیدرنگ جواب داد: «هیچی، همانطوری آب بخور.» چه خوب بود اگر دولت ایران به مسأله پاکیزه نگاهداشتن آب اهمیت بیشتری میداد، زیرا تجارب اروپاییان ثابت کرده است که نه فقط سلامتی فرد بلکه سلامتی جامعه هم به این امر بستگی دارد. ظاهرا مقامات رسمی در ایران طور دیگری میاندیشند و به این مسأله اعتقاد چندانی ندارند که آلودگی آب، برای سلامتی انسان زیانآور است.»