محمدرضا نیک نژاد آموزگار
1- بچگیها خیلی به تلویزیون وابسته بودم. خیلی وقتها پیش میآمد پس از چندین بار که صدایم کرده بودند و من در ژرفای تماشا بودم یک «پسِ گردنی» به هوشم میآورد! گرچه آشنایی با کتابهای شریعتی در دوران نوجوانی این وابستگی را کاهش داد اما همچنان با رشتههایی توانمند درگیرش بودم. یادم هست سال کنکور بود و سریال پر کشش و پایان نیافتنی اوشین؛ با پنبههای فرو کرده در گوش و چند پیراهن و شلوارِ گرم و کتاب و زیلو به دست رو به آشپزخانه در آن سوی حیاط مینهادم و البته باز درگیرِ سرگذشت آن بانوی ژاپنی بودم و... بیگمان اعتیادی بود برای خودش! خوشبختانه با رفتن به سربازی و دانشگاه و البته با آشنایی بیشتر با کتاب و مجله آرام آرام دُوزش را کاهش دادم! اما بریدگی کاملم ماند تا آزادیهای اجتماعی- فرهنگی نسبی در دوران اصلاحات و انتشار روزنامههای تأثیرگذارش و از همه مهمتر اینترنت و جریان آزاد اطلاعات و گسترش و گوناگونی رسانههای تصویری دیگر... و البته پافشاری دستاندرکاران صدا و سیما بر روشهای سنتی در تهیه برنامهها و به ویژه تک گوییهای سیاسی- اجتماعی و افزایش فاصله باور نکردنی با فرآیند تغییرات جامعه و... بود که توانستم پشت جعبه جادویی را به خاک برسانم و خلاص! گرچه هنوز گاهگاهی برای دیدن برنامههای صنفی- آموزشی، فیلمهای مستند یا برنامههای ورزشی به تماشایش مینشینم اما همچنان در بسیاری از گسترهها تلویزیون و دستاندرکارانش نتوانستهاند اعتمادم را برگردانند و همچنان از آن و آنها دورم.
2- پسرِ 10 سالهام علاقه فراوانی به برنامههای ورزشی به ویژه فوتبال دارد. همیشه پیگیر رویدادهای فوتبالی ایران، اسپانیا و... است. مدتی پیش که اخبار ورزشی را گوش میداد و من هم در گوشهای درگیر لپتاپم بودم، ناگهان ناباورانه دیدم که خبر ورزشی دو بخش شده و در دومین بخشاش به خبرهای وابسته به ورزش زنان پرداخته میشود و حتی تصویرهایی از آنان پخش میشود! حال و هوایی مانند اصحاب کهف را داشتم. باورم نمیشد! چند بار پرسیدم: از کی این بخش را افزودهاند؟ از کی به اخبار بانوان هم پرداخته میشود؟ از کی تصویر خانمهای ورزشکار و مسابقههایشان پخش میشود؟ چند روزی درگیر آن بودم و به دنبال پاسخ و توجیهی برای این رفتارِ دستاندرکاران کنونی صداوسیما. دستاندرکارانی که پیشینهشان نشان میداد که در برابر فشارها و حملههای نهادهای قدرتمند و حساس به مسائل زنان، بسیار ناتوانند! اکنون چه شده است که تن به همین کار کوچک دادهاند؟ بیگمان یکی از مهمترین عاملها، فشار و خواست اجتماعی شهروندان بوده است؛ بیشتر زنان و کمتر مردان. دغدغههای زنان و خواست روزافزون برای بهرهگیری از پتانسیلهای این نیمه پنهان جامعه، امروز به جایی رسیده است که در یکی- دو ماهه چالشها بر سر انتخاب وزیران، یکی از پر بسامدترین و آشکارترینشان برگزیدن زنان برای وزارت بود. امروز با یاری رسانههای واقعی و مجازی زنان سهم واقعی خویش را بیش از گذشته دنبال میکنند و گویا جلوداری هم ندارند! پر پیداست که در این فشار بی امان اجتماعی، صدا و سیما هم وادار به پذیرش بخش اندکی از این خواستها شده و البته این فشارها همچنان رو به فزونی و گشایشهای بیشتر در این باره پیش رو...
نمیدانم چرا ناگهان یاد آن «پسِ گردنی»هایی افتادم که هر از گاهی تمرکزم بر سحرِ جعبه جادویی را بر هم میزد و به هوشم میآورد و بازم میگرداند به واقعیتهایی که پیرامونم بود و از آنها بی خبر بودم! بیگمان گهگاهی چنین پسِ گردنیهایی برای هوشیار کردن و هوشیار ماندن، بد هم نباشد!