این عکس که 22 سال پیش از پیروزی جنبش مشروطیت ایران گرفته شده است، دارالایتام (عجز) خوی را در سال 1302 قمری نشان میدهد. دستههایی از پسرکان و دخترکان با لباسهایی یکسان همراه با احتمالا گردانندگان آن دارالایتام وقفی روبهروی دوربین نشسته یا ایستادهاند تا سندی روشن از کوششهای واقفان و نیکوکاران ایرانی در تاریخ برجای گذارند. این عکس، ما را به روزگاری میبرد که این منش جوانمردی سکه رایج زمانه بوده است «گر دست فتادهای بگیری مردی»! چه دردناک است جماعت کودکاک بیسرپرست و یتیم را در کوچهها و گذرها ببینی و بیآن که کاری انجام دهی، بگذری. چنان صحنههایی دل هر انسانی را به درد میآورده است. آدمهایی در آن روزگار، حدود یکصدوسیوپنجسال پیش، به این نتیجه رسیدند که این پدیده نهتنها دردناک است، که، موجبات سرافکندگی اهالی مملکت را نیز فراهم میکند ... اینگونه شد که به پا خواستند. نواهایشان گویی از راهروهای تاریخ گذشته و به امروز رسیده است «میرزا علیاکبر! نظاره این بینوایان و یتیمان و دیوانگان در شهر، دلم را به درد آورده ... حاج ابراهیم آقا! چند تن از تجار بزرگ شهر را میشناسم که میتوان با آنها موضوع را مطرح کرد. موافقی با هم تدبیری کنیم؟» اینچنین شد که نیکوکاران و واقفان شهر کوچک خوی متحد شدند تا از آن کودکان سرپرستی کنند. بنيانگذاران امور جديد خيريه و موسسات نوين عامالمنفعه در آن روزگار، از ميان گروههاي گوناگون اجتماعي برخاسته بودند. از آن جمله صاحبان حكومت و مالكان بزرگ، همچنين گروههاي روشنفكر و انديشمندان بودند که متأثر از شنيدهها و ديدههاي خود در کشورهای اروپايي در پی بستری مهيا كه در هنگامه شکلگیری جنبش مشروطه در كشور فراهم آمده بود، کوششهای واقفانه خود را در مسیر نگهداری و رسیدگی بخشهای ضعیف و نیازمند جامعه به کارگرفتند و كودكان يتيم و بيسرپرست از مهمترین آنان بهشمار میآمدند. عکس برجایمانده از دارالایتام خوی در دوره قاجار، نادیدهها و ناگفتههایی بسیار در خود دارد؛ از نگاههای حاضران در عکس میتوان نشانههایی یافت... عکسها نادیدههایی در خود دارند ...