سمانه خادمی | جان بیمار بهمدت زمانی که طول میکشد تا آمبولانس برسد و فرد را به بیمارستان مربوطه برساند، بستگی دارد. در بیشتر مناطق دنیا، در موارد اضطراری مدتزمان پیشنهادی برای رسیدن آمبولانس به محل هشت دقیقه است، اما در فلسطین حتی آمبولانسها هم نمیتوانند آزادانه حرکت کنند. آمبولانس فلسطینی ممکن است در هر ایست بازرسی متوقف شود تا ماموران داخل آن را بگردند و امدادگران را بازجویی کنند. طبق گزارشهای جمعیت هلالاحمر فلسطین PRCS، ایست بازرسیها بهطور میانگین 15دقیقه عملیات آمبولانسها را به تأخیر میاندازند.
همچنین زمانی که آمبولانس در ترافیک میماند تا به آن ایست بازرسی برسد هم باید جداگانه در نظر گرفته شود. تنها یک صف میتواند به ایست بازرسی وارد و از آن خارج شود. در نتیجه چون چندین صف باید یکی شود، ترافیک بهوجود میآید؛ مخصوصا در مواقعی که همه سر کار میروند یا به خانه برمیگردند.
در مواقع اضطراری و برای جابهجایی بیماران میتوان از آمبولانسهای PRCS استفاده کرد. در موارد اضطراری، بیماران تنها میتوانند به بیمارستانهایی بروند که در محله خودشان باشد؛ چه کرانه باختری باشد، چه غزه یا شرق بیتالمقدس.
اگر بیمار به درمان خاصی که در آن منطقه وجود ندارد، نیاز داشته باشد، باید فرم درخواست جابهجایی برای ماموران اسراییلی فرستاده شود.
سالانه هزاران بیمار از کرانه باختری یا غزه درخواست انتقال به بیمارستانهایی را دارند که در اراضی اشغالی قرار دارند؛ جایی که دارای 6 بیمارستان تخصصی فلسطینی است و خدماتی که ارایه میکنند در کرانه باختری یا غزه وجود ندارد. جراحی قلب، دیالیز کودکان و مراقبتهای آنکولوژی نمونههایی از این موارد است. برای عبور از ایست بازرسیهای کرانه باختری یا غزه به اراضی اشغالی، هر بیمار باید از اسراییل برگه اجازه تردد بگیرد.
گرفتن این مجوز ممکن است هفتهها یا حتی ماهها طول بکشد که باعث میشود بیمار وقت بیمارستانش را از دست بدهد. هیچ شاخصی وجود ندارد که چه کسانی واجد شرایط دریافت مجوز هستند. وقتی که درخواست یک بیمار رد میشود، اغلب هیچ دلیلی ذکر نمیشود.
طبق آمار سازمان بهداشت جهانی در سال 2016، 217هزار بیمار از کرانه باختری و غزه درخواست جابهجایی کردهاند. 22درصد یا تأخیر خوردهاند یا درخواست انتقال آنها رد شده است. سازمان بهداشت جهانی عملکرد مجوز صادر کردن اسراییلیها را «نه شفاف نه بهموقع» توصیف کرده است.
حتی بعد از دریافت مجوز، دفاتر PRCS برای انتقال بیماران فلسطینی باید هماهنگی بسیار دقیقی انجام دهند. به بیمار تنها یک روز قبل اطلاع داده میشود که با درخواست انتقال آنها موافقت شده است.
طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی، برای هماهنگی آمبولانس با اسراییلیها 90 دقیقه یا حتی بیشتر زمان لازم است. حتی اگر هماهنگیها از قبل انجام شود، ممکن است آمبولانسها به درخواست سربازان ایست بازرسی معطل شوند. این تأخیر ممکن است به قیمت جان بیمار تمام شود.
برای آنکه تأخیرهای احتمالی کاهش یابد، PRVC روش «پشت سر هم» را اختراع کرده است. به جای انتقال مستقیم با یک آمبولانس فلسطینی که ممکن است در ایست بازرسی اجازه ورود پیدا نکند، آمبولانس فلسطینی بیمار را از کرانه باختری یا غزه سوار و در ایست بازرسی به آمبولانس دیگری (که پلاک زرد اسراییلی دارد و میتواند در تمام بیتالمقدس رانندگی کند) منتقل میکند.
بیمار باید از یک آمبولانس به آمبولانس دیگری منتقل شود. در این روش ممکن است آلودگی وارد بدن بیمار شود و جانش به خطر بیفتد.
طبق قوانین بینالمللی حقوق بشر، اسراییل بهعنوان قدرت اشغالگر مسئول سلامتی و آسایش فلسطینیهاست. دسترسی به مراقبتهای پزشکی در فلسطین مسأله حقوق بشری است، اما اسراییل اغلب به آن بهعنوان مشکل امنیتی نگاه میکند.
یحیی مبارک در فلسطین بهعنوان امدادگر آمبولانس مشغول به کار است. او تنها یک چیز در ذهنش دارد؛ فقط میخواهد بیمار را به موقع به بیمارستان برساند. یحیی 47سال دارد و 12سال است که بهعنوان امدادگر آمبولانس مشغول به کار است. خودش میگوید که هیچ وقت درباره کارش دچار شک و تردید نشده و به این فکر نکرده که کارش را تغییر دهد. البته واقعیت این است که امدادگر آمبولانس بودن در کرانه غربی رود اردن، کار دشواری است.
اول اینکه آنها مجبورند وقت زیادی را پشت ایستهای بازرسی اسراییلیها بگذرانند، آن هم درحالیکه بیمار در آمبولانس است و آنها باید او را به سرعت به بیمارستان برسانند. این مسأله نهتنها جان بیمار را به خطر میاندازد، بلکه باعث میشود هموطنان فلسطینی یحیی او را به این دلیل که بیمار را به موقع به بیمارستان نرسانده سرزنش کنند و حتی به او دشنام دهند. علاوه بر این، تهدید حمله نظامیان اسراییلی به آمبولانس در زمانی که اعتراضی در جریان است، وجود دارد. در یک نمونه، نظامیان اسراییلی به سمت او گاز اشکآور شلیک کردند و یحیی به مدت 12 ساعت کنترل اعصاب خود را از دست داد و در تمام طول این ساعات قادر به تکلم نبود. در یک نمونه دیگر، آمبولانس آنها مورد حمله نظامیان اسراییلی قرار گرفت و شیشههایش شکست، اما با وجود همه این خطرها، یحیی کارش را دوست دارد و حاضر است جانش را در این راه به خطر بیندازد.
یحیی در گفتوگویی با شبکه الجزیره درباره کار روزانهاش توضیح داده است. او گفته است که هر زمان بیماری را در آمبولانس میگذارند تا چه اندازه دقت میکنند که به ایستهای بازرسی برخورد نکنند. او توضیح داده است که چطور مجبور است در میانه تظاهرات مردم و شلیک گازهای اشکآور به دل جمعیت بزند و مجروحان را نجات دهد. او توضیح داده که چطور میشود همراهان بیمار او را به دلیل اینکه نتوانسته بیمار را به موقع به بیمارستان برساند به او حمله کرده و او را مورد سرزنش قرار دادهاند.
یحیی میگوید: «بهعنوان راننده آمبولانس و امدادگر خوب میدانم که 10دقیقه اول مواجهه با بیمار دقایق طلایی است، بنابراین وقتی که 30دقیقه از وقتم در ایستهای بازرسی تلف میشود، آن هم به دلایل خیلی مسخره، میتوانم بگویم که آنها از قصد این کار را میکنند. اسراییلیها میخواهند کار من را با مشکل مواجه کنند. آنها از عمد آمبولانس را نگه میدارند. هیچ ارزشی برای جان انسانها قایل نیستند.
همیشه سعی میکنم راههای جایگزین را انتخاب کنم. راههایی که سریعتر باشد، اما مشکل این است که منطقهای که من در آن کار میکنم پر از ایست بازرسی است. درواقع ایستهای بازرسی این منطقه را احاطه کرده است. تنها دو ایست بازرسی است که به رامالله ختم میشود و این ایستهای بازرسی خیلی سختگیر نیستند. با اینحال، نظامیان اسراییلی هیچ توجهی به آژیر آمبولانس نمیکنند. وقتی که به ایست بازرسی میرسیم مانند یک خودرو عادی ما را نگه میدارند و بازرسی میکنند.
آنها هیچ توجهی ندارند که من دارم صادقانه کارم را انجام میدهم و وقتی که آنها من را نگه میدارند و وقتم را تلف میکنند، ممکن است جان یک بیمار به خطر بیفتد و درنهایت این من هستم که مسئول مرگ احتمالی بیمار خواهم بود. در کشورهای توسعهیافته وقتی که فقط چراغ آمبولانس روشن میشود، همه خودروها در خیابان کنار میروند و راه را باز میکنند، اما اینجا در کرانه غربی این نظامیان اسراییلی هستند که ما را نگه میدارند.
در منطقهای که یحیی کار میکند، این سرویس آمبولانس تقریبا به 9هزار نفر خدمات میدهد. خدماتدهی به روستاهای اطراف هم برعهده یحیی است. در نتیجه تمامی این منطقه تنها وابسته به خدمات یک آمبولانس است و آن هم آمبولانس یحیی است.
یحیی میگوید: «یک نمونه از موانعی که در مناطق اشغالی با آن مواجه هستیم، ایستهای بازرسی است. گاهی اوقات مجبوریم تا 20دقیقه در ایست بازرسی معطل بمانیم. خیلیخیلی بهندرت پیش میآید که بدون اینکه ما را نگه دارند اجازه رد شدن بدهند. آنها آمبولانس را درست مانند خودروهاي عادی نگه میدارند و اینطور وانمود میکنند که قصد بازرسی خودرو را دارند. اما در واقع، آنها تنها همه چیز را به هم میریزند و تجهیزات و داروهای ما را به بیرون پرت میکنند. بعد از پایان بازرسی مجبورم همه وسایلی که آنها به بیرون پرتاب کرده یا به هم ریختهاند را دوباره برگردانم و مرتب کنم. باید وسایل را طوری مرتب کنم که هیچ کدامشان موقع حرکت بر سر و روی بیمار نیفتند. همه این کارها باعث تأخیر میشود و درنهایت این من هستم که بابت تأخیر مسئولم. این نوع تأخیرها، موجب میشود که ما با خانواده بیمار درگیر شویم. حتی در بیمارستان نیز مسئولان بیمارستان ما را مواخذه میکنند. ما همیشه در اینخصوص شکایتمان را به کمیته بینالمللی صلیبسرخ اعلام میکنیم. هر بار آنها قول میدهند که در این خصوص با اسرايیلیها مذاکره کنند و نتیجه را به ما اطلاع دهند اما مدتی میگذرد و ما هیچ جوابی دریافت نمیکنیم.
هر روز ما با مشکلاتی مواجه هستیم. مواجهه با بیمار و شروع درمان آنها به اندازه کافی به ما استرس وارد میکند، اما سربازان اسراییلی هم استرس ما را دو چندان میکنند. صلیبسرخ و برخی سازمان فلسطینی هم اصلا به فکر ما نیستند. در خلال اعتراضات، ما کاملا بیطرف عمل میکنیم. وقتی بهعنوان امدادگر فعالیت میکنی، همیشه باید بیطرف باشی. اینها ربطی به دینت، عقایدت و فرهنگت ندارد. متاسفانه نظامیان اسراییلی همیشه به سمت ما گاز اشکآور و گلولههای پلاستیکی شلیک میکنند. یک بار به سمت من گاز اشکآور شلیک کردند برای 12ساعت هیچ کنترلی روی بدنم نداشتم. نمیتوانستم بر اعصابم مسلط باشم. آنها به دفعات به سمت من و با همکارانم از صلیبسرخ شلیک کردهاند، چرا؟ تنها به این خاطر که ما داریم به مردم کمک میکنیم.
من هیچ پیام خشونتآمیزی ارسال نمیکنم. من فقط دارم کار بشردوستانه انجام میدهم. سربازان ما را میبینند. میدانند داریم چکار میکنیم. آنها همه چیز را درباره ما میدانند. با دوربینهایشان از ما فیلم میگیرند. من هیچ اهمیتی به این مسأله نمیدهم، اما آنچه دربارهاش نگران بودم امنیت برای من و همکارانم است. امنیتی که موجب میشود ما بتوانیم کارمان را درست انجام دهیم. اگر هم بخواهم از ایست بازرسی با سرعت رد شوم، نظامیان اسراییلی سعی خواهند كرد بیمار را با خود ببرند. آنها مسلح هستند اما من کاملا بیدفاعم. علاوه بر این هدف من این است که بیمار را به بیمارستان برسانم. بنابراین باید با آنها همکاری کنم که اجازه دهند من رد شوم. حتی اگر سربازان هیچ فرقی میان امدادگر آمبولانس و یک معترض قایل نباشند! در یک نمونه، یکی از سربازان اسلحهشان به سمت صورت من گرفت و به سینهام کوفت و گفت: «ما از تو نخواستیم به اینجا بیایی!». من پاسخ دادم که دفتر هماهنگی فلسطینیها با من تماس گرفته و درخواست کردهاند به اینجا بیایم و به مجروحان کمک کنم. من هم مثل هر راننده آمبولانس دیگری، میخواستم کمک کنم. کار من همین است. اینطور نیست؟ همینطور که داشتم با آن سرباز اسراییلی جروبحث میکردم بیمارم در آمبولانس جانش را از دست داد. به ما گفتند که 200متر از ایست بازرسی فاصله بگیریم. درنهایت اقوام مرد فلسطینی به این دلیل که ما نتوانستیم جان آن مرد را نجات دهیم به شدت از ما دلگیر شدند. درست است که من امدادگر آمبولانس هستم، اما در اینجا هیچکسی پروتکل آمبولانس را جدی نمیگیرد و هیچکسی به امدادگران آمبولانس احترام نمیگذارد. در چنین شرایطی چطور میتوانم جلو بروم و مصدوم را نجات دهم. نظامیان اسراییلی باعث شدهاند که ما در مقابل هموطنان فلسطینیمان شرمنده باشیم. از منطقهای که کار میکنم معمولا 8 تا 10 دقیقه طول میکشد تا به بیمارستان رامالله برسم. البته اگر همه چیز بر وفق مراد باشد. من در نیواورلئان در لوئیزیانا به مدت یک ماه بهعنوان داوطلب کار کردهام و هرگز با چنین موانعی برخورد نکردم. در سال 2014 در آنجا، نیروهای پلیس از آمبولانسها محافظت میکردند و آنقدر با ما میماندند تا ما به بیمارستان برسیم. ما هرگز به عجله نیفتادیم و از آژیر استفاده نکردیم چون همیشه پشتسر خودروهای پلیس حرکت میکردیم.
من از سربازان اسراییلی انتظار ندارم که ما را اسکورت کنند و یا اینکه راه را کاملا به روی من بگشایند، تنها خواستهای که از آنها دارم این است که رسیدن من به بیمارستان را تسهیل کنند.
بیشتر اوقات، بیماران در آمبولانس من میمیرند. به این خاطر که نتوانستم آنها را در محل حادثه به درستی درمان کنم. دلیلش این است که من نمیتوانم زیر شلیک گاز اشکآور و گلوله پلاستیکی درست کارم را انجام دهم. اگر بگویم از گاز اشکآور و گلوله نمیترسم دروغ گفتهام. من هم مثل همه انسانم و میترسم. نمیخواهم جانم را از دست بدهم. از مردمی که به سمت آمبولانس هجوم میآورند میترسم. میترسم که مبادا بیمار بیش از اندازه گاز اشکآور استنشاق کرده باشد.
در جریان حمله اسرايیلیها تلفات زیادی دادهایم. آمبولانس ما هم دچار خسارت شده است. بارها و بارها شیشههای آمبولانس را شکستند. گاهیاوقات خسارت مالی به ما وارد کردند. بهطورکلی ما حدود 22هزار دلار تجهیزات و داروهایی که در آمبولانس داشتیم را از دست دادیم. آمبولانس هم برای تعمیرشدن نیاز به 7هزار دلار پول دارد. در چنین شرایطی چطور میتوانم کارم را درست انجام دهم!