عباس سندی در فیلم پناهگاه از مکانی در حومه شهر رشت روایت میکند که برای نگهداری و درمان حیوانات مختلف احداث شده و مدیریت آن را زنی جوان برعهده دارد. این نخستین مستند بلند این کارگردان است. کارگردانی که نزدیک 20سال میشود فیلم کوتاه میسازد و در این مدت فیلمهای زیادی ساخته و جوایز فراوانی را نیز به دست آورده است.
پناهگاه بهعنوان نخستین فیلم مستند عباس سندی نخستینبار در سیوسومین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و در این فاصله که بین رونمایی از فیلم تا اکران در سینماها افتاده، در فستیوالهایی چون سیدنی استرالیا، بیگ اسکای، نیو اورلئان، آناپولیس آمریکا و لچه ایتالیا حضور داشته و جوایزی را نیز دریافت کرده است. گفتههای این کارگردان را درباره پناهگاهش با هم میخوانیم...
شما با خانم محجوب که این پناهگاه را ساخته، چگونه آشنا شدید؟
آشنایی من با خانم محجوب، بسیار اتفاقی بود. سال ۱۳۹۰، درحال ساختن یک فیلم کوتاه داستانی بودم و برای چند سکانس کوتاه در آن فیلم نیاز به یک گربه خانگی داشتم. شخصی که خانم محجوب را میشناخت، ایشان را به من معرفی کرد و درنهایت موفق شدم آن چند سکانس را ضبط کنم. بعد از آن آشنایی کاملا ذهنم متوجه ایشان و فعالیتهایی بود که در زمینه حمایت از حیوانات انجام میدهند و مطمئن بودم که میخواهم فیلمی در این مورد بسازم. بعد از حدود یک سال، موضوع را با خود خانم محجوب در میان گذاشتم و ایشان با توجه به آنکه فعالیت خود را گسترش داده و به مکانی در حومه شهر رفته بودند، اما با این کار موافقت کردند. در ادامه با کمترین امکانات تولید یعنی فقط یک دوربین و سه پایه شروع به کار کردم.
این تنها کار خانم محجوب است؟ چون در طول فیلم ایشان را فقط در فضای پناهگاه میبینیم...
فعلا بله. حتی در خود فیلم نیز به این مسأله اشاره میشود که او شغل اصلی خود که فعالیت در یک دانشگاه بوده است را رها کرده تا بتواند امور مربوط به پناهگاه را با دقت بیشتری انجام دهد. حداقل در آن زمانی که مشغول تولید فیلم و تصویربرداری کار بودم، ایشان بهطور تمام وقت و بدون حتی یکروز تعطیلی مشغول کار بودند. به همین دلیل بخش زیادی از روابط ایشان با دیگران از طریق تماسهای تلفنی صورت میگرفت.
آیا برای این مستند فیلمنامهای تهیه شد یا صرفا جذابیت سوژه شما را به سمت ساخت و پیشبرد مسیر این مستند میکشاند؟
فیلمنامه دقیق و کاملی نداشتم، چون بخش زیادی از روند فیلم را امور جاری خود پناهگاه تعیین میکرد، اما واقعا تلاش کردم، خط داستانی مشخصی را برای روایت موضوع پیدا کنم که متاسفانه تا پایان زمان تصویربرداری و حتی تدوین، موفق به این کار نشدم. ولی فکر میکنم موضوعاتی که در فیلم مطرح میشود، جذابیت کافی برای مخاطب دارد تا بتواند فیلم را دنبال کند. ضمن اینکه در مرحله تدوین تلاش شده روند کلی فیلم دارای نظم مشخصی باشد.
برای علاقهمندان به سینمای مستند میتوانید بگویید چه میزان راش برای این مستند تهیه کردید؟
تصویربرداری این فیلم، یکسال و نیم طول کشید و در این مدت حدود ۲۵ساعت راش تهیه شد که درنهایت به نسخه ۷۵ دقیقهای فعلی رسیدیم.
میتوانید به این سوال پاسخ دهید که آیا به نظرتان بهتر نبود سوژهای چون پناهگاه را در قالب یک فیلم مستند کوتاه یا نیمهبلند میساختید؟ به این دلیل این سوال را میپرسم که بهنظر میرسد حذف بعضی سکانسها مثل سکانس خاککردن جسد اسب و... چندان آسیبی به کلیت فیلم نمیزند...
البته با مثالی که زدید موافق نیستم، چون وجود سکانس دفن جسد اسب، نمونهای برای نشان دادن مشکلات موجود در این پناهگاه است. خیلی از حیواناتی که در پناهگاه کارهای درمانی و مراقبتی روی آنها انجام میشود، نمیتوانند سلامتی خود را بازیابند و در پایان از دست میروند. به همین دلیل وجود آن سکانس در فیلم ضروری بود. اما اینکه فیلم میتوانست کوتاهتر باشد، با شما موافقم. ولی نه در حد یک فیلم کوتاه مستند یا نیمهبلند، بلکه شاید تعدادی از سکانسها و پلانهای فیلم میتوانستند چند ثانیه کوتاهتر بشوند. تأثیری که این ثانیههای اضافه روی برخی مخاطبان میگذارد، ممکن است آنها را به این نتیجه برساند که فیلم حاضر مثلا ۲۰ یا ۳۰دقیقه باید کوتاهتر شود، در صورتی که خودم فکر میکنم مجموع زمانی که شاید میتوانست از فیلم کم شود، کمتر از سه دقیقه است. ضمن اینکه من از مخاطبان، واکنشی که حاکی از طولانی بودن فیلم برای آنها باشد را ندیدم و اکثرا با فیلم ارتباط خوب و کاملی برقرار کرده بودند.
نام فیلم شما پناهگاه است؛ اما فیلم بیشتر روی کاراکتر گرداننده این پناهگاه تمرکز کرده است. بهعنوان سازنده فیلم میتوانید نظر خودتان را بگویید که آیا در این فیلم برایتان پناهگاه مهم بوده است یا خانم محجوب؟
برای من مهم بود که ما با خود پناهگاه، فعالیتهای مربوط به آن و افراد مختلفی که در آنجا مشغول به کار هستند، آشنا شویم، اما خب طبیعی است که خانم محجوب بهعنوان موسس این پناهگاه، حضور بیشتری در لحظات فیلم داشته باشند.
مستند انواع مختلفی میتواند داشته باشد؛ بگذریم از اینکه خود این موضوع را حتی میشد در قالب فیلم داستانی نیز به تصویر کشید. میتوانید بگویید به چه دلیلی سینمای مستند و بهطور اخص قالب مستند مشاهدهگر را برای روایت فیلمتان مناسب دیدید؟
این سوال قبلا به شکل دیگری هم از من پرسیده شده است، اما جوابی قانع کنندهتر از علاقه شخصی خودم به این نوع از روایت، نداشتهام. میدانم این شیوه را نمیتوان در هر موضوعی برای ساخت مستند به اجرا درآورد، اما سوژه ما پتانسیلش را داشت که با این شیوه روایت شود.
از آنجا که پناهگاه در جشنوارههای بینالمللی حضور موفقی داشته؛ میشود از بازخورد مخاطبان خارجی در این جشنوارهها بگویید؟
متاسفانه خودم موفق به حضور در جشنوارههای بینالمللی نشدم، اما از طریق فضای مجازی با برخی از مخاطبان خارجی در ارتباط بودم و آنها ضمن آشنا شدن با این پناهگاه علاقهمند بودند از خانم محجوب و پناهگاهش حمایت کنند و تا جایی که اطلاع دارم این کار را انجام دادهاند.
حرف ناگفتهای اگر مانده... درخصوص اکران در هنروتجربه و بازخوردهای داخلی بگویید.
خیلی از فیلمهایی که بهعنوان مستقل به نمایش درمیآیند، اساسا مستقل نیستند! یعنی میزان هزینه تولید آنها که یکی از نشانههای فیلمسازی مستقل است، بسیار بیشتر از حد این نوع از فیلمسازی و به اندازه سایر تولیدات سینمای ایران است. در مورد فیلم پناهگاه اما میتوانم بگویم هزینه تولید و پخش جشنوارهای آن در مجموع کمتر از ۱۰میلیون تومان بوده است و این مبلغ را نیز خودم تأمین کردهام...