شماره ۱۳۱۶ | ۱۳۹۶ سه شنبه ۱۹ دي
صفحه را ببند
بین_خطوط_می‌رانم!

شهرام شهيد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي طنزنویس [email protected]

شما وقتی در خیابان‌ها و بزرگراه کشور تردد می‌کنید و می‌بینید در یک خیابان از هر چهار جهت اصلی و حتی از آسمانش ماشین به سمت شما می‌آید. اجداد فردیناند فربیست بلژیکی را زیاد یاد می‌کنید که برای اولین‌بار در ‌سال ۱۶۷۸ به‌عنوان وسیله سرگرمی برای امپراتور چین خودرویی ساخت که با بخار کار می‌کرد و در واقع پدرجد خودروهای امروزی جهان بود. البته خوشبختانه این روزها وقتی از چپ و راست و شرق و غرب خودرو احاطه‌تان کرده، می‌توانید با یک حساب سرانگشتی ساده به این نتیجه برسید که در پشت 93‌درصد از خودروهای درحال تردد این عبارت نوشته شده: «بین_ خطوط_ می‌رانم». صحت و سقم آن هم که مشخص است، اما من در یکی از همین ترافیک‌های دلنشین تهران به این فکر می‌کردم که «بین_ خطوط_ می‌رانم» در واقع تبدیل شده به منش زندگی ما ایرانی‌ها. این یک شعار ساده نیست. اسلوب زندگی ماست. ما در کلیه شئونات زندگی‌مان بین خطوط می‌رانیم و فقط سعی می‌کنیم به هم نمالیم و برخورد نکنیم. حالا اگر جهت و سمت و سویمان مشخص نیست، عیب ندارد. مهم بین خطوط‌راندن است. می‌گویید نه؟
- چشم‌هایتان را ببندید و یک سیاستمدار در ایران امروز را درنظر بگیرید. اظهارات چند سال اخیر او را به یاد بیاورید. طرفداری از اقتصاد آزاد، لزوم سرکوب بازار آزاد، دفاع از حقوق شهروندی، ضدیت با حق مردم در انتخاب نماینده‌شان، طرفداری از وزارت زنان و مخالفت با ورود زنان به ورزشگاه‌ها و... می‌بینید؟ هر سیاستمدار ایرانی در طول تاریخ حیات سیاسی‌اش تنها بین خطوط رانده. یک روز راست‌راست بوده و روز دیگر چپ‌تر از چپ‌ها. مهم این است که او درست عین رانندگی، توانسته با راندن بین خطوط سیاسی کشور بدون تصادف کارش را پیش ببرد.
- یک روزنامه‌نگار را تصور کنید. مثلا خود من که اکنون 26‌سال است، کارم این است. راز دوام من در این حرفه چیست؟ بله. راندن بین خطوط قرمز. من هم بین خطوط رانده‌ام. یک روز فهمیده‌ام اوه اوه اصلا وقتش نیست راست را بکوبی و روز بعد به این نتیجه رسیده‌ام. اگر در مورد چپ‌ها نقد بنویسم، پوستم کنده است. یک روز نوشتن در مورد‌ آش شوربا به تریج قبای فلان سیاستمدار برمی‌خورد و یک روز ننوشتن در مورد آش شوربا باعث همان می‌شود. روزنامه‌نگاری در ایران مصداق ملموس و عینی‌راندن بین خطوط است. ماشینت پر از خط و خش است اما اگر با همین دست فرمان برانی، تصادف منجر به فوت یا رفتن به تعمیرگاه نخواهی داشت.
- یک فوتبالیست خوب که در یک تیم شهرستانی توپ می‌زند، مثال بعدی ماست. از هرکدام‌شان که بپرسید، شما قرمزی یا آبی اول نگاه می‌کند به این‌که از کدام نشریه با او مصاحبه می‌کنید و در طالع و اقبالش در روز مصاحبه، انتقال به کدام تیم بیشتر مشهود است. اگر شما از نشریه پرسپولیس باشید، به شما خواهد گفت از سه‌ماهگی طرفدار قرمزهای پایتخت بوده و برای همین مدام دماغش را خون می‌انداخته که صورتش قرمز شود. اگر هم صبحش از دفتر باشگاه استقلال میس‌کال داشته، به شما خواهد گفت خونش هم آبی است و دکتر وقتی در بچگی خون او را دیده، گفته حتما در گینس ثبتش کنند اما مادرش مخالفت کرده. این فوتبالیست هم در واقع یکی مثل ماست. بین خطوط می‌راند تا روزی که به مقصد برسد و به طرفداران رقیب ناسزا بگوید و ادعا کند: همین شماها بودین که باعث تصادف می‌شدین. والله با این دست فرموناتون!

 


تعداد بازدید :  756