شماره ۱۳۱۲ | ۱۳۹۶ پنج شنبه ۱۴ دي
صفحه را ببند
فلکه اول

| شهاب نبوی| دیشب که اینترنت قطع بود و نمی‌شد فیلم‌های خشن با پایانی باز را دانلود کنم و ببینم، با خودم کمی تحلیل‌بازی کردم؛ یعنی نشستم، به این فکر کردم که چرا ما هر چقدر کار می‌کنیم، باز هم قدرت خریدمان از دو تا چیپس و سوسیس بیشتر نمی‌شود؟ آدم گاهی واقعا از این شرایط خسته می‌شود و با خودش می‌گوید: «اصلا کوه لق این دنیا. کار چیه؟ هر چی می‌خواد بشه. به درک....» اما هشت صبح که از بانک زنگ زدند و گفتند: «یا قسطت رو میاری می‌دی یا زنگ می‌زنیم به ضامنت آبروت رو می‌بریم.» سریع شلوارت را تا گردن بالا می‌کشی و می‌روی سرکار. بعد از مدتی این بی‌پولی و بدبختی و نداری برای خود آدم عادی می‌شود. لاکردار مثل شلاق می‌ماند، چند تای اول را که خوردی، دیگر بی‌حس می‌شوی؛ یعنی خودت دیگر مشکلی با این بدبختی‌ها نداری‌. دوست داری بشینی یک گوشه و به فنا رفتن زندگی‌ات را ببینی؛ اما این طلبکارهای بی‌وجدان و سنگدل و رباخوار و آبرو بَر (بلا نسبت بانک‌ها) هستند که نمی‌گذارند دست از تلاش برداری و موتور محرکه‌ات برای جان‌کندن می‌شوند. دردناک‌ترین قسمت ماجرا جایی است که تو قبل از تخمگذاری صبحگاهی مرغ‌ها، از خانه بیرون زده‌ای و چند جای مختلف کار کرده‌ای و بعد از آخرین واق‌واق سگ‌ها به خانه برگشته‌ای؛ اما سر برج جای حقوق دسته‌ بیل هم بهت نمی‌دهند. انگار صاحبکارهای محترم، بعد از یکی دو ماه حقوق ندادن، نجابت به خرج‌دادن کارگر و کارمند زیر زبان‌شان مزه می‌کند و دیگر عادت می‌کنند به این قضیه؛ یعنی شما وظیفه داری هر روز ساعت هفت و نیم کارت بزنی و تا بعدازظهر مثل تراکتور کار کنی اما آنها وظیفه‌ ندارند که حقوقت را بدهند. تازه بعضی‌های‌شان مثل رئیس من، هر روز صبحانه و ناهار هم چترت می‌شوند و اگر یک روز ناهار نبری می‌گویند: «این مسخره بازیا چیه در میاری؟ خب نمی‌خوای ناهار بیاری بگو به آدم دیگه.» حرف از حقوق هم که بزنی می‌گویند: «پول کجا بود عزیز من؟ اگه دیدیش سلام ما رو هم برسون. همین که تنت سالمه شکر کن» یعنی آخرش با چنان اعتماد‌بنفسی می‌گویند: «همین که تنت سالمه شکر کن» که آدم دلش می‌خواهد برود جلو دستش‌شان را ببوسد و بگوید: «عاشقتم. ممنون که تنم سالمه. مرسی که تنم رو سالم کردی.» یا آن یکی می‌گوید: «به جان خودتون این‌جا رو فقط برای این تعطیل نمی‌کنم که شما از نون خوردن نیفتید.» آخه عزیز من نون کجا بود؟ تو که حقوق بده نیستی، لااقل درش را گل بگیر تا ما امیدمان قطع بشود و هر روز کلی هزینه نکنیم و تا این‌جا بیاییم. خلاصه که اوضاع جوری شده که آدم وقتی حساب و کتاب می‌کند، می‌بیند کارنکردن هزینه‌اش از کارکردن کمتر است.


تعداد بازدید :  491