شماره ۴۲۱ | ۱۳۹۳ شنبه ۱۷ آبان
صفحه را ببند
قهرمانان و افتخار، مدیران و ضعف

مجید صافی مربی کاراته

فدراسیون کاراته در ماه‌های اخیر بدون‌شک پر سر و صداترین فدراسیون ورزشی کشور بوده است؛ فدراسیونی که در طول سال‌های گذشته بیشترین تغییر مدیریتی را نیز تجربه کرده اما در‌سال جاری به اوج هرج و مرج خود رسیده است. بدون تعارف غیرت قهرمانان تنها مولفه‌ای بوده که توانسته صداهای مختلف را در نقد چالش مدیریت تا حد زیادی خاموش کند. در چنین فضایی بعد از بازی‌های آسیایی کره، مهم‌ترین رویداد این رشته ورزشی آوردگاه جهانی در آلمان است که با آنهمه استرس از عملکرد جریان اجرایی در فدراسیون، باز هم تیم، اعزام شده است و حالا به نظر می‌رسد مدیران باید به گونه‌ای رفتار کنند که امیدواری در تیم باقی بماند و شبهات گذشته ناشی از رفتار مدیران نیز دوباره تکرار نشود. پیش از این شاهد بودیم که قهرمان سنگین وزن کاراته در بازیهای آسیایی به شکل نامشخصی حذف می‌شود اما همین بازیکن با درخشش خیره‌کننده در رقابت‌های جهانی پا به فینال می‌گذارد؛ آیا این نوسان نتیجه ضعف مدیریتی و استراتژیکی مربیان نیست؟ کاتاروهای ایرانی همیشه رنج سختی‌ها را بر دوش دارند و همواره با نمایش‌های عالی و با اختلاف ناچیزی سکوهای مختلف قهرمانی را از آن خود می‌کنند. اگر امکانات یکسان و شرایط کاتاروها هم به شکل مطلوب‌تری برنامه‌ریزی می‌شد، کاتای ایران اکنون جایگاه ویژه‌ای داشت اما با همه این اوصاف تیم مردان کاتای ایران به آوردگاه آلمان اعزام نشد؛ البته اعضای تیم خود وارد عمل شدند و برای حضور در مسابقات بسیار هم زحمت کشیدند اما بازهم کاتاروها روی زمین ماندند و این یک اتفاق تلخ برای کاتای ایران است. چه کسی مسئول این ماجرا است؟ منتقدین بارها ضعف‌های کاراته ایران در حوزه اجرا و مدیریت را نشان داده‌اند اما چرا به این انتقادها و حرفهایی که به حق است رسیدگی نمی‌شود؟ آیا عادلانه است که چنین مربیان و قهرمانانی که نمونه‌های درجه یک جامعه ورزشی ما هستند و زحمات زیادی هم کشیدند حقشان فقط به خاطر فقدان برنامه و ضعف در اداره تیم‌های ملی پایمال شود و رنگ مدالی را که قطعا بدست می‌آوردند نبینند؟ تغییرات مداوم در جامعه رزمی کشور بارها و بارها در گذشته رخ داده اما این تغییرات فقط و فقط عاملی شده تا عده‌ای سود ببرند و عده‌ای هم به شکل چرخشی و تکراری منتقد شوند بدون آن‌که حرف آنها شنیده شود. کاراته به ثبات مدیریتی نیاز دارد. ظاهرا ما ماجرا را وارونه فهمیدیم. کاراته دلسوز می‌خواهد، نه مدیران ضعیف که وابستگی گروهی و سلیقه‌ای هم داشته باشند. کاراته به آدم‌های بزرگ نیاز دارد اما بزرگانی که جایگاه و شانشان حفظ شود. کاراته جوانان و فعالان تحصیلکرده‌ای می‌خواهد که دیده شوند و ابزاری برای رشد و توسعه در دست داشته باشند. کاراته خاک خورده‌های با عشقی می‌خواهد که با خون دل خوردن و بدون امکانات در اقصی نقاط کشور به پرورش جوانان مشغولند و حقشان پایمال می‌شود. ندیدن واقعیت‌ها در دنیای امروز که جهان ارتباطات و دنیایی پر از پنجره‌های کوچک و بزرگ سایبری است، جایز نیست. باید بپذیریم که در بسیاری از مواقع آدم‌هایی حکم رانده‌اند که نه به پیشرفت کاراته اهمیت داده‌اند و نه اقتدار در عرصه‌های مختلف برایشان مهم بوده است. این آدم‌ها همیشه با کوته بینی چشم دوخته‌اند و رفتار کرده‌اند و توان این را نداشته‌اند که درک کنند پرچم‌ها با از خود گذشتگی، گذشت و جوانمردی به اهتزاز در می‌آیند. قطعا این جایگاهی که داریم به راحتی به‌دست نیامده است. اگر کاراته ایران در دنیا حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد، یک‌روزه حاصل نشده است. کاراته ایران را به جایی رسانده‌ایم که می‌توان برایش این ضرب‌المثل قدیمی را خواند: «صدای دهل از دور خوش است.» جمله‌ای که پر از معناست برای خانواده‌ای که 50‌سال در کشور عزیزمان قدمت دارد.


تعداد بازدید :  123