احمد عظیمی| اول هفته پیش زمانی که هنوز خبر از انتقادهای هنرپیشه نقش اول مرد در فیلم «آذر» نبود، گفتوگویی با حمیدرضا آذرنگ انجام دادیم که او موضوعیت را درباره فیلمهای اخیری که بازی کرده، مطرح کرد. در آن گفتوگو آذرنگ درباره پرکاری سال گذشتهاش، قاتل اهلی و آذر و ... صحبت کرد و از قضا درباره حالوهوای آذر هم صحبتهایی را طرح کرد، اما تاکیدش این بود که من نقدهایی صادقانه طرح کردهام و نمیخواهم موضوع به جنجال کشیده شود. اواخر هفته گذشته، موضوعاتی از زبان او درباره فیلم آذر مطرح شد. فیلمی که با تهیهکنندگی نیکی کریمی حالا به مرحله اکران رسیده و البته پشت صحنه پرحاشیهای داشته است. حمیدرضا آذرنگ، بازیگر پرکار سال 95، در پروژههایی مانند قاتل اهلی هم حضور داشته است، اما شاید برخی نام او را در تئاتر بیشتر شنیده باشند. به هر روی با مرد نامآشنای سینما و تئاتر، در گفتوگویی، از نقشآفرینیاش در قاتل اهلی شروع شده و به موضوعات حرفهای کارش، خاتمه پیدا میکند، اما هر چه که هست دلش از آذر پر است. با او به گپ نشستهایم و گفت. محصول این گفت و شنود در ادامه آمده است:
بیایید از پارسال شروع کنیم. از نقشهایی که در تولیدات پارسال بازی کردهاید. حمیدرضا آذرنگ، سابقه کار و کیفیت کارش در سینما و تئاتر کاملا مشخص است. اهالی سینما و منتقدان این موضوع را به خوبی میدانند. اما در این میان در هر کاری ما آدمها، روزهای بد و خوب داریم و همین موضوع روی کارهایمان تأثیر میگذارد، اما درباره شما، ناظران و شاهدان بازی شما در سینما میگویند حمیدرضا آذرنگ در چند سال گذشته، دایم دارد خودش را تکرار میکند. نقش شما بهعنوان احمد کیا در قاتل اهلی، فردی است که به پدرخوانده خودش یعنی جلال سروش خیانت میکند. در آذر هم همین است. شما نقش مردی را بازی میکنید که به خاطر قتل در زندان است و وقتی عموی این مرد از او میخواهد زنش را طلاق دهد، برای رسیدن به یک نفع، آن را میپذیرد و در اصل به زن خود خیانت میکند. در زرد کم عمق هم وضع همین است. این تکرار نقش چرا اتفاق میافتد؟
نه، من اصلا به این موضوع اعتقادی ندارم، یک بازیگر، با فیلمنامه قرارداد میبندد. در فیلمنامهای که عملکرد آدم خاص را مورد توجه قرار داده، بازیگر هم بر همان مبنا پیش میرود، بنابراین اگر در فیلمنامهای فردی خائن حضور دارد، آن شخصیت خائن است. من خائن نیستم و علاقهای هم به خیانت ندارم، ولی شخصیتهایی است که نوشته شدهاند. ببینید ما داریم درباره عصری صحبت میکنیم که 90درصد آثار به همین مقولهها میپردازد. در عصری زندگی میکنیم که خیانت دغدغه و یکی از دلایل وحشت جامعه شده است، مثل دروغ، پنهانکاری و خیلی از غلطهای رایج دیگر. هنرمندها هم که تمامقد و تمامنمای جامعه و متأثر ازجامعهشان هستند. غیر از این نیست، بنابراین به من نباید خرده گرفت. این آلارمی است که هنر دارد درباره فضای غالب جامعه اعلام میکند. هنرمندان ایرانی با توجه به تأثیر و تأثراتی که از جامعه میگیرند، دارند اعلام وضع میکنند که این خطر وجود دارد تا شاید دیگران متوجه شوند. خطری که شاید جاهایی هم از خطر عبور کرده باشد. این ربطی به شخصیتها ندارد. شما ببینید در طول سال، چقدر دغدغهمندیهای فیلمها، شبیه و مشابه هم شده است.
چرا؟
چون اتفاقاتی که در جامعه رایج است، شبیه هم شده است. این مباحث در جامعه ما رو به ازدیاد است و طبیعی است که سینماگران ما هم بهعنوان بخشی از این جامعه، احساس مسئولیت کنند و برای همین است که در آثار سینمایی پرداختن به موضوعاتی که تیپ و شخصیتهای مشابه در آن حضور دارند، زیاد شده است. این نقشها در داستان فیلمهاست و از قضا من در سریال دندون طلا، شاهگوش، در فیلم سینمایی آباجان و خیلی از کارهای دیگری که انجام دادهام، نقشهایم متفاوت بوده است. این تأثیر و تأثرات جامعه است بر جامعه هنرمندانش. این جامعه موظف است هشدار بدهد، چون شاخکهایش بسیار تیزتر از دیگر اقشار جامعه است و موظف به این احساس مسئولیت است، بنابراین از جای دیگر باید احساس خطر کرد. به نظر من باید موضوع طور دیگری مطرح میشد و شما باید سوال میکردید چرا اینقدر خیانت دارد رایج میشود، چرا اینقدر دروغ، چرا اینقدر فریبکاری.
شاید....
این را هم باید بگویم من در محدوده پیشنهادهایی که به من میشود، باید انتخاب کنم والا خیلی دوست دارم که نقشههای متفاوتی را در حد توانایی و آنچه بضاعت من است بازی کنم، ولی دایره انتخابات من میزان تقاضاهایی است که از من میشود.
بنابراین موضوعی که مطرح کردم از یک زاویه درست است، اما این تقصیر بازیگر، چه شما و چه دیگران نیست. حالا این سوال هم مطرح میشود که آیا از این گفته شما میتوان نتیجه گرفت که کارگردانها هم براساس همین حضورها و احتمالا جا افتادن یک فرد در یک نقش، پیشنهادها را مطرح میکنند؟
متاسفانه این اشکال در این خانواده و جامعه هنری هست که معمولا وقتی یک نقش را یک نفر میتواند به خوبی ایفا کند، دیگران هم به همان پیشفرض سراغش میآیند.
یعنی ریسک نمیکنند...
بله. آنها احساس میکنند این فرد به راحتی میتواند جواب خواستهای که دارند را بدهد، بنابراین روی تواناییهای آن فرد حساب نمیکنند، بلکه روی بخشی از توانمندیهای او حساب میکنند. این هم بههرحال مشکلی است که در سینمای ما وجود دارد و گریبانگیر من تنها نیست، بلکه بسیاری از بازیگرانی که خیلی بزرگتر از من بودند که من کوچکترینشان هستم، دچار این اتفاق شدند که دیگر برای فیلمنامه شخصیت نوشته نمیشد، بلکه برای آن فرد و با توجه به شخصیتی که قرار بود به آن فرد پیشنهاد شود، دیالوگ مینوشتند.
حمیدرضا آذرنگ آدم پرکاری است. بهویژه که سال قبل هم بهعنوان پرکارترین بازیگر سینما شناخته شد. سوال مشخصم این است که آیا این پرکاری آسیب نیست؟ چون بههرحال طبیعی است که امکان دارد پرکاری بر کیفیت کار فرد تأثیر بگذارد.
من سال گذشته، سال پرکاری را پشت سر گذاشتم و الان احساس پشیمانی میکنم و هیچ ابائی از طرح این موضوع ندارم.
احسنت! به این دلیل که معمولا افراد وقتی اشتباهی میکنند، حاضر به اعتراف نیستند و باید کسی که اینقدر شجاعت دارد که صادقانه بگوید از پرکاری خود پشیمان است؛ با تشویق مخاطب روبهرو شود.
دلیلش این بود که خیلی جاها، رفاقت میکنم و 90درصد این فضا رفاقت است، چون همه ما با هم آشناییم و در فضایی قرار میگیریم که آدم، خودش را میسپارد به جریانی که شاید جریان شکل درستی پیدا کند تا آدم شرمنده نباشد. ولی من نسبت به سال گذشته خودم، احساس خوبی ندارم. حداقل راجع به چند کار. سعی میکنم از این به بعد خیلی گزیده انتخاب کنم و خیلی مراقب باشم. این وظیفه من است و اگر این احساس نزد مخاطب به وجود آمده که من این خبط را کردم، جا دارد که عذرخواهی کنم. چون ما واقعا در قبال جامعه و مخاطبانمان موظفیم در مورد کاری که میکنیم، جوابگو باشیم. من هیچ ابایی ندارم که عذرخواهی کنم.
بحث را با فردی چون شما احتمالا باید با قاتل اهلی آغاز کنیم و پیش ببریم، چون شما در این فیلم نقش فردی به نام احمد کیا را بازی کردهاید. نقشی کوتاه که برخی از اهالی فیلم اعتقاد دارند خوب هم بازی شده است، با این حال، مهمترین نقد درباره این نقش این است که فردی با سابقه زیاد مانند حمیدرضا آذرنگ نباید به چنین نقشی اکتفا میکرد و آن را میپذیرفت. نظر خودتان چیست؟
واقعیت این است که من مهمترین اولویتی که در پذیرش این نقش داشتم این بود که در کنار مسعود کیمیایی، کاری انجام بدهم. میخواستم در رزومه خودم کاری با این کارگردان بزرگ داشته باشم و تجربه کار کردن با او را هم به تجربیات خودم افزوده باشم. با این حال، ایشان به من لطف داشتند و در کنار نقش احمد کیا، نقش دیگری را هم به من پیشنهاد دادند تا در کنار آن، در دو نقش قاتل اهلی حاضر باشم، اما من خودم آن را نپذیرفتم و گفتم همین برای من کافی است، چون دنبال طول و عرض نقش نبودم و فقط تجربه با کیمیاییبودن را میخواستم داشته باشم. الان هم، پشیمان نیستم و خیلی راضی هستم که فرصتی پیش آمد تا این تجربه را داشته باشم.
موضوع دیگری که درباره قاتل اهلی مطرح است و البته ممکن است به شما خیلی مستقیم مربوط نشود، حواشی به وجود آمده در این فیلم بود. سوال مشخصم این است که آیا این حواشی بر شما و دیگر عوامل هم تأثیرگذار بود؟
والا راستش این است که چون نقش من بسیار کوتاه بود، خیلی در محضر گروه و آقای کیمیایی نبودم و از اساس اگر هم بودم، خیلی علاقهای به ورود به این نوع چالشها ندارم، منتها، خیلی دوست داشتم از این اتفاقات نیفتد، چون بالاخره من هم در جریان اخبار این اتفاقات قرار میگرفتم و دوست داشتم موضوعات خیلی صمیمیتر پیش میرفت و به سرانجام میرسید، زیرا فیلمنامه را دوست داشتم و گمان میکنم فیلم قاتل اهلی، فیلم دوستداشتنی است، مثل خیلی از کارهای دیگر آقای کیمیایی. بههرحال من دوست نداشتم راجع به این اتفاقات بشنوم و راجع به این حواشی صحبتی شود، چون اندازه خیلی از آدمها در سینمای ایران آنقدر وسعت دارد که آدم نمیخواهد درباره شخصیت و کارشان چیزهایی را بشنود. البته من نمیدانم اصل اتفاقات چه بوده است.
سوالات مربوط به قاتل اهلی که فیلمی مهم است و شما هم در آن حضور داشتهاید، رو به اتمام است، اما باید به این نکته هم اشاره کرد که دو نسخه از فیلم ارایه شد. یکی آن بود که در جشنواره دیدیم و یکی هم چیزی است که پس از کلی حاشیه به اکران عمومی درآمده است. احتمالا این را میتوان پرسید که به نظر شما بهعنوان یکی از حاضران در فیلم، کدام یک از این دو نسخه بهتر است و آیا تغییراتی که بین عوامل از آن صحبت به میان آمد، اعمال شد؟
متاسفانه من نه نسخه جشنوارهای فیلم را دیدهام و نه نسخه اکران عمومی را.
بنابراین دیگر بحث فیلم قاتل اهلی را نمیتوانیم ادامه دهیم...
من میتوانم این را بگویم که برای حضور به همین میزان اندک هم، پیامهای بسیار دلگرمکننده و کامنتهایی بسیار مودبانه و محترمانه از سوی مخاطبان داشتهام. خوشحالی و شعف من این است که در همان محدوده کوتاه، توانستهام انجام وظیفه کنم.
اگر موافق باشید کمی هم درباره فیلم دیگری که شما در آن نقش اصلی را دارید و اکنون درحال اکران است، صحبت کنیم. آذر. چطور شد سر از پروژه آذر درآوردید و با آن همکاری کردید؟ این را به این دلیل میپرسم که استدلال شما برای پیوستن به قاتل اهلی مشخص و قابل فهم است. نه برای شما بلکه برای هر آدم سینمایی دیگر هم باشد قرار گرفتن در کنار مسعود کیمیایی فرصت و خودش یک افتخار است، اما آذر...
ببینید آذر را آقای بیگلری نوشته بود و فیلم هم در مسیر تکمیل قرار داشت. فیلم قرار بود بازنویسی شود. من هم با احسان بیگلری عزیز و محمد یمینی عزیز آشنایی داشتم. محمد حمزهای هم دوست نازنین من بود و دوست داشتم در کنارش حضور داشته باشم. وقتی گفتند، قبول کردم و رفتم به این نیت که هرچه نیرو دارم و میتوانم تلاش کنم، انجام دهم. من عِرق خاصی در تمام کارهایی که انجام میدهم دارم. سعیام این است تمام تلاشم را انجام دهم تا نتیجهای مطلوب حاصل شود. همیشه در تمام کارهایی که حاضر بودم، در نظر دارم و سعیام این است اگر تلاشی نیاز است تا اثر به تکامل بیشتری برسد، دریغ نکنم. ما رفتیم که این اتفاقات بیفتد، اما الان ...
به نظر چیزی روی دلتان سنگینی میکند؟
آخر میدانید، دوست نداشتم دربارهاش حرف بزنم، اما الان احساس میکنم که من بازیگر اصلی نقش مرد این کار نبودهام، چون پوسترها و مواد تبلیغاتی فیلم، این حرف من را تایید میکنند و مثل این است که من یک بازیگر عبوری در این فیلم بودهام. مهمان بودم. با وجود اینکه تمام انرژیام را گذاشتم و مثل تمام آثاری که در آنها حاضر بودم، تمام تلاشم را به کار بستم تا کوتاهیای نکرده باشم، اما طوری دیگر پیش رفته است. متاسفانه خاطره خوبی از آذر برایم نماند، آن هم به خاطر این رفتار غیرحرفهای که با من شد. شاید اگر کسان دیگری به جای من بودند، قیلوقال میکردند، شاید جنجال به راه میانداختند، اما من اهل این موضوعات نیستم و دوست هم ندارم از این اتفاقات بیفتد. به هر حال عجیب دلم سوخت برای این سینمای محجوب و مهجورمان که دچار چه اتفاقاتی میشود که در اندازه و برازنده قامت این حرفه نیست.
خب درباره همین موضوع صحبت کنیم که بههرحال بخشی از فضای سینمای ما را به خود اختصاص داده است...
من حرف برای گفتن زیاد دارم، ولی الان ترجیح میدهم چیزی نگویم و آرزوی توفیق دارم برای فیلم گرچه خودم را از خانواده این فیلم نمیدانم.
شما بههرحال سالها چه در تئاتر و چه در سینما کار کردهاید و تجربه دارید، از نظر محتوایی چه؟ از نظر متن فیلمنامه و نوع نوشتار و ... فیلم را میپذیرید؟
من همیشه این را گفتهام که اجحافی در حق فیلمنامهنویسان عزیز میشود که در بسیاری از موارد محصول به تولید رسیده را پای فیلمنامهنویس میگذارند. در صورتی که در پروسه تولید خیلی اتفاقات میافتد که از دایره اختیار یک نویسنده خارج است. در این اثر هم احسان بیگلری عزیز از یک جایی به بعد، از پروژه خارج شد و دیگر حضور نداشت. این موضوع شکل خوبی هم نداشت، اما متاسفانه این اتفاق افتاد. با این حال، به نظر من احسان کارش را خوب بلد است و اگر میماند و اگر آن صمیمیت که لازمه کار گروه است، تا انتها پایدار میماند، مطمئنا الان درباره اینکه فیلمنامه چقدر مورد وثوق است یا نه، صحبت نمیکردیم و شما این سوالات را از من نمیپرسیدید. البته باید بگوم که من این فیلم را ندیدهام و به خاطر اینکه این احساس را دارم که از خانواده این فیلم نیستم و در این فیلم یک غریبه هستم، شاید هرگز این فیلم را نبینم...
به نظر میرسد گله بسیاری از مجموعه عواملی که باعث برخی رخدادها شدهاند، دارید؟
آخر ببینید خیلی عجیبوغریب است. نمیدانم گاهی چه میشود؟ آدم گیج میشود. چیزهایی میبینی که نمیدانی چه بگویی. من نمیدانم چطور ممکن است کسی که نقش اول مرد فیلم است، هیچ جا اثری از او نباشد. مثلا در اقلام تبلیغاتی فیلم از او اثری نباشد و حتی وقتی او را دعوت میکنند تا فیلم را ببیند، مثل یک نقش عبوری یا مثل کسی که مخاطب کار است، با او رفتار میکنند. به همین دلیل است که من میگویم خودم را جزو خانواده این فیلم نمیدانم. منظورم محمد حمزهای عزیز نیست و من با محمد خیلی هم رفیق هستم و کلی با هم صحبت کردهایم. اما هر چه که هست خاطره خوبی برایم نبود. در صورتی که در تمام طول ایام تصویربرداری کار، همه عوامل شاهد هستند که من تمام انرژی خودم را هزینه میکردم تا حال گروه خوب باشد. البته این کاری است که در غالب کارها انجام میدهم، اما در این کار واقعا از تمام وجودم مایه گذاشتم، چون اتفاقاتی افتاده بود و احساس میکردم نکند فیلم لطمه بخورد. خیلی بیشتر از توانم مایه گذاشتم تا حال گروه خوب باشد. ولی متاسفم که درنهایت من عضو بیرون مانده از این خانواده شدم. گاهی در سینما اتفاقاتی میافتد که آدم دچار وحشت میشود، نه تعجب. با همه این احوالات باز هم آرزو میکنم فیلم برای تهیهکننده محترمش به لحاظ مالی اعتبار خوبی داشته باشد و باعث شرمساری نباشد. گفتم که من فیلم را ندیدم و گمان نمیکنم که ببینم.
سوالم را خیلی مشخص و واضح مطرح میکنم، اما اگر نخواستید پاسخ ندهید. آیا مشکل اساسی در این رخدادها، تهیهکننده فیلم بود و او در حوادث درون و بیرون فیلم نقش ایفا کرد؟
بگذارید من به این سوال پاسخ ندهم و به موضوع ورود نکنم. در همین حدود که بحث شد، کافی است. باور کنید اگر ذرهای احساس میکردم جزو خانواده فیلم هستم، همین موضوعات را هم مطرح نمیکردم. در این مدت در زمان رسیدن تا اکران اینقدر به من خدشه وارد شد و خبرهایی که میرسید، بد بود که نمیدانم چه باید گفت. در تمام اخباری که از فیلم منتشر میشد، اصلا خبری از من نبود، حتی یک عکس از من نبود، انگار من موجودیت نداشتم و تا همین امروز که فیلم اکرانشده میتوانید سردر سینماها را ببینید، انگار یک آدم دیگر نقش اول این کار است، به همین دلیل خودم را بیرون از این مجموعه میدانم. این را چندمینبار است که به شما میگویم و تکرار میکنم که خودم را عضو خانواده فیلم آذر نمیدانم. البته با احترام کامل به عوامل فیلم.