شماره ۱۲۸۹ | ۱۳۹۶ شنبه ۱۸ آذر
صفحه را ببند
ريشه اجتماعي عصبانيت

موسسه نظرسنجي گالوپ اخيرا مطالعه‌اي را درباره ميزان عصبانيت مردم كشورها در سطح جهان انجام داده و در اين گزارش اعلام كرده است كه ايرانيان در كنار مردم عراق و سودان جنوبي از عصباني‌ترين مردم هستند. اين مطالعه در ميان 142 كشور جهان انجام شده است. اگر چه جزييات اين پژوهش در دسترس نيست و طبعا از دو حيثِ چگونگي انجام پژوهش و شاخص‌هاي اندازه‌گيري‌شده مي‌تواند محل بحث و يا ايراد باشد، در نتيجه نمي‌توانيم آن‌طور كه بايد درباره اين مقايسه اظهار نظر قطعي كنيم. ولي يك چيز را كه خودمان نيز مي‌توانيم حس كنيم و حتي نيازي به اين مطالعات و مقايسه‌ها نداريم، همين است كه عصبانيت در ميان مردم ما نسبت به آنچه كه انتظار داريم، بيشتر است و آن آرامشي كه بايد در ميان باشد را نداريم. پرسشي كه براي هر فردي ممكن است پيش آيد اين است كه اگر این فرض را قبول داریم پس ريشه اين عصباني‌بودن در چيست؟
در ابتدا توضيح بايد داد كه عصبانيت مورد نظر ما ريشه فردي و روانشناختي ندارد. براي نمونه در میان خانواده یا نزدیکان ما برخي افراد آرام و برخي ديگر عصباني و به‌اصطلاح تندمزاج هستند. اين تفاوت‌ها فردي است و علت را بايد در تفاوت‌هاي فردي آنان جست‌وجو كرد و درنهايت هم بايد فرد عصباني را آموزش داد یا درمان كرد تا آرام شود. در مقابل هنگامي كه مي‌گوييم مردم يك جامعه از جوامع ديگر عصباني‌تر هستند، اين تفاوت را نمي‌توان به امور و ويژگي‌هاي فردي تقليل داد. عصبانيت هنگامي كه به يك رفتار عمومي تبديل مي‌شود، ريشه اجتماعي دارد و بايد ريشه مذكور را شناخت و حل كرد. براي نمونه افرادي هستند كه دچار وسواس و نگراني بيش از اندازه هستند و به همين دليل نيز زندگي را بر خود تلخ كرده‌اند و درباره هر چيز نگران هستند، اين مشكل فردي است. ولي اگر در يك منطقه زلزله بيايد، همه مردم بويژه افرادي كه با منطقه زلزله‌زده مرتبط هستند، نگران وضعيت دیگران و نزديكان خود مي‌شوند. کلیت اين نگراني ريشه در واقعيت‌هاي اجتماعي رخداد زلزله دارد و ربطي به ويژگي‌هاي فردي ندارد. اينكه مردم ايران عصباني‌ترين مردمان شناخته شوند ناشي از كدام عوامل اجتماعي است؟ سعي مي‌كنيم برخي از موارد مهم را شرح دهيم.
شايد بتوان گفت اولين و مهمترين عامل نااميدي  نداشتن چشم‌انداز روشن از وضعيت آينده خود است؛ منظورمان آينده نزديك و نه حتي آينده بلندمدت است. اين عامل بسيار مهم است. فرض كنيد كه در جاده‌اي يا راهي حركت مي‌كنيد، صد‌درصد مي‌دانيد كه پايان اين راه به كجا و چه مقصدي ختم مي‌شود؛ در اين صورت فارغ از راه و جزييات آن و با آرامش‌خاطر پيش مي‌رويد. ولي اگر نسبت به مقصدرسيدن از طريق اين راه ايمان نداشته باشيد، همواره در فكر جزييات راه يا نگرانِ احتمال از دست‌دادن فرصت و مجبور‌شدن به بازگشت خواهيد شد. همواره نگران اين خواهيد بود كه مبادا نتوانيد بازگرديد، يا مشكل و وضعيت ناخوشايندي براي شما پيش آيد. با ديدن شما در يكي از دو موقعيت، بيننده مي‌تواند متوجه شود كه ارزيابي شما از راهي كه مي‌رويد، چيست؟ و جزو كدام يك از دو حالت هستيد. این ناامیدی و نگرانی از آینده آرامش خاطر را از فرد سلب می‌کند و در رفتار به شکل عصبانیت خود را بروز می‌دهد.
يكي از عوامل مهم در بروز نااميدي و نگراني نسبت به آينده، مشكلات اقتصادي و به‌ طور مشخص بيكاري و تورم است. حدود 4 دهه است كه با تورم مزمن و دو رقمي مواجه هستيم. تورم نقش مهمي در خردكردن اعصاب مردم داشته است. آنان هميشه منتظر هستند كه ارزش پول توي جيب آنان مثل يخ آب و كوچك‌تر شود. حتي اگر پس از يك‌ سال با افزايش درآمد مواجه شوند كه تورم را خنثي كند، باز هم اثرات تورم بر احساس تزلزل و نداشتن اطمينان از آينده و در نتيجه نگراني و عصباني‌شدن فرد تأثیر مهمی دارد.
اكنون بيكاري و نداشتن شغل بر عامل تورم مزمن افزوده شده است. صفحات حوادث روزنامه‌ها نمایانگر اثرات بسياري از اين عصبانيت‌هاي ناشي از مشكلات اقتصادي و به‌ طور مشخص بيكاري است. جامعه‌اي كه در آن حداقلي از معيشت از طريق بيمه تأمين نشود، بشدت مستعد است كه نگراني شهروندانش را نسبت به آينده افزايش دهد و اين نگراني هنگامي كه پرخاشگرانه و یا حتی منفعلانه باشد، با عصبانيت و ناتواني در كنترل رفتار همراه خواهد شد.
بخشي ديگر از اين نااميدي و نگراني مربوط به مبهم‌بودن وضعيت آینده خودِ شخص نيست، بلكه مشابه همين نگراني را مي‌توان نسبت به آينده و سرنوشت كشور و جامعه داشت. حتي اگر براي خودمان نگراني نداشته باشيم، وجود تنش‌هاي گسترده سياسي و فقدان وحدت عمومي بر نگراني و دغدغه عمومي مي‌افزايد. بی‌نظمی و نبودن حداقل‌هاي نیازهای طبيعي در زندگي عمومي و شهري اثرات بدي بر آرامش خاطر و رفتار آرام مي‌گذارد و فرد را دچار عصبانيت حتي ناخواسته مي‌كند. آلودگي هوا، آلودگي‌هاي شديد صوتي، فقدان نظم در رانندگي يا محيط شهري، بي‌ثباتي در مقررات عمومی و پرخاشگري‌هاي ديگران، همه و همه منجر به عصبانيت ما نيز مي‌شود. وجود شايعات گوناگون چون مشكلات و ورشكستگي بانك‌ها و صندوق‌ها و نيز پرداخت‌هاي دیرهنگام کارمندان و بازنشستگان نيز مي‌تواند نوعي از تنش رواني عمومي را دامن بزند. و بالاخره شايد يكي از مهمترين علل تقويت‌كننده عصبانيت‌هاي اجتماعي و فردي، نداشتن مرجع نهايي براي حل‌وفصل عادلانه و منصفانه و سريع در اختلافات است. اختلافاتي كه روزبه‌روز به دلايل گوناگون ازجمله نبودن چنين مرجعي در حال افزايش است و تعداد پرونده‌هاي دادگستري نشانه آن است. مسأله اجتماعي راه‌حل اجتماعي مي‌طلبد. عصباني‌بودن ما ريشه اجتماعي دارد و تا وقتي كه به اين ريشه و عوامل آن پرداخته نشود، نمي‌توانيم عصبانيت را در سطح عمومی کاهش دهیم.

دیدگاه‌های دیگران

م
مصطفی |
مخالف 0 - 2 موافق
دقیقا صحیح است و هر روز با این عصبانیت رویرو هستیم و به نظر من دلیل اصلی اون، نبودن امید هست، در روزهایی که امید به بهبودی و پیشرفت در جامعه وجود دارد مانند پس از برجام یا در دوران انتخابات، مردم بسیار آرامتر، با گذشت تر و مهربانتر هستند ولی عدم تحقق وعده ها و پس رفت رفاه و در نتیجه کم شدن رمق امید در میان مردم، عصبانیت و پرخاشگری بیشتر میشود و به نظر من حضور امید به پیشرفت و بهبودی، در ریشه دواندن مردم و در نتیجه بهتر کار کردن، سرمایه گذاری بیشتر، سالم تر کار کردن و سالمتر زیستن هم اثر دارد.

تعداد بازدید :  779