سعید معیدفر جامعهشناس و استاد دانشگاه
فقر در جامعه امروز ایران، رو به گسترش و دامنگیر بسیاری از افراد شده است. توسعه چنین فقری باعث شده، برخی خانوادهها (که تعدادشان کم نیست) مهاجرت پیشه کنند و دچار آسیب شوند.
دو سال پیش در نشستی که با شهرداری منطقه 12 تهران داشتیم، مسئول فرهنگی منطقه، گزارش داد که ماه پیش 1200 یا 2000لباس مدرسه برای بچهها خریدهایم و با گواهی فارغالتحصیلی از آنها عکس گرفتهایم.
وقتی دلیل این کارشان را از آنها پرسیدیم، توضیح دادند: این 1200 یا 2000 نفر، پسر و دخترهایی هستند در منطقه 12 که چون شناسنامه ندارند، نتوانستهاند به مدرسه بروند و هر روز در کوچهها ویلان هستند و بهعنوان کودکانکار، فعالیت میکنند؛ اینها با دیدن بچههایی که به مدرسه میروند، حسرت میخورند. هفته پیش نیز در کرج، دختری را دیدم که 11 ساله بود و در بهزیستی زندگی میکرد.این دختر به خاطر افغانبودن پدرش (با اینکه مادرش ایرانی بود) شناسنامه نداشت.
براساس قانون، اگر پدر ایرانی و مادر افغان باشد، شناسنامه به فرزندانشان تعلق میگیرد، اما برعکس آن، نه! مانند این دختر 11ساله که بهخاطر افغانبودن پدرش، به او شناسنامه ندادهاند؛ این دختر و همه افراد مشابه او، بیهویت باقی میمانند و این بیهویتی آنها، محرومیت از تمام حقوق اجتماعی را به دنبال دارد. واقعا با دیدن این صحنهها و بیعدالتیها که بخشی از آن شامل بیعدالتی آموزشی نیز هست؛ انسان دچار نوعی افسردگی میشود.
بسیاری از این افراد و خانوادهها به خاطر فقر، دخترشان را به یک افغان فروختهاند. این شکل از محدودیت، به غیر از آسیبهای شدید روحی و روانی، آسیبهای عظیم اجتماعی را نیز به دنبال خواهد داشت.