شماره ۴۲۱ | ۱۳۹۳ شنبه ۱۷ آبان
صفحه را ببند
در همایش توسعه عدالت آموزشی جای معلمان خالی بود
اقتصاد بازار در کمین آموزش کشور

محمدرضا نیک‌نژاد عضو کانون صنفی معلمان ایران

نخستین همایش «توسعه و عدالت آموزشی» با تلاش «انجمن حامیان فردا»، «دانشگاه صنعتی شریف» و «موسسه اخلاق شهروند» برگزار شد. در این گردهمایی بسیاری از کنشگران دانشگاهی، اجتماعی و اقتصادی و دست‌اندرکاران مدرسه و آموزش حضور داشتند که به سخنرانی پرداختند و آمارهایی ارایه دادند و در کنار این آمارها، راهکارهایی ارایه شد که می‌توان تا حدودی به آینده آموزش در ایران امیدوار بود. البته کار بدستان(مسئولان) آموزشی هم حضور داشتند که با ارایه آمارهایی از رشد آموزش در دهه‌های گذشته در کشور، با هیاهوی همراهان و خبرنگاران و عکاسان وارد شدند و با شگفتی بسیاری از حاضران همایش را
ترک کردند.
شگفتی از آن رو که پیش و پس از سخنرانی‌های آنها، برخی گروه‌های مردم نهاد با پخش نمایه‌ها و نماهنگ‌هایی از چهار گوشه کشور و نمایش کلاس‌هایی بی‌سقف، نیمکت‌هایی از کف زمین، زیراندازهایی از روزنامه، تخته‌هایی شکسته و باران‌زده، دانش‌آموزانی که در کودکی پیر می‌نمودند و آموزگارانی تن خسته از نداری و البته با انگیزه‌های انسانی، بی‌عدالتی آموزشی را به رخ پایتخت‌نشین‌ها کشیدند و اشک بر چشمان حضار نشاندند. هنگامی که یکی از کنشگران مدنی سیستان و بلوچستان با لهجه شیرین و بغض آلود بلوچی، هنگام پخش نماهنگ‌ها گفت: به خدا ما هم! حق داریم مانند هر ایرانی آموزش ببینیم و درس بخوانیم و خدمت کنیم . من به‌عنوان آموزگاری که 6 ‌سال در یکی از محروم‌ترین استان‌های غربی کشور به کار گمارده شده‌ام و بیش از یک دهه نیز در پایتخت و در دبیرستان‌های گوناگون کار کرده‌ام، هرگز با چنین فقری روبه‌رو نشده بودم و حق است که می‌گویند: «شنیدن کی بود مانند دیدن»! بی‌گمان من، بچه‌ام، دانش‌آموزانم و همه مردم تهران و ایران، همان اندازه در درآمدهای نفتی و رفاه ناشی از آن سهم داریم که یک کودک بلوچ، یک آموزگار کرد، یک پیرمرد خراسانی، یک پیر زن عرب، یک جوان جویای کار هرمزگانی و...!
هنگامی که مجری نام آشنای تلویزیون پس از دیدن آن همه فقر در سیستان گفت: 20 ‌سال پیش به یکی از کاربدستان آموزشی کشور که هنوز هم در همان جایگاه است و امروز در این همایش نیز سخن راند، گفتم: برای مدرسه‌های کپری چه می‌کنید؟ پاسخ داد: ما مدرسه‌های کپری نداریم!  اما امروز پس از 20 سال، هم او و هم مدرسه‌های کپری برجایند و به گمان باید باشند! حاضران با کف‌زدن‌های طولانی درد دل خویش را فریاد زدند و من هم! و چقدر دردناک است که انسان برای خالی کردن عقده‌هایش کف بزند. از این سخن‌های ناخوشایند که بگذریم، برگزاری چنین همایشی و پیگیری‌های پس از آن می‌تواند گامی کارآمد در طرح فقر آموزشی باشد و البته عدالت آموزشی. همایش پس از 2 روز درخشان پایان یافت اما جای 2 گروه در آن خالی بود. نخست آن‌که چنین همایشی باید با حضور درگیرترین لایه‌های آموزشی یعنی معلمان آغاز و پایان می‌یافت تا بتوانند پنهان‌ترین لایه‌های فقر که با تک‌تک سلول‌های خویش حس کرده‌اند را با شرکت‌کنندگان در میان بگذارند. تا هم آموزگار سیستانی از نداری خویش بگوید و هم همکار تهرانی‌اش از برخورداری خود و دانش‌آموزانش! اگر دانش‌آموزان بلوچ به دلیل دشواری‌های اقتصادی، درس و مشق را وا می‌گذارند و دنبال کول‌بری و شغل‌های کاذب مرزی می‌روند، دانش‌آموز و معلم تهرانی از فشار درسی و فرهنگ کنکورمدار و نتیجه‌گرا و آشفته‌بازار کتاب‌های آموزشی و کمک آموزشی در آستانه افسردگی و شکست آموزشی قرار گرفته‌اند و شوربختانه حتی کاربدستان آموزشی نیز در گردابه هولناک آن گیر افتاده و بر طبل بازار کالاشدگی آموزش می‌کوبند و صدایی برای تجارت بزرگ آن شده‌اند. از این رو اگرچه میهمانان و سخنرانان همایش، اندیشمندان دانشگاهی و البته کاربدست آموزشی بودند اما بسیاری از آنها با کلاس و مدرسه بیگانه می‌نمودند و درد کلاس‌های کسل‌کننده و آزار دهنده برخورداران شهری و مدرسه‌های کپری و بی‌امکانات چهار گوشه کشور را نچشیده بودند. بی‌گمان جای آموزگاران در این همایش خالی بود. اما به گفته دوست تازه و نکته سنجم، گویا مهم‌ترین مخاطب همایش، کاربدستان دولتی به‌ویژه آموزشی بودند که با سر و صدا آمدند و با سر و صدا رفتند. به جا بود که دست‌کم، وزیر آموزش و پرورش یکی از معاونان خویش را در 2روز برگزاری همایش به حضور در آن می‌گماشت تا افزون‌بر تهیه گزارش برای وزیر، راهکارهای ارایه شده را بررسی و به فرادستان خویش و دولت منتقل می‌کرد. اما شوربختانه با همه تلاش برگزارکنندگان، اساتید دردمند گستره آموزشی، برای یکدیگر سخن گفتند و برای فقر آموزشی نسخه پیچیدند! از دیگر سو به باور نگارنده؛ مخاطب اصلی همایش، نه دولت که حاکمیت - فرادستان حکومتی و از آن میان سران سه قوه - بود. دشواری‌های آموزشی نه‌تنها در نوع نگاه دولتمردان و فرادستان آموزشی است، بلکه به نگاه سیاست‌گذاران نیز برمی‌گردد. زیرا پس از گذشت بیش از 3 دهه از انقلاب و آمدن و رفتن 11-10 دولت، همچنان آموزش و پرورش در گردابه دشواری‌های مدیریتی و به‌ویژه اقتصادی رو به ژرفاست. بهترین نمونه بی‌توجهی به نهاد آموزش، سهم بودجه هر ساله آن است. در دولت دوم اصلاحات بودجه آموزش و پرورش بیش از 12‌میلیارد دلار بود درحالی‌که بودجه امسال نهاد آموزشی، کمی بیش از 20‌هزار ‌میلیارد تومان! که با بهای امروزی دلار، نزدیک به 60‌درصد بودجه 15 ‌سال پیش است! این کاهش بودجه و البته افزایش هزینه‌های آموزش، زمینه‌ساز کسری بودجه 5 ‌هزار ‌میلیاردتومانی در این وزارتخانه شده است و بهترین بهانه را به دست دوستداران اقتصاد بازار داده تا هر چه بیشتر در پیگیری سودای خویش یعنی خصوصی‌سازی آموزش و سپردن آن به دست سودمداران بخش خصوصی باشند. واپسین نمونه این سودا، واگذاری 900 مدرسه در کشور به مدیران مدرسه‌های غیردولتی است. بی‌گمان با این رویکرد اقتصادی- آموزشی کاربدستان و فرادستان کشور، نمی‌توان چندان به سامان یافتن آموزش در کشور دلخوش بود! بنابراین از برگزارکنندگان همایش که در گردآوری سازمان‌های قدرتمند اقتصادی از صندوق ذخیره فرهنگیان و شرکت سامسونگ گرفته تا فرابورس ایران و بنیاد علوی و بانک تجارت و ... کامیاب بوده‌اند، انتظار می‌رود که فرادستان حکومتی به آموزش و پرورش نوباوگان کشور توجه بیشتری داده و با پیگیری دو سویه یعنی تغییر نگاه سیاست‌گذاران و بهره‌گیری از مشارکت‌های مردمی - البته نه فقط در پیگیری کمک‌های مالی - جنبشی برای ریشه‌کنی فقر آموزشی و برقراری عدالت در کشور بیاغازند. تا در دوره‌ای چند ساله چهره زشت فقر آموزشی در سراسر کشور جای خویش را به چهره زیبای عدالت آموزشی بدهد. تا شاید پس از مدتی نه چندان دراز دوست کنشگر مدنی از سیستان و بلوچستان با نماهنگ‌هایی از برنامه‌های گسترده مدرسه‌سازی و کیفیت بخشی آموزشی و نغمه‌های امیدبخش به پایتخت بیاید و پیام‌دار شادی این استان و مردم خونگرم آن و دیگر بخش‌های کشور باشد. آیا شدنی است؟!

 شگفتی از آن رو که پیش و پس از سخنرانی‌های آنها، برخی گروه‌های مردم نهاد با پخش نمایه‌ها و نماهنگ‌هایی از چهار گوشه کشور و نمایش کلاس‌هایی بی‌سقف، نیمکت‌هایی از کف زمین، زیراندازهایی از روزنامه، تخته‌هایی شکسته و باران‌زده، دانش‌آموزانی که در کودکی پیر می‌نمودند و آموزگارانی تن خسته از نداری و البته با انگیزه‌های انسانی، بی‌عدالتی آموزشی را به رخ پایتخت‌نشین‌ها کشیدند و اشک بر چشمان حضار نشاندند.

 هنگامی که مجری نام آشنای تلویزیون پس از دیدن آن همه فقر در سیستان گفت: 20 ‌سال پیش به یکی از کاربدستان آموزشی کشور که هنوز هم در همان جایگاه است و امروز در این همایش نیز سخن راند، گفتم: برای مدرسه‌های کپری چه می‌کنید؟ پاسخ داد: ما مدرسه‌های کپری نداریم!  اما امروز پس از 20 سال، هم او و هم مدرسه‌های کپری برجایند و به گمان باید باشند! حاضران با کف‌زدن‌های طولانی درد دل خویش را فریاد زدند و من هم! و چقدر دردناک است که انسان برای خالی کردن عقده‌هایش کف بزند.

 از برگزارکنندگان همایش که در گردآوری سازمان‌های قدرتمند اقتصادی از صندوق ذخیره فرهنگیان و شرکت سامسونگ گرفته تا فرابورس ایران و بنیاد علوی و بانک تجارت و ... کامیاب بوده‌اند، انتظار می‌رود که فرادستان حکومتی به آموزش و پرورش نوباوگان کشور توجه بیشتری داده و با پیگیری دو سویه یعنی تغییر نگاه سیاست‌گذاران و بهره‌گیری از مشارکت‌های مردمی - البته نه فقط در پیگیری کمک‌های مالی - جنبشی برای ریشه‌کنی فقر آموزشی و برقراری عدالت در کشور بیاغازند.تا در دوره‌ای چند ساله چهره زشت فقر آموزشی در سراسر کشور جای خویش را به چهره زیبای عدالت آموزشی بدهد.

 


تعداد بازدید :  338