| احمد حجفروش | پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت |
ریشههای فقر آموزشی در کشور ما (و البته در تمام دنیا) ریشه در فقر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد که با سوءمدیریت نیز همراه شده است. کشورهایی هستند که به لحاظ مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، از ما مشکلات بیشتری دارند اما مدبرانه، مشکلاتشان را حل کردهاند.
در آخرین گزارشی که سازمان ملل درباره توسعه انسانی منتشر کرده، ایران دارای رتبه 75 در میان کشورهای جهان است. این رتبه رشد ما را از لحاظ توسعه انسانی در 10 سال گذشته، نشان میدهد؛ اما واقعیت این است که طبق سند چشمانداز، قرار است ایران درسال 1404، رتبه نخست را در منطقه کسب کند. در حالحاضر مقایسه وضع کشورهای منطقه، در این گزارش نشان میدهد در مقایسه با آنها، رتبه پایینتری داریم. بهطور مثال، رتبه قطر در زمینه توسعهانسانی، 31 است؛ یعنی 44 رتبه بالاتر از ما. عربستان41 رتبه بالاتر از ما است؛ بحرین 31 رتبه، کویت 29رتبه، عمان 19رتبه، لبنان 10 رتبه؛ ترکیه 6 رتبه و قزاقستان 5رتبه از ما بالاتر است. تنها کشور منطقه که رتبه پایینتری نسبت به ما دارد، جمهوریآذربایجان است. اما سایر کشورهای منطقه دارای رتبه بالاتری نسبت به ما هستند. بعضی در این زمینهها افغانستان را مثال میزنند که اگر قرار باشد خود را با چنین کشورهایی مقایسه کنیم، بسیار بد است. در این مقایسهها، حداقل باید به کشورهایی نگاه کرد که رشد پیدا کردهاند؛ نه کشورهایی که سیر نزولی داشتهاند.
سابقه این کشورها نشان میدهد که به لحاظ آموزشی، بسیار از ما پایینتر بودهاند و روزگاری، آرزویشان این بود که به جایگاه ایران برسند. آنها در این زمینه، مدبرانه کار کردند، رشد کردند و از ما گذشتند. ما در بسیاری از شاخصها وضع بدی نداریم؛ بهطور مثال در دوره ابتدایی، وضع خوب است اما در دوره متوسطهاول، یعنی دوره راهنمایی، فارغ از جنسیت، 85درصد آموزشپذیر داریم و درحال نزدیک شدن به 100درصد هستیم. باید این 15درصد عقبماندگی را جبران کنیم؛ چراکه میگویند «آموزش عمومی اجباری»؛ یعنی نمودار ورود و خروج به مدرسه نباید هرمی باشد، بلکه باید استوانهای باشد؛ یعنی به همان میزانی که وارد میشوند، به همان میزان دیپلم بگیرند و فارغالتحصیل شوند. افت 2درصدی در ورودی و خروجیها، در دنیا معمول است؛ اما تفاوت نباید بیش از این باشد.
در زمینه سوادآموزی، طی سالهای گذشته، هزینههای گزافی انجام دادهایم؛ از ابتدای انقلاب، به پیرزنها و پیرمردها آموزش خواندن و نوشتن میدهیم و دایما آمار ارایه میکنیم که اینها باسواد شدهاند. با این حال کمبودهای فراوانی داریم، در کشور ما نباید در رده سنی افراد بالای 25سال 9/36 درصد بیسواد باشند.
این نسبت مناسب نیست. باید آنها را بهدرصد قابلقبولی از سواد برسانیم تا در جامعه نقش داشته باشند. اینها گروه فعال جامعه هستند که بیشترین مشاغل در دست این افراد است. این گروه سنی هستند که میتوانند اقتصاد مملکت را رو به جلو سوق دهند.
فارغ از این آمارها، بیتوجهی به شأن و منزلت و اعتبار و معیشت معلمان، بسیار بدتر از آمارهایی است که در بالا ذکر شد. چرا معلم ما باید خارج از وقت مدرسه، مسافرکشی کند؟ چرا باید میوهفروشی کند و در بنگاههای معاملاتی کار کند؟ کی میخواهیم معیشت این گروه را تأمین کنیم؟
معلمی که در مدرسه تدریس میکند با کارمندی که در یک شرکت یا اداره دولتی مشغول به کار است، نباید اینقدر فاصله درآمدی و حقوق داشته باشند. به نظر من، فاصله معلمان مدرسه با معلمان دانشگاه نیز زیاد است. نه اینکه بگویم حقوق اساتید دانشگاه و هیأت علمی زیاد است و باید کم شود؛ خیر؛ اتفاقا آنها هم حقشان این نیست و شأن بالاتری دارند اما ما باید سعی کنیم که این فاصلهها را کم کنیم. اگر زندگی و معیشت معلم را تأمین کنیم، معلم در مدرسه احساس مسئولیت میکند. دیگر لازم نیست سراغ شغل دوم و سوم برود تا معاشش را تأمین کند.
در سالهای دهه 1370، در مناطق محروم خدمت میکردم، طی آن سالها تحقیقی را با همکاری یونیسف انجام دادیم که عنوانش «بررسی عوامل بازدارنده و تسهیلکننده در افزایش دسترسی دختران به آموزش ابتدایی» بود که در 3 استان محروم «کهگیلویه و بویراحمد، کردستان و هرمزگان» این تحقیق صورت گرفته است. در این بررسی دنبال این بودیم که علت نیامدن دخترها به مدرسه چیست؟
دلایل زیادی وجود داشت اما مشکلات اقتصادی عامل بسیار مهم و قابل پیشبینی بود. ولی مشکلات فرهنگی نمود تعجبانگیزی در این تحقیق داشت. وقتی با خانوادهها صحبت شد، میگفتند «دختر، مال ما نیست؛ ازدواج میکند و میرود در خانواده دیگر؛ لذا دلیلی ندارد که روی آن سرمایهگذاری کنیم. اما پسر وقتی ازدواج میکند، همسرش را نیز میآورد تا در مزرعه کار کند؛ بچهاش را هم میآورد.» یعنی در آن مناطق آموزش با نگاه اقتصادی بود.
به هر روی، از ابتدای انقلاب تاکنون کارهای بسیار خوبی صورت گرفته است. در دهه اول انقلاب، نهضت محرومیتزدایی، بهطور مستمر و پیگیرانه انجام میگرفت اما بعد از دهه اول، سستی بهوجود آمد و عوامل دیگر نیز به آن اضافه شد.
در آخرین گزارشی که سازمان ملل درباره توسعه انسانی منتشر کرده، ایران دارای رتبه 75 در میان کشورهای جهان است. این رتبه رشد ما را از لحاظ توسعه انسانی در 10 سال گذشته، نشان میدهد؛ اما واقعیت این است که طبق سند چشمانداز، قرار است ایران درسال 1404، رتبه نخست را در منطقه کسب کند.
ما در بسیاری از شاخصها وضع بدی نداریم؛ بهطور مثال در دوره ابتدایی، وضع خوب است اما در دوره متوسطهاول، یعنی دوره راهنمایی، فارغ از جنسیت، 85درصد آموزشپذیر داریم و درحال نزدیک شدن به 100درصد هستیم. باید این 15درصد عقبماندگی را جبران کنیم.
معلمی که در مدرسه تدریس میکند با کارمندی که در یک شرکت یا اداره دولتی مشغول به کار است، نباید اینقدر فاصله درآمدی و حقوق داشته باشند. به نظر من، فاصله معلمان مدرسه با معلمان دانشگاه نیز زیاد است. نه اینکه بگویم حقوق اساتید دانشگاه و هیأت علمی زیاد است و باید کم شود؛ خیر؛ اتفاقا آنها هم حقشان این نیست و شأن بالاتری دارند اما ما باید سعی کنیم که این فاصلهها را کم کنیم.