شماره ۴۲۱ | ۱۳۹۳ شنبه ۱۷ آبان
صفحه را ببند
پای دیجیتال به هنر ایران باز شد

|  سعید شهری  |   منتقد و نقاش|

تادائکس یا‌‌ همان سالانه هنر دیجیتال تهران پیش از این یک فستیوال جمع و جور بود که در یک گالری و با اهدافی کوچک تعریف و برپا شد. اما بلندپروازی بجا و درست برگزارکنندگان آن باعث شده است امسال این سالانه وسیع‌تر برگزار شود و مخاطبان محدود هنرهای تجسمی را به سوی خود بکشد.
اینکه یک سالانه از بخش خصوصی برمی‌خیزد و در میان این همه رویداد ریز و درشت هنری قد علم می‌کند بیش از هر چیز نیازمند حامیان مالی درست و حسابی است؛ حامیانی که البته برای خرج کردن و برپا کردن یک نمایشگاه گرانقیمت با بازگشت سرمایه‌ صفر باید به استاندارد‌های موجود توجه کنند. استاندارد‌های گالری‌داری در تهران چندان بالا نیست. زیرزمین سام سنتر جای مناسبی است که هنرمندان خارجی معتبر میهمان، در کنار هنرمندان جوان‌تر ایرانی به ارایه‌ اثر و تبادل فکر بپردازند. گالری محسن اما، همیشه یک مجموعه‌ جوان‌گرا بوده است که مرکزیت نسبی آن مخاطبان زیادی را هر هفته راهی محل گالری کرده است. در کنار اینها و در طول روزهای سالانه، پردیس سینمایی قلهک پذیرای تعداد قابل توجهی از اهالی هنرهای تجسمی بود که برای دیدن یا شنیدن آثار هنری اجرایی، با زیربنای دیجیتال حضور به هم می‌رساندند.
 از این رو 5 اثر از آثار تادائکس امسال را که به نظر قابل توجه و جالب‌تر بودند به شکل گذرا مرور می‌کنیم:   
کوادراتورنام یک اثر جمعی از 3 هنرمند اروپایی است. در این اثر دو بازوی مکانیکی یکسان در کنار یک ظرف ماهی قرار دارد که یک ماهی روبات در آن است. یک بازو ماهی را می‌گیرد و روی زمین می‌اندازد. بازوی دیگر آن را برداشته و دوباره به آب می‌اندازد.
احتمالا کوادراتور می‌تواند ایده‌ زیست ناچار موجود زنده در شرایط خفقان و گرفتار در آمد و شد بین مرگ و زندگی را تداعی کند.
تئو پارک هنرمند کره‌ای یک سطح حساس را به حرکت‌دهنده متصل کرد و با حرکت دست روی آن، آکواریوم بسیار کوچکی حرکت می‌کرد. پارک در این اثر به تفاوت‌های رفتاری آدم‌ها تأکید کرده بود.
پگاه طبسی‌نژاد با ایده‌ مهاجرت به خلق اثر پرداخت. کار او متکی بر اسکایپ و گفت‌و‌گوی آدم‌ها در فضای مجازی است.
سیدمحمد اسماعیل عمادی در اثر خود محیط و فضا را به چالش می‌کشید. سروناز مستوفی با بلندگوهایی به هم متصل به تجربه‌ای تازه رسید.
سروش قره‌باغی در چیدمانی، هوش جمعی در ساختار اجتماعی کلونی مورچگان را مورد توجه قرار داد. در اثر سنا صفایی یک ویدیوی تک‌کانال به‌طور مداوم اصول کار رسانه‌ای به روش‌های مختلف نشان داده شد. نسیم بیارجمندی با نگاهی فرم‌گرا به ارتباط انسانی پرداخته و نام اثرش را احترام متقابل گذاشته بود. استفان تیفن گرابر، آونگی مجهز به گچ بر تخته سیاه قرار داده. منحنی‌هایی که این دستگاه تولید می‌کند با داده‌های تابش الکترومغناطیسی در مکان‌های مختلف تهران تهیه شده‌اند.
در نوشته‌ نمایشگاه (استیت منت) آمده است: «زمینه عموما غیرتجاری هنر دیجیتال در میان مدیوم‌های هنر معاصر از یک سو و گرانی هزینه‌های تجهیزات و ابزار از سوی دیگر، امکان تجربه‌ورزی و حضور هنرمندان ایرانی را در این رشته دشوار می‌کند. بنابراین شاید ظرفیت‌های چندانی برای نمایش و ارایه وجود نداشته باشد و پیشینه آکادمیک و تجربه محدودی هم که موجود است، نیاز به همراهی و مدیریت دارد. با چنین محدودیت‌هایی طی دو دوره گذشته تلاش شده است با ارایه آثار هنرمندان بین‌المللی و نیز تعامل و تبادل دانش و تجربیات با آنان، بستری مهیا شود که امکان تولید و نمایش آثار هنرمندان ایرانی توسعه یافته و غنی‌تر و پربار‌تر شود.»
برگزارکنندگان درست می‌گویند. این توقع بجایی نیست که بخواهیم یک هنر نوپا و پرخرج را در مثلا سوله‌ای در یافت‌آباد به نمایش بگذاریم و متوقع باشیم چند هنرمند خارجی و طیف عظیمی مخاطب نخبه که البته در جای جای تهران و ایران پراکنده‌اند به حاشیه شهر بیایند و نامش را هم بگذاریم توجه به مخاطب عام. اصلا مگر هنر دیجیتال در جای‌جای دنیا برای مخاطب عام خلق می‌شود؟ جزیی‌تر، آیا هنر‌های کلاسیک همچون نقاشی‌های بزرگان هنر نخست توسط مردم سفارش داده شده و مورد توجه بوده‌اند؟ آیا هنرمندان نیو مدیا همچون آبراموویچ در ابتدای کار با مردم عام ارتباط گرفته‌اند؟ به نظر می‌رسد این‌که سالانه دیجیتال تهران یک حرکت نوپاست و در ایران سابقه چندانی ندارد باعث شده ما مخاطبان در برخورد و تعامل با آثار هنری اینچنینی تامل و آموختگی چندانی نداشته باشیم و عمده آثار فهم‌نشده باقی بمانند. این وقت و زمان است که تمام ما را صیقل می‌دهد و ما را تربیت می‌کند و در پیش‌رو به حتم، نمایشگاه بهتری در پیش خواهد بود و سال‌های بعد، ما تماشاگران نیز آموخته‌تر خواهیم شد.


تعداد بازدید :  201