فخرالدین صدیقشریف بازیگر 62ساله ایرانی را اگر به نام نشناسید به چهره حتما او را خواهید شناخت. فردی که از سال1350 یعنی در 16سالگی وارد تئاتر شده است و تا امروز بیوقفه در این عرصه حضور دارد، هر چند در تلویزیون و سینما هم حضور داشته و از قضا مخاطب عام بیشتر از اینکه او را در تئاتر دیده باشد در تلویزیون دیده است. او از پیشکسوتان بازیگری کشور در تئاتر، سینما و تلویزیون است. این روزها که تئاتر سهروردی به ایستگاه آخر رسیده ساعتی با او در پشت صحنه این نمایش به گپوگفت نشستیم و از تئاتر، زندگی، معیشت بازیگران و وضع حال و آینده این هنر، صحبت کردیم. نکته مهم که حتما باید بر آن تاکید داشت این است که درست آنجا که به فهم اجتماعی و مسئولیت اجتماعی دستکم در حد شناخت درد، مربوط میشود، صدیق شریف حرفهایش را قطع کرده و بغض خودش را میخورد تا بتواند ادامه دهد. آنچه در ادامه میآید محصول معاشرت یک ساعته با این بازیگر پیشکسوت است:
مخاطب عام چهره شما را بیشتر از آنکه در تئاتر دیده باشد، در تلویزیون یا سینما دیده است. برای این دسته از مخاطبان احتمالا این سوال وجود دارد که چه میشود که یک بازیگر هم در سینما، هم در تلویزیون و هم در تئاتر حضور دارد؟
اینها بیشتر براساس پیشنهاد است. یک بازیگر معمولا در این بخشها پیشنهاداتی دارد. گاهیاوقات ممکن است این پیشنهادات را مطالعه کنیم و مثلا من برخی از آنها را نپذیرم، گاهی هم ممکن است مشکلات اقتصادی داشته باشم و پیشنهاداتی که تمایل چندانی به آنها ندارم را بپذیرم. مجموعه این شرایط باعث میشود یک بازیگر صرفنظر از اینکه چه کسی باشد، در یکی از مدیومهای سینما، تلویزیون یا تئاتر حضور پیدا کند. اما در مجموع، برای برخی رجحانهایی وجود دارد. من خودم در تلویزیون کارهایی کردهام که از سینما بیشتر دوست داشتهام، مثلا سریال «در چشم باد» کار آقای جعفری جوزانی، آن کار را از خیلی از فیلمهای سینمایی که بازی کردهام، بیشتر دوست داشته و دارم. بنابراین در مجموع عرضم این است که برای بازیگر حرفهای تفاوت خیلی زیادی ندارد که در کدام مدیوم حضور پیدا کند و این شرایط است که او را به سمت یکی از اینها خواهد برد.
یکی دیگر از شناختهایی که مردم از شما دارند این است که معمولا شما را در نقشهای مثبت دیدهاند، اما سوابقی هم در نقش منفی دارید که مردم خیلی ندیدهاند، مثلا اگر کسی شما را در تئاتر سهروردی دیده باشد، نقشتان منفی است. اینها در عالم بازیگری چطور انتخاب میشود. منظور این است که برخی را میبینیم که فقط نقش مثبت بازی میکنند. این انتخاب خودشان است؟
واقعیت این است که از نظر بازیگر فرقی ندارد که در چه نوع نقشی بازی کند. نقشش مثبت باشد یا منفی. وقتی نقشی به یک بازیگر پیشنهاد میشود و او میپذیرد که آن نقش را بازی کند، باید در آغاز جوانب مختلف این نقش را بررسی و تحلیل کند و باید خودش را آماده کند تا براساس این تحلیلها، شخصیت را بسازد. یکی از دلایل اینکه میگویید برخی از افراد فقط در قالب شخصیتهای مثبت ظاهر میشوند، دلیلش این است که معمولا کارگردانها و تهیهکنندگان ریسک نمیکنند و برای ساخت کار از شخصیتهایی استفاده میکنند که پیش از این امتحانش را در یک قالب پس داده است، مثلا شخصی که همیشه مردم او را در نقش معلم دیده و پذیرفتهاند، اگر در یک کار تلویزیونی و... نقشی با این عنوان وجود داشته باشد، معمولا سراغ او میروند. بازیگر بههرحال بازیگر است و دنبال این فرصت میگردد که شخصیتهای مختلف و حتی با فاصله زیاد از هم را خلق کند. اگر این موضوع اتفاق نمیافتد، دلایلی دارد که به خودش ربط ندارد و این فرصت برایش ایجاد نمیشود. اگر بازیگر توان این را نداشته باشد که در نقشهای مختلف حضور داشته باشد، او دیگر بازیگر نیست، درواقع نابازیگری است که بیشتر خودش را بازی میکند.
این سوال هم پیش میآید که بههرحال شما در یک قالب جا افتادهاید. بازیگر حرفهای هم هستید. مردم هم شما را در یک قالب خاص پذیرفتهاند. آیا این پذیرش، بر بازیگر فشاری وادر میکند که انتخابهایش محدود شود؟
مردم عکسالعملهای مختلف دارند. وقتی کارهایی را میبینند، براساس همان پذیرشها حتی به بازیگر نقد هم میکنند. مثلا شما را بهعنوان بازیگر در خیابان میبینند و اعتراض میکنند که چرا این نقش را بازی کردهای؟ یا چرا در فلان فیلم حضور داشتی؟ اینها عکسالعملهایی است که مردم براساس میزان علاقه خود به یک بازیگر دارند. اما دلیلش بیشتر این است که مردم با ویژگیهای حرفهای کار ما آشنا نیستند. کسی که به سمت بازی نقش منفی میرود، کار سختتری دارد. او باید انرژی بیشتری روی کار بگذارد، تلاش بیشتری کند و از خودش بیشتر مایه بگذارد. به همین دلیل نباید عکسالعملهای مردم روی انتخاب یک بازیگر حرفهای خیلی تأثیر بگذارد.
شما بهعنوان یک بازیگر حرفهای که در تمام مدیومها حضور داشتهاید، انتخاب خودتان چیست؟ شاید بهتر است اینطور مطرح کنیم که تئاتر را بیشتر دوست دارید یا سینما یا تلویزیون را؟
تئاتر درواقع یک هنر اندیشهساز است. واقعیت این است که این بخش، مادر بازیگری است و تمام کسانی که در عرصه تئاتر کار کردند، وقتی وارد دیگر عرصهها میشوند؛ توفیق کسب میکنند. بیشتر هنرمندانی که در تئاتر حضور دارند، وقتی به تلویزیون یا سینما راه پیدا میکنند، هر چند خود را با آن مدیوم وفق میدهند، اما در اصل چون ریشه در تئاتر داشتهاند، حضور قویتری را تجربه کردهاند. من خودم به تئاتر به دید دانشگاهی که من را ساخته، نگاه میکنم و احساس تعلق بیشتری به آن دارم.
شما سالها در زمینه تئاتر کار کردهاید و بهعنوان یک بازیگر در سینما و تلویزیون هم حضور داشتهاید. موضوعاتی در این زمینه مطرح میشود که شأن فنی دارند اما برخی از موضوعات هم هست که به زندگی و روزمره بازیگران مرتبط است. به معیشت آنها و همان چیزهایی که دیگران هم درگیر آن هستند. وقتی فردی به حوزه تئاتر پا گذاشته، مثل من روزنامهنگار که از کارم انتظاراتی دارم، او هم از این حوزه انتظاراتی دارد. تا جایی که من اطلاع دارم انتظارات مالی در تئاتر برآورده نمیشود...
به هیچ وجه ...
بنابراین شاید بخش اعظم این حضور و ادامه آن به دلیل عشق و علاقهای باشد که شما و دیگر بازیگران به تئاتر دارند. بههرحال باید این موضوع روزی حل شود. شما طی سالهای بازیگری، با همکاران صحبت کردهاید و بالاخره باید برای حل این معضلات راهکاری وجود داشته باشد.
ببینید! تا زمانی که نگاه درست و نگاه قدرتمندانه با پشتوانه شناخت، آن هم از طرف کسانی که بخشهای فرهنگی جامعه را اداره میکنند، به مقوله بازیگری نشود، نمیتوانیم کاری از پیش ببریم. من شخصا به شهرستانهای زیادی برای موضوعات مربوط به بازیگری سفر کرده و گروههای زیادی را از نزدیک دیده و مسائل و مشکلاتشان را هم مشاهده کردهام. حل این مشکلات در درجه نخست نیاز به نگاه مثبت دارد و مهمتر از آن بهعنوان پیشنیاز باید شناخت از این حوزه وجود داشته باشد تا بتواند آن نگاه مثبت نسبت به مقوله تئاتر یا در مجموع بازیگری را شکل دهد. در برنامههایی که برای موضوعاتی مثل داوری جشنوارههای محلی تئاتر حضور داشتم، از نزدیک دیدهام که چقدر استعدادهای دیدهنشده در این مراکز وجود دارد. در شهرستانهای ما، چهرههایی وجود دارند که اگر به آنها بها داده شود، قاعدتا جایگاه بسیار مناسبی را در هنر پیدا خواهند کرد، اما وقتی توجه نمیشود، دیگر بخش زیادی از این استعدادها هرز میرود. من وقتی با این دوستان در شهرستانها صحبت میکردم، تقریبا همهشان نگرانی داشتهاند که خب اینهمه وقت گذاشتهایم که درنهایت چه شود! میدانید که تئاتر بسیار زمانبر است. ما در همین کار سهروردی از برج چهار سر تمرینها حضور پیدا کردهایم تا وقتی این پروژه تمام شود، میشود پایان ماه هشتم، یعنی ما چهارماه برای این کار وقت گذاشتهایم. در شهرستانها کسانی که کار میکنند، انتظارات در برابر این زمان برآورده نمیشود. مثال میزنم: اگر در شهرستانها افراد برای حضور در جشنوارهها یا اجرا، زمان بگذارند و تمرین کنند تا کاری آماده شود و بخواهند برآورد مالی کنند، اگر روزی دو ساعت مسافرکشی کنند، بهطور قطع درآمدشان بیشتر خواهد بود! چون تئاتر خیلی در شهرستانها تماشاگر ندارد و اگر قرار باشد بعد از کلی مصیبت و دردسر در یک جشنواره، حضور و دو اجرا هم داشته باشند، عملا هیچ است.
دلیلش چیست؟
بهنظر من اینها به دلیل برنامه نداشتن است.
و این برنامه نداشتن دلیلش چیست؟
به نظر من دلیل برنامه نداشتن یا این است که مسئولان بیتوجه هستند یا اینکه مسئولان، بازیگری و این هنر را اطلا نمیبینند. برایشان اهمیت ندارد که بازیگری باشد یا نباشد. من چندی پیش به شهریار رفتم و کارهایی را داوری میکردم. من آنجا کارهای بسیار متنوعی دیدم و به دستاندرکاران پیشنهاد دادم؛ مدیریت این کار را به عهده میگیرم و گروههای مختلف را شکل میدهم تا تمرین کنند. خودم هم زمانهایی که وقت دارم هفتهای یکی دو روز میآیم و گوشهای از کار را میگیرم و این گروهها را به اجرا میرسانم، به شرطی که شما تمام سالنهای سطح شهریار را در اختیار این گروهها قرار دهید. ما آن وقت در تمام مدت سال شاهد اجرای برنامههای این بچهها خواهیم بود.
برای پرکردن سالنها چه باید کرد؟
بهنظر من راهش این است که بلیتش را به ارگانها و ادارات بفروشند. تخفیف هم بدهند. بخشی از این بلیت از بودجه فرهنگی ادارات، بخشی تخفیف و بخشی هم توسط خود افراد پرداخت شود. اگر این اتفاق رخ دهد، کارکنان ادارات و نهادها چه در بخش خصوصی و چه دولتی، همراه خانوادههایشان با مبلغ اندکی به دیدن تئاتر میروند. این خودش یک فرآیند را به وجود میآورد که جامعه را با تئاتر آشنا میکند. مشکل امروز جامعه ما این است که جامعه ما با تئاتر آشنا نیست. همین حالا اگر مخاطبان را دستهبندی و تقسیم کنید، بخشی از آنها مخاطبان خاص هستند. قشر فرهیخته جامعه که کمی با دیگر مخاطبان فرق دارند، به این دلیل است که مطالعات خاص خود را در این زمینه دارند و تئاتر هم جزو علاقهمندیهایشان است. این گروه تفکرات خاص خود و شناخت تقریبا مناسب از موضوع دارند، به همین دلیل بحث هزینه بلیت برایشان هضم شده است. در کنار این مخاطبان، قسمت عمدهای از جامعه و حتی افرادی که به دیدن تئاتر میآیند با بخش عمده کارها آشنا نیستند و باید آشنا شوند. این هم وظیفه کسانی است که مسئولیت فرهنگسازی در جامعه برعهده آنان است. وقتی در جامعه تمام رسانهها چه سینما و چه تلویزیون و چه تئاتر، مردم را به سادهپسندی عادت میدهند و تئاتری که کارش تولید اندیشه و فکر است (که به قول اصغر همت کارش تنویر افکار جامعه است، چه توسط افرادی که در این حوزه کار میکنند و چه افرادی که به تماشای این کارها میآیند) بهنوعی سادهانگاری دچار میشود. این میشود که تماشاگر به تئاتر میآید و منتظر دیدن صحنههایی است که بخندد و سرگرم بشود. اینها وظیفه مسئولانی است که مدیریت فرهنگی را برعهده دارند. برخی از تماشاگران امروز ما به تئاتر نمیآیند تا فکر کنند و با یک موضوع فلسفی آشنا شوند؛ فقط یک نوع روزمرگی را در پیش گرفتهاند.
ما نباید از جامعهای توقع داشته باشیم که سرپرستان فرهنگیاش به این موضوع بها نداده که جامعه رشد کرده و از سادهپسندی نجات پیدا کند و برود به سمت کارهای سنگین و کارهایی که میتواند آنها را با فرهنگشان آشنا کند. در این شرایط چه توقعی داریم؟ آیا توقع داریم که مردم برای دیدن کارهای فاخر، هجوم بیاورند؟ نه! مردم میروند برای دیدن کارهایی که در آن بزنوبکوبی وجود دارد و حالا یک رقصی هم ممکن است در آن وجود داشته باشد؛ کارهایی در بولینگ عبده. بههرحال باید بپذیریم کارهایی که اندیشه پشتش وجود دارد، خیلی مورد اقبال نیست، البته من توهین نمیکنم، دوستانی که در انواع و اقسام تئاترها حضور دارند همکاران ما و بخشی از آنها دوستان ما هستند و همهشان قابل احتراماند و شاید هم، شرایط به آن سمت کشاندهشان. بهنظر من کسانی که رئوس فرهنگی مملکت را تشکیل میدهند، باید مقوله فرهنگسازی را در اولویت قرار بدهند. وقتی فرهنگسازی جزو برنامههای کشور قرار گرفت قاعدتا مقوله تئاتر هم به صورت جدی دیده میشود، آن موقع خواهید دید بهطور کامل و سراسر سال، تمام کسانی که در این عرضه حضور دارند (چه کسانی که به صورت آکادمیک پیش رفته و تحصیلکرده تئاتر هستند و چه کسانی که به صورت تجربی وارد این عرصه شدهاند) رشد پیدا میکنند و خواهید دید همه این گروهها در تمام سال کار خواهند داشت. این گروهها در این شرایط، همیشه با کاری درگیرند و آن را برای تماشای مردم آماده میکنند.
استاد! موضوعی که بسیار مهم است و شما به آن اشاره کردید و من هم پیگیر این موضوع هستم و در مواقع مختلف مطرح کردهام، همین بحث تماشاگران تئاتر است که بهنظر تغییر کردهاند. زمانی از تماشاگر تئاتر انتظار زیادی وجود داشت، اما من در چند کار فاخر دیدهام تماشاگر فکر کرده سینما آمده است، یعنی آنجایی که باید بگرید و اشک بریزد، میزند زیر خنده. گو اینکه از اساس تئاتر را نفهمیده است؟
زمانی بود کسانی که به سالنهای تئاتر میرفتند، تماشاچی تئاتر بودند. یعنی اینها پای ثابت تمام تئاترهایی بودند که روی صحنه میرفت. الان این اتفاق نمیافتد، یعنی هم آن تماشاچی حرفهای تئاتر به تماشای تئاتر میرود و هم کسی که ممکن است از سر بیحوصلگی و اینکه وقت زیادی دارد و ممکن هم هست از اساس با مقوله تئاتر نه آشنا باشد، نه از تئاتر لذت ببرد، به تماشای تئاتر برود. این تماشاگر دوم، میگوید خب حالا امشب برویم و این تئاتر را هم ببینیم. از اسم تئاتر خوشمان آمده و شاید هم استنباط درستی از تئاتر نداشته باشد. ممکن است استنباطی از نمایش و کارگردان و کسانی که کار را انجام میدهند هم نداشته باشد. تماشای تئاتر توسط این گروه، هدفمند نیست. آمده است یک چیزی ببیند. به خاطر این است که نباید انتظار داشت آن آدم اوضاع تئاتر یا نمایش خاص را درست تحلیل کند. در این میان حتما باید بین افرادی که در رسانهها کار میکنند یا دیگر عناصر فرهنگی، با این بخش از مخاطبان تئاتر، فرق قایل شویم. نوع نگاه خود من یا شما به تئاتر متفاوت است، همانطور که بهطور معمول وقتی در جامعه هم هستیم، نگاهمان به موضوعات متفاوت است. شما ممکن است فردی را در جامعه ببینید که سر و صورت کثیفی دارد و میوهای را از درون سطل زباله برمیدارد و میخورد، اگر اندیشهای پشت سر شما باشد، گریه میکنید و نفستان بالا نمیآید! ممکن است کسی هم باشد که بخندد و شما نمیخندید. ولی آدم معمولی ممکن است ببیند و بخندد. اینها بسیار دردناک است. شما از صبح که از منزل خارج میشوید موارد بسیار دردناکی را میبینید، اما آدمهای معمولی جامعه به این اتفاقات میخندند. درباره تئاتر هم همین است. درواقع این گروه نمیدانند ریشه موضوع چیست. آن دارد یک حرف تلخی را میزند که شاید پیام اصلی نمایش همان باشد، اما برای برخی از مخاطبان ممکن است ایجاد خنده کند.
نگاه شما به آینده تئاتر چیست؟
ما متاسفانه در تئاتر به سمتی حرکت کردهایم که افراد نامحرم وارد حرفه ما شدهاند. بدون رودربایستی این اتفاق افتاده است. تمام هنرمندان تئاتر، تمام دانشجویان و دانشآموختگان تئاتر و بازیگران آن، آدمهای بسیار خوب و قابل احترامی هستند، اما نفوذیها و نامحرمهایی هستند که به واسطه پولی که دارند در این حرفه و مقوله وارد شدند. اینها آسیب جدی به این حرفه میزنند تا زمانی که این کار تخصصی و استانداردسازی نشود، وضع همین است. ما باید علاوه بر اینکه مدیریت سیاسی و مدیریت مذهبی در سطح جامعه داریم، حتما مدیریت فرهنگی هم داشته باشیم. نمیشود در یک سرزمین درباره مقولههایی که مقولههای هنری است، فقط مدیریت سیاسی داشته باشیم، اما مدیریت هنری ابدا.
بالاخره ما باید در این موضوعات تخصصی، مدیریت هنری و استاندارد اشته باشیم. برای کسی که جلوی تلویزیون یا دوربین سینما میرود، باید استاندارد وجود داشته باشد، چون آن دوربین سینما یا تلویزیون درواقع چشم میلیونها آدم است. ما نمیتوانیم خارج از استاندارد کسی را جلوی دوربین یا روی صحنه ببریم. کسانی که باعث میشوند آدمهای غیراستاندارد جلوی دوربین یا روی صحنه قرار بگیرند، بدونشک خائن هستند. بدون تردید نامشان با ننگ در آینده این سرزمین ثبت خواهد شد، چون اجازه میدهند آدمهایی که صلاحیت ندارند و نه مقوله هنر را میشناسند، نه بازیگری را، بیایند وارد این حرفه شوند. چرا؟ چون فقط بخشی از بودجه یک فیلم یا یک پروژه را تامین میکنند. بهنظر من اصلا اگر در این شرایط تولید نداشته باشیم، بهتر است از اینکه به سمت این تولیدات مبتذل برویم.