شماره ۱۲۷۵ | ۱۳۹۶ شنبه ۲۷ آبان
صفحه را ببند
پس از فاجعه

روزنامه شهروند روز يكشنبه، 21 آبان‌ماه، يعني همان روزي كه شامگاه آن زلزله غرب كشور را لرزاند، در صفحه 9 خود گزارشي را با عنوان «پس از فاجعه» منتشر كرد كه براي امروز ما مهم است. تقارن اين گزارش با زلزله، نشان‌دهنده توجه روزنامه منتسب به هلال‌احمر به موضوع حوادث و بلاياي طبيعي است. جالب این است که این گزارش عکس اول همان روز روزنامه شهروند بود. چرا موضوعات و مسائل پس از فاجعه اهميت بيشتري دارند و بايد مورد توجه واقع شوند؟ هنگامي كه حادثه‌اي چون زلزله رخ مي‌دهد، همه توجهات معطوف به اصل حادثه و نجات افراد مي‌شود. اين مهمترين وجه ماجرا خواهد بود. نجات و امداد و شايد اسكان موقت چند روزي طول خواهد كشيد، سپس زلزله و مسائل آن از كانون خبر و توجه عمومي خارج مي‌شود. در روزهاي اول نيز كمتر كسي متوجه عمق مشكلات مي‌شود. تصويري كه همه از ماجرا دارند، اين است كه عده‌اي زير آوار هستند و بايد نجات پيدا كنند يا فوت كرده‌اند يا مصدوم هستند كه بايد درمان شوند يا سالم هستند كه خدا را بايد شكر كرد! به عبارت ديگر، همه توجهات ما به اثرات اوليه يك زلزله محدود مي‌شود. اثراتي چون؛ نابودشدن و فروریختن خانه‌ها و ساختمان‌ها، تلفات جانی و مالی، اختلال در شبکه‌های برق، گاز یا آب و مواردی از این دست است، ولي اثرات ثانوي زلزله به‌مراتب پايدارتر و پيچيده‌تر است مواردي مثل دزدی،  غارت، نزاع‌ها و درگیری‌های درون‌شهری برای به ‌دست‌آوردن منابع غذایی، حمله به فروشگاه‌ها و مواردی مثل آن، جزو اثرات ثانویه فجایع طبیعی به ‌شمار می‌آیند. اثرات ثانویه، لزوما به مسائل اقتصادی یا جرم و جنایت خلاصه نمی‌شود؛ بلکه پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی را نیز در برمی‌گیرد. به بیان ساده‌تر و به‌عنوان مثال، افزایش آمار اعتیاد (پیامد اجتماعی و فرهنگی) یا افزایش آمار افسردگی و خودکشی (پیامدهای روانشناختی)، پس از یک فاجعه طبیعی، در ذیل اثرات ثانویه قرار می‌گیرد که هزینه‌های زیادی را بر دوش جوامع باقی خواهد گذاشت. به‌طورکلی می‌توان مخاطرات و تهدیدات ثانویه پس از فجایع طبیعی را به ٥ گروه دسته‌بندی کرد؛ «دزدی و غارت»، «مخاطرات سیاسی»، «قتل و تعرض»، «مخاطرات روانشناختی» و درنهایت «پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی».
دزدي و غارت گاه ناشي از رفتار مجرمانه و برنامه‌ريزي شده عده‌اي مجرم است كه طبعا بايد فورا از طريق مرجع قضائي برخورد شود. در نتيجه حضور نيروي انتظامي و قضائي بسيار مهم و ضروري است، ولي برخي از دزدي‌ها ناشي از استيصال و عدم دسترسي به نيازهاي اوليه و پاسخي به ترس و وحشت نسبت به اين مشكل است كه امري غيرطبيعي نيست و به سرعت حل خواهد شد.
هنگامي كه ابعاد دزدي و غارت و درگيري براي تأمين نيازهاي اوليه بزرگ شود و نيروي انتظامي و نظامي نيز از پس ماجرا برنيايند، احتمال اين‌كه طرفين وارد فاز مقابله شده و دچار پيامدهاي سياسي شوند، بسيار است. در زلزله ‌سال 2010‌ هاييتي، اين مسأله شدت يافت. خوشبختانه در ايران به علت فرهنگ مردم و قدرت نيروي انتظامي اين موارد بسیار كمتر رخ داده است. در ایالات متحده نیز این‌گونه پیامدها پس از حوادث طبیعی بسیار رخ می‌دهد.
وقوع حوادث طبيعي بزرگ توازن و تعادل اجتماعي را به هم مي‌ريزد. قانون و ضمانت اجراي آن ضعيف مي‌شود. فراتر از دزدي ممكن است زمينه براي بروز دو جرم مهم ديگر يعني قتل و سایر جرایم فراهم شود. هرچه ابعاد حادثه بزرگتر باشد، وقوع اين جرايم بسيار خطرناك، بيشتر مي‌شود. اين جرايم در فضاي فقدان ضمانت اجراي قانون به صورت تشديدشونده عمل مي‌كنند و افراد براي دفاع از خودشان دست به اقدامات متقابل مي‌زنند و محيط را به كلي ناامن مي‌كنند. ايران از اين حيث نيز وضعيت بسیار خوبي را نسبت به برخي از جوامع ديگر تجربه كرده است. بنابراین مشکل اصلی ما در پیامدهای دیگری است که در ادامه می‌آید.
پيامدهاي روانشناختي عميق‌تر و پايدارتر است. از دست‌دادن نزديكان و دوستان و نيز از دست‌دادن خانه و زندگي و آرامش قبلي، بسياري را دچار افسردگي مي‌كند. اضطراب و نااميدي از آينده، حتي ممكن است فرد را به سوي خودكشي سوق دهد. افسردگي و اختلالات رواني، بيماري شايع در اين مناطق خواهد بود. در اين ميان براي هر فردي ممكن است مسائل به ظاهر كوچكي وجود داشته باشد كه اعتمادبه‌نفس فرد را از ميان مي‌برد. از شكستن يا گم‌شدن عينك يك فرد تا عدم دسترسي به داروي روزانه، مي‌تواند فشار روحي و رواني زيادي را بر شخص وارد كند و مقاومت او را بشكند. ولي شايد مهمترين بخش پيامدهاي مربوط به زلزله و حوادث مشابه كه طولاني‌مدت هم هستند، پيامدهاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي است. زندگي در زير چادر يا داخل كانكس، از ميان‌رفتن مشاغل گوناگون، رشد بيكاري، اختلال در روابط اقتصادي ازجمله وام‌ها، بدهي‌ها و... مسأله كودكان بي‌سرپرست شده، مشكلات مربوط به ارث، خدمات‌درماني و بهداشتي به معلولان، مسائل حقوقي مربوط به بازسازي‌ها و بي‌پناهي يا بي‌سرپرستي بسياري از خانوارها، افزايش طلاق و ناهنجاري‌هاي خانوادگي، مزمن‌شدن بيماري رواني و... و بسياري از موضوعات ديگر را مي‌توان جزو پيامدهاي بلندمدت‌تر زلزله دانست. پيامدهايي كه بدون حل آنها، نمي‌توان زلزله‌زدگان را به زندگي عادي خود بازگرداند. متاسفانه اهميت اين پيامدها هنگامي بيشتر مي‌شود كه زلزله‌زدگان احساس مي‌كنند كه از سوي جامعه فراموش شده‌اند. آنان توجه مردم به خود را با روزها و هفته‌هاي اول حادثه مقايسه مي‌كنند. درحالي‌ كه چندان غيرطبيعي نيست كه مردم و افكار عمومي و سياست خبري پس از گذشت چند روز و به مرور، توجه كمتري را به مسائل منطقه حادثه‌ديده بنمايد، ولي از نظر مردم مناطق زلزله‌زده و آسيب‌ديده اين رفتار به منزله فراموشي آنان تلقي مي‌شود و فشارهاي رواني بيشتري را بر آنان تحميل مي‌كند.

به همين علت است كه كار اصلي دولت‌ها پس از مراحل و هفته‌های اوليه آغاز مي‌شود كه بايد با سازماندهي همه‌جانبه در پي كاهش تبعات ناخوشايند اجتماعي و اقتصادي آسيب‌ديدگان باشند. از ميان‌بردن اين تبعات در بهبود روحيه جمعي بسيار موثر و مفيد است. همين هفته گذشته بود كه روزنامه ايران یک روز پس از زلزله كرمانشاه، گزارشي را منتشر كرد كه به‌طور طبيعي خيلي پيشتر آماده شده بود. گزارشی از زنان معلول شهرستان بم كه دچار ضايعه نخاعي و قطع آن شده‌اند. زنان معلول معتقدند كه بم را دوباره ساختند اما نه براي ما. خواندن يك فراز از اين گزارش براي اين‌كه متوجه شويم احياي منطقه زلزله‌زده تا چه حد مهم و پيچيده است، كفايت مي‌كند: «باید با همین ویلچر بروم بازار، این‌ور و آن‌ور شهر. هیچ‌جا هم که مناسب‌سازی نشده. شهر را دوباره ساختند اما ما را ندیدند. مجبورم مقابل مغازه‌ها بایستم و بگویم، برایم جنس بیاورند. خودمان که نمی‌توانیم برویم داخل مغازه‌ها. بانک می‌رویم، باید ۱۰بار صدا کنیم تا یک‌بار، یک‌نفر صدای ما را بشنود.» فراموش نشود که در همین زلزله اعلام شده که تاکنون 100نفر قطع نخاعی داریم.
همين دو گزارش از دو روزنامه كشور نشان مي‌دهد كه حتي پيش از اين رخداد تأسفبار، رسانه‌هاي كشور متوجه اهميت زلزله و مشكلات آن هستند، اميدواريم كه نهادهاي رسمي نيز اين اهميت را بهتر درك كنند و در جهت حل آن بهتر از گذشته عمل كنند.


تعداد بازدید :  998