زهرا جعفرزاده- شهروند| 5روز از زلزله 7.3 ریشتری کرمانشاه میگذرد و حالا تیمهای سلامت روان که در روزهای اول، کار پزشکان عمومی را انجام میدادند، فعالیت اصلیشان که همان توجه به روان آسیبدیدگان است، وارد مرحله جدیتری شده است؛ تیمهایی که در کمتر از 24ساعت راهی مناطق زلزلهزده شدند، در پایگاهها مستقر شدهاند و در تیمی 5نفره از دو روانپزشک، یک روانشناس و دو روانپرستار، برای مراجعهکنندهها دارو تجویز میکنند و مشاوره میدهند. آنها در همین روزهای گذشته، کودکان زیادی دیدهاند که بیسرپرست شدهاند و مراجعهکنندههای فراوانی داشتند که دچار اضطرابهای شدید شدهاند. به گفته مائده پرویزی یکی از روانپزشکان در روزهای گذشته چند مورد خودکشی هم گزارش شده است. حالا اعضای همین تیم میگویند که اضطراب و افسردگی در انتظار زلزلهزدگان است که اگر درمان نشود، در آینده تبدیل به اختلالات مزمن میشود. فعالیت این تیمها آنقدر اهمیت دارد که احمد حاجبی، مدیرکل دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت، میگوید که حمایتهای روانی و اجتماعی از آسیبدیدگان زلزله باید تحت اصول استاندارد باشد: «متخصصان حوزه سلامت روان قبل از اعزام به منطقه لازم است که آموزشهای لازم در زمینه حمایتهای روانی، اجتماعی در حوادث و بلایا را گذرانده باشند.» او میگوید: «بیمار یا مبتلا به بیماری روانپزشکی تلقی نکنند. این علایم واکنشی طبیعی به یک حادثه کاملا غیرطبیعی است و در بسیاری از موارد در طول زمان کاهش پیدا میکند و از بین میرود.» به گفته او، افرادی که در جریان بلایا دچار واکنشهای روانشناختی میشوند، در زمره بیماران مبتلا به اختلال روانپزشکی قرار نگیرند.
«سحر درویش اسکندی»، یکی از دو روانپزشکی است که در قالب تیم سلامت روان دانشکده علوم بهزیستی تهران، به منطقه زلزلهزده سر پل ذهاب اعزام شده است. او رزیدنت روانپزشکی است و مانند سایر اعضای تیم به صورت داوطلبانه در بخشی از بیمارستان صحرایی سرپل ذهاب مستقر شده است. اسکندری در گفتوگو با «شهروند» از مراجعه زلزلهزدهها و مشکلات روان آنها میگوید.
از چه زمانی در این محل مستقر شدید؟
از روز دوشنبه.
چند نفر هستید؟
یک تیم شامل دو روانپزشک، دو روان پرستار و یک روانشناس هستیم که از طرف دانشکده علوم بهزیستی وزارت بهداشت در این منطقه مستقر شدهایم.
چه سازوکاری برای افراد زلزلهزده در نظر گرفته شده است؟
بههرحال پروتکلهایی برای حفظ سلامت روان آسیبدیدهها وجود دارد؛ اینکه چه بیماریها و اختلالاتی در این حوادث شایعتر میشود و چه اقداماتی از سوی تیمهای روانپزشکی باید برای آنها انجام شود.
چه اختلالاتی؟
افراد آسیبدیده در این مرحله دچار چند نوع بیماری شدید و محدود میشوند که اگر همان ابتدا، مدیریت و کنترل نشود، میتواند عوارض زیادی در آینده داشته باشد که در درازمدت، نیاز به درمانهای پرهزینه و پیچیدهتری دارد.
این مشکلات چیست؟
یکی پیتیاسدی است که یکی از شایعترین اختلالات است. پیتیاسدی، یعنی فرد آنقدر دچار بحران روحی میشود که تا مدتها اضطراب شدیدی را تجربه میکند. یادآوری دوباره خاطرهها، ترس از وقوع حادثه، مرور برخی افکار بیمارگونه و وسواسی، اختلالاتی است که افراد حادثهدیده را درگیر میکند. یکی دیگر از بیماریها، ایاسدی است که ناشی از حملات ترس و وحشت است و فرد استرس شدیدی را تجربه میکند و از آنجایی که نمیتواند آن را مدیریت کند، بدون کمک دارویی، کنترل نمیشود. نمونه آن افسردگی و بیماریهای اضطرابی است.
درست است، اما الان مردم خیلی نمیتوانند به موضوعات روانی توجه ویژهای داشته باشند.
بله، اما مردم وقتی از این فاز نیازهای اولیه خلاص شوند، تازه وارد فاز افسردگی میشوند. یعنی به عمق فاجعه پی میبرند و میفهمند که چه چیزهایی را از دست دادهاند یا اصلا چطور میتوان آنها را جبران کرد.
با همین موضوع چقدر مراجعهکننده داشتید یا حداقل به شما ارجاع داده شده است؟
زمانی که نیازهای اولیه زلزلهزدگان مثل خورد و خوراک و ... رفع شود، تازه به خودشان میآیند که چرا نمیتوانند بخوابند، چرا اینقدر استرس دارند، چرا اینقدر حملات گریه دارند. علایم اختلالات روان، بعد از رفع نیازهای اولیه خودش را نشان میدهد.
اگر همین الان شما تیمی به منطقه مسکن مهر که محل تجمع آوارگان است، بفرستید، افراد زیادی را میبینید که اختلال روان از ظاهرشان پیداست. در این تجمعها مدام صدای شیون زنان میآید. خیلی از آنها شاهد صحنههای آواربرداری و بیرون کشیدن جسدها بودهاند و این خیلی به روانشان آسیب زده است. برای این گروه برنامهای دارید؟ مثلا خودتان به سراغشان بروید.
بله، متاسفانه بحث سلامت روان، هنوز خیلی جدی گرفته نمیشود. ما هم شنیدهایم که این افراد بشدت مشکل دارند، اگر لازم باشد بازدیدی از آن منطقه خواهیم داشت و به آنها خدمات روانپزشکی ارایه میدهیم. در همین زمینه هم امروز سری به روستاها زدیم.
کدام روستاها؟
ریجاب و یاران و چند روستای دیگر که بشدت محروم بودند.
برنامه شما برای این روستاها چیست؟
اولویت ما بحث روانپزشکی است، اما چون در این مرحله تقاضا کم است، ما بهعنوان پزشک عمومی هم وارد عمل میشویم، اینطور نیست که چون تخصص من روانپزشکی است، فقط باید در این زمینه فعالیت کنم.
در میان همان اهالی روستاها که خدمات درمانی دادید، با افرادی با اختلالات روان پس از زلزله هم مواجه شدید؟
بله، تقریبا 99درصد از این افراد، حالتهای اضطراب را دارند. الان در کنار همین مشکلات روان، عفونت در میان زلزلهزدهها خیلی شایع شده و آنها نیاز زیادی به آنتیبیوتیک دارند. ما علاوه بر این مسأله، مشکلات اعصاب و روان آنها را هم پوشش و داروهای مرتبط را به آنها دادیم.
چه داروهایی؟
قرصهای ضد اضطراب و افسردگی و آرامبخشها.
تجویز این داروها چقدر میتواند در این مرحله به زلزلهزدهها کمک کند؟
خیلی میتواند کمک کند. الان این زلزلهزدهها در شوک هستند، اگر در این مرحله بیماریشان مدیریت دارویی شود، از عوارض بعدی جلوگیری میشود. اما اگر این افراد رها شوند، بیماریهای اضطرابی مزمن به سراغشان میآید. ما هنوز بعد از گذشت سالها، افرادی از زلزله بم و الموت و حتی جنگزدههایی داریم که با بیماریهای اضطرابی بعد از آن حوادث درگیر هستند.
کاملا درست است؛ مثلا بین آنها مصرف مواد مخدر خیلی بالاست.
بله، اینها یکی از روشهای خوددرمانی است که خیلی هم شایع است، چون از نظر آنها، موادمخدر میتواند دردشان را تسکین دهد.
چه باید کرد؟
آموزش خیلی میتواند به آنها کمک کند. ما الان کمبودهای زیادی داریم. خودمان نمیتوانیم به دنبال بیماران برویم. در موارد محدودی میتوانیم این کار را انجام دهیم، مثل همان که امروز انجام دادیم و در یک روستا، بیشتر از 100 نفر را ویزیت کردیم، جایی که پزشک کم است، خود بیماران باید مراجعه کنند.
تکرار ماجرای حادثه، تعداد کشتهها و حتی یادآوری خاطرات و بازگو کردن نحوه مرگها و... در میان زلزلهزدهها خیلی شایع است. این اتفاق چقدر میتواند روی روانشان تأثیر داشته باشد؟
تکرار، یکی از روشهای درمانی است که خیلی میتواند به افراد آسیبدیده کمک کند، چون منجر به تخلیه هیجانی آنها میشود. دور هم بودن، گریه کردن و صحبت کردن از احساس باعث میشود تا هیجاناتشان تخیله شود و به روند بهبودشان کمک کند. بههرحال عمق فاجعه خیلی زیاد است.
اگر این افراد رها شوند و از نظر روان، کسی به دادشان نرسد، چه اتفاقاتی در انتظارشان است؟
درگیر بیماریهای اضطرابی مزمن میشوند. افسردگیهای عمیق هم به سراغشان میآید.
تبعات روان ناشی از حوادث، چقدر تحتتأثیر شرایط جغرافیایی و فرهنگ افراد آسیبدیده است؟
خیلی زیاد. بههرحال بافت فرهنگی مناطق مختلف با هم متفاوت است و آموزشها باید براساس آن باشد، اما اینطور نیست یعنی ما براساس این موضوع آموزش ندیدهایم و نه حتی خود شنوندههای ما اینقدر پذیرش دارند.
تیمهای سلامت روان بهصورت داوطلبانه فعالیت میکنند؟
بله، ما داوطلب هستیم.
از اورژانس بیمارستان هم افرادی به شما ارجاع داده میشوند؟
بله، ارجاع میشوند و ما مشاوره میدهیم. آنها افرادی بودند که اضطرابهای شدید داشته و نیاز به درمانهای بلندمدت دارند. اینجا ما برای یک دوره 20 روزه تا یک ماهه به آنها دارو میدهیم اما لازم است که روانشناسان هم آنها را ویزیت کنند.
«مائده پرویزی»، روانپزشک داوطلب اعزامشده به مناطق زلزلهزده کرمانشاه
در گفتوگو با «شهروند» اعلام کرد
زنان، کودکان و سالمندان؛ آسیبپذیر ترین گروه زلزله
شهروند| «مائده پرویزی» هم یکی دیگر از روانپزشکان تیم سلامت روان دانشکده علوم بهزیستی است که به صورت داوطلبانه به منطقه زلزلهزده سرپل ذهاب آمده. او هم از اختلالات روان زلزلهزدگان و اقداماتی که باید برای آنها در نظر گرفته شود، به «شهروند» توضیحهایی میدهد.
فعالیت این تیم در این منطقه تا چه زمانی ادامه دارد؟
تا پایان هفته اینجا مستقر هستیم؛ اما قرار است روانپزشکان دیگری هم به این منطقه اعزام شوند و شیفتها جابهجا شود.
فعالیت این تیم چقدر باید ادامه داشته باشد؟
ببینید به طور کلی توجه به سلامت روان زلزلهزدگان، برنامه طولانیتری از اقدامات پزشکی و اسکان و... است. آسیب فیزیکی درمان میشود اما اختلال روان ممکن است چند سال طول بکشد. کار اصلی روانپزشکان از هفتههای دیگر شروع میشود؛ یعنی زمانی که خانواده تنها میماند، زمستان شروع میشود و تازه فرد متوجه از دستدادههایش میشود. یکی از برنامههای ما پیشگیری از خودکشی است.
تاکنون موردی از خودکشی به شما گزارش شده است؟
بله؛ یک مورد زنی که با ردار و اقدام به خودکشی کرده بود.
آماری از تعداد خودکشیهای پس از حادثه دارید؟
آمار دقیقی وجود ندارد؛ یک تا دو مورد اقدام به خودکشی بوده است.
به نظر شما با توجه به عمق فاجعه، اقدام طبیعی بوده است؟
خیر؛ خودکشی هیچوقت یک واکنش طبیعی نیست و صددرصد یک مسأله روانپزشکی است؛ هر چقدر هم عمق فاجعه زیاد باشد، باز هم نمیتوان گفت که طبیعی است. کسی که اقدام به خودکشی میکند، فردی است که از قبل مشکلاتی دارد و نمیتواند خودش را با وقایع وفق دهد.
در میان زلزلهزدگان شاید کودکان مظلومترین گروهها باشند؛ برای آنها برنامه ویژهای دارید؟
بله؛ ما کودکان زیادی هم داشتیم که به ما ارجاع شدهاند، به هر حال اینها افرادی هستند که شاهد یک صحنه آواربرداری بودند، برخی جسد عزیزانشان را دیدهاند.
واکنش این افراد چگونه است؟
به طور کلی واکنشها در دسته واکنشهای اضطرابی است، در میان کودکان اما دیدن این واکنشها کمی سخت است؛ چون آنها خیلی در ظاهر نشان نمیدهند و ممکن است خودشان را مشغول بازی نشان دهند و خانواده تصور کند که این بچه است و نمیفهمد؛ اما این کودکان بشدت نیاز به توجه روانی دارند، کاری که ما در این یکی دو روز انجام دادهایم و با آنها مصاحبههای طولانیمدت داشتیم.
از بین حرفهایشان چه چیزی دستگیرتان شد؟
آنها دوست دارند حرف بزنند؛ مثلا یکی از این کودکان تمام اعضای خانوادهاش را از دست داده بود، ما سعی میکنیم که در این مقطع رویکرد حمایتی داشته باشیم.
رویکرد حمایتی به چه صورت؟
باید به حرفهای آنها گوش دهیم. باید اجازه دهیم که احساسشان را بیان کنند؛ بهترین کار همین است. ما باید تیمی از این کودکان تشکیل دهیم و آنها بدانند که این اتفاق تنها برای آنها رخ نداده و کسان دیگری هم هستند که شرایط مشابهی دارند.
چقدر تشکیل این تیمها برنامهای شدنی است، آن هم با توجه به شرایط فعلی زلزلهزدگان؟
اینها برنامههای ایدهآلی است. الان مردم درگیر برآورده شدن نیازهای اولیهشان هستند؛ مثل چادر، غذا و... اما در حال تلاش هستیم تا روانشناسان دیگری هم به جمع ما اضافه شوند. درحال حاضر هم گروهی از روانشناسان به مناطق اعزام شده و نیازسنجی کردهاند. آنها افراد در معرض خطر را شناسایی کردهاند و این روند ادامه دارد. اینها اقدامات خوبی است؛ مثلا امروز گروهی به سراغ زلزلهزدهها رفته بود و هفتههای آینده مناطق بیشتری را پوشش خواهند داد. البته نیروی پزشک و روانپزشک بشدت کم است و باید براساس نیاز، این نیروها اعزام شوند.
کودکان بدون سرپرست را هم به شما ارجاع دادهاند؟
مراجعه به این پایگاه، تنها یک مورد کودک 12ساله بود که همه خانوادهاش را از دست داده بود، البته حمایت اقوامش زیاد بود، الان تعدادی از کودکان هم هستند که در بیمارستانهای کرمانشاه بهسر میبرند و تمام اعضای خانوادهشان را از دست دادهاند. سازمان بهزیستی باید برای این افراد برنامهریزی کند تا اقوامشان شناسایی شوند.
اگر اختلالات روان این افراد درمان نشود، چه خطراتی برای آنها وجود دارد؟
هر اختلال حاد، پس از حادثه رخ میدهد. اگر به آن رسیدگی نشود، تبدیل به اختلال مزمن میشود، مثل انواع افسردگی و اختلالات اضطرابی. بیشتر کسانی که خودکشی میکنند، افرادی هستند که در کودکی دچار سانحهای شدهاند. این زلزلهزدهها هم اگر درمان نشوند، افسرده میشوند و در آینده ممکن است خودکشی کنند. توصیه میشود که اقدامات روانپزشکی از همان روز حادثه انجام شود و هر چقدر اقدامات درمانی به زمان وقوع حادثه نزدیکتر باشد، پیشگیری سریعتر انجام میشود. ما افراد جنگزده و زلزلهزدهای داریم که پس از گذشت دهها سال، به دلیل درمان نشدن اختلالات روان، خوددرمانی کرده و معتاد شدهاند. افرادی هستند که بشدت پرخاشگر شدهاند یا نمیتوانند در یک شغل ثابت بمانند، یا زنانی وجود دارند که تحتتأثیر حادثه، در آینده، مادرانی شدهاند که به بچههایشان آسیب میزنند. هرگونه ناپایداری خلقی، بر همه بخشهای زندگی تأثیر میگذارد.
در حوادثی مانند زلزله، کدام گروه بیش از همه آسیب میبینند؟
زنان، کودکان و افراد سالمند.