شماره ۴۲۰ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۵ آبان
صفحه را ببند
مشکل ما نظارت است نه قانون

افسانه وارسته  جامعه‌شناس

به‌هم ریختگی و ناهنجاری چیزی است که مرا به‌شدت رنج می‌دهد. حتی تلاش‌های فراوان برای برطرف‌کردن مشکلات پیش‌رویم آن مشکل را برطرف نمی‌کند. گویی به هیچ طریقی قرار نیست این کارها پیش بروند. تفاوتی نمی‌کند آن مشکل در کدام حوزه پیش آمده باشد. می‌خواهم در دانشگاه ثبت‌نام کنم کار پیش نمی‌رود، می‌خواهم دنبال کار اداری یک موضوع خاص بروم باز هم کاری از پیش نمی‌برم؛ در حوزه‌های دیگر هم این‌گونه است. به‌عنوان یک جامعه‌شناس این ناهنجاری مرا اذیت می‌کند. ناهنجاری معمولا با توجه به شرایط موجود قابل‌فهم است. اولین چیزی که به ذهن همگان می‌رسد، این است که جامعه ایران جامعه‌ای درحال گذار از سنتی به مدرنیته است و ما بین این دو جهان گیر افتاده‌ایم. درحالی‌که من معتقد به این تقسیم‌بندی برای یافتن دلیل اصلی این ناهنجاری‌ها نیستم. مشکلی که از آن سخن می‌گویم مربوط به امروز و دیروز ما نیست. حداقل 100‌سال است گرفتار این وضع هستیم. ما هنجارهای بسیار خوبی داریم اما هیچ‌گونه نظارتی برای انجام این هنجارها صورت نمی‌گیرد؛ مسأله درست نبودن نظارت‌هاست. به‌عنوان مثال قانون راهنمایی‌ورانندگی ما قانون خوبی است، من هم با پرداخت جریمه‌های سنگین از سوی متخلف موافقم. اما این قانون در برخی موارد به‌درستی انجام نمی‌شود و متخلف با شیوه‌های ناصحیح، سر و ته کار را ‌هم می‌آورد. این‌جا صحبت بر سر قانون نیست، صحبت بر سر نظارت است. رسیدن به نقطه ایده‌آل در بحث نظارت نیازمند برنامه‌ریزی درازمدتی است. باید افرادی را تربیت کنیم که نظارت‌کردن و انجام صادقانه وظیفه را آموخته باشند. اینجاست که به ریشه‌ها بازمی‌گردیم. آموزش و پرورش همان ریشه‌ای است که باید دوباره به آن توجه کنیم. در شرایط کنونی آموزش و پرورش در مقایسه با سایر عوامل جامعه‌پذیری کودک (مانند رسانه‌ها) نقش کمرنگ‌تری دارد حال آن‌که 100‌سال پیش تأثیر این نهاد به‌شدت پررنگ بود. با این وجود و با توجه به این‌که بچه‌های ما روزانه حداقل 6 ساعت را در مدرسه و کلاس درس می‌گذرانند، برنامه‌ریزی و نظارتی که آموزش و پرورش می‌تواند داشته باشد تا نسل موردنظر با خواسته‌های مطلوب جامعه آشنا شود، این نهاد را به مهم‌ترین نهاد جامعه‌پذیری کودکان تبدیل کرده است. کادر آموزشی، یکی از مهم‌ترین ارکان نهاد آموزشی هستند. باید بتوانیم معلمان را علاقه‌مند کنیم. شاید افزایش دستمزد معلمان و ایجاد انگیزه بیشتر بتواند آنها را با علاقه بیشتری برای ادامه کار آماده کند. در تمام این سال‌ها معلمان ما در مقابل تلاش فراوانی که انجام داده‌اند، پاسخ مناسبی دریافت نکرده‌اند. خود این موضوع روی میزان علاقه آنها به تدریس تأثیر مهمی گذاشته است.
 از سوی دیگر باید روی میزان اجرای قوانین و بخشنامه‌های آموزش و پرورش نظارت کرد. دهه پیش برای اولین‌بار قضیه کودک‌آزاری در مدارس مطرح شد. در آن دوره من برای معلمان امور تربیتی تدریس می‌کردم. قرار شده بود اولیای‌مدرسه در صورت مشاهده مصدومیت کودکان یا مشاهده اثرات کبودی در آنها قضیه را گزارش دهند اما از ترس درگیری  با معلمان این کار را نمی‌کردند. این درحالی است که می‌دانیم همه نهادها باید مثل حلقه‌های یک زنجیر یکدیگر را تقویت کنند. اگر بنا باشد یک معلم پرورشی کار خود را به‌خوبی انجام دهد نهادهای دیگر هم باید در این امر همراهی و همکاری کنند، در غیر این صورت کار آن‌گونه که می‌خواهیم پیش نمی‌رود. نظارت یکی از حلقه‌های گمشده‌ای است که باید به آن توجه کنیم. بازهم تکرار می‌کنم به لحاظ وجود قوانین مشکلی نداریم، مشکل بر سر نظارت برای اعمال آن قوانین است.


تعداد بازدید :  209