شماره ۱۲۶۹ | ۱۳۹۶ شنبه ۲۰ آبان
صفحه را ببند
کوچه اول

| داود نجفی| یکی از دوستام، وقتی به مشکل برمی‏خورد، با نامزدکردن مشکلش را حل می‏کند. مثلا وقتی دندانش درد می‏کند، در عرض یک روز نامزد دندانپزشک پیدا می‏کند و کل دندان‏هایش را سرویس می‏کند و بعد از آن کات می‏کند. با همین ترفند، بینی، چشم، موها و کلیه‏ اعضایش را سروسامان داده. پیش خودم گفتم، من‏که چلاق نیستم، یک نامزد دکتر پیدا می‏کنم و از شر این بینی لعنتی راحت می‏شوم. اولین تابلوی دکتر زیبایی مونثی که دیدم رفتم تو مطب. دکتر تنها پشت میزش نشسته بود، به دکتر گفتم: «عاشقتم، دکتر زیبایی خودمی، اگه میشه از داغونی نجاتم بده» دکتر پرسید: «معده‏ت که پر نیست؟» گفتم: «نه، کلا دو روزه از بس فکر کردم، چطوری عشقمو ابراز کنم، غذا نخوردم» گفت: «خوبه، این بیزاکودیل را بخور و برو دستشویی، بعد بیا رو تخت بخواب» خلاصه این‌که خانم دکتر فامیلش زیبایی بود و متخصص کبد و سیستم گوارش بود، شیلنگ کلونوسکوپی را درنیاورده، شیلنگ آندوسکوپی را هل داد تو حلقم.


تعداد بازدید :  400