| داود نجفی| یکی از دوستام، وقتی به مشکل برمیخورد، با نامزدکردن مشکلش را حل میکند. مثلا وقتی دندانش درد میکند، در عرض یک روز نامزد دندانپزشک پیدا میکند و کل دندانهایش را سرویس میکند و بعد از آن کات میکند. با همین ترفند، بینی، چشم، موها و کلیه اعضایش را سروسامان داده. پیش خودم گفتم، منکه چلاق نیستم، یک نامزد دکتر پیدا میکنم و از شر این بینی لعنتی راحت میشوم. اولین تابلوی دکتر زیبایی مونثی که دیدم رفتم تو مطب. دکتر تنها پشت میزش نشسته بود، به دکتر گفتم: «عاشقتم، دکتر زیبایی خودمی، اگه میشه از داغونی نجاتم بده» دکتر پرسید: «معدهت که پر نیست؟» گفتم: «نه، کلا دو روزه از بس فکر کردم، چطوری عشقمو ابراز کنم، غذا نخوردم» گفت: «خوبه، این بیزاکودیل را بخور و برو دستشویی، بعد بیا رو تخت بخواب» خلاصه اینکه خانم دکتر فامیلش زیبایی بود و متخصص کبد و سیستم گوارش بود، شیلنگ کلونوسکوپی را درنیاورده، شیلنگ آندوسکوپی را هل داد تو حلقم.