مریم شکرانی- شهروند| مهاجران کرمان به قزوین بیشترشان مهاجران پسته هستند. باغدارهایی که حالا گرفتار قحطی آب در سرزمین مادریشان شدهاند. میگویند؛ بچه که بودند، 10متر زمین را میکندی و به آب میرسیدی اما حالا باید 150متر و گاهی تا 300متر بکنی تا به آب برسی. آن هم چه آبی؟! آب شور و گاهی تلخ که به مذاق باغهای پسته خوش نمیآید. آمار انجمن پسته نشان میدهد که سالانه حدود 10درصد باغهای پسته کرمان خشک میشود و محسن جلالپور، رئیس پیشین اتاق ایران که اصالت کرمانی دارد، معتقد است تا 10سال دیگر هیچ نامی از قطب پسته ایران نمیماند. البته خیلیها معتقدند؛ باغهای پسته ایران چوب ناآگاهی و دوری از دانش را خوردهاند. میگویند، ثروت پسته باغداران را به طمع انداخت و بیحساب و کتاب و بدون توجه به توصیه مشاوران علمی کاشتند و کاشتند. آنقدر که حالا هم آب خشکیده است و هم باغهای پسته. باغهای غیراقتصادی و غیرصنعتی که به ازای مصرف هرمترمکعب آب تنها 100گرم پسته میدهند و باغهای آمریکا که بزرگترین رقیب ایران در بازار جهانی بوده است، به ازای هرمترمکعب مصرف آب یککیلوگرم پسته میدهد.
باغ علمی آقای نظری!
پاییز وارد ماه دوم میشود و آخرین بارهای پسته از درختهای کوتاه قامت چیده میشود، تند و تند و بیوقفه. اینجا جایی حوالی بوئینزهرا و باغ 400هکتاری علی نظری، باغدار نمونه است. از همان نگاه اول، باغ او با باغهای اطراف یک تفاوت اساسی دارد. سبز است و بدون برگریزان. با شاخههای سنگین که تا نزدیکیهای زمین آمدهاند. او توانسته است حدود 4برابر میانگین کشوری از باغش پسته بگیرد. میانگین برداشت پسته در ایران 500 تا 700هزارکیلوگرم در هر هکتار است و باغ علی نظری امسال 2تن در هکتار پسته داده است. این یعنی از باغ پسته او حدود 800هزار کیلوگرم پسته مرغوب برداشت میشود که ارزش هرکیلوگرم آن در بازار جهانی بین 9 تا 10دلار است. به عبارتی ارزش صادراتی پسته این باغ بزرگ رقمی نزدیک به 7میلیون و 200هزار تا 8میلیون دلار میشود که معادل آن با دلار 3هزار تومانی حداقل 21.5میلیارد تومان است.
جایی در دوردستهای باغ دیوار قرمزرنگ محوطهای به چشم میآید. میگوید، آنجا کارخانه فرآوری پسته را احداث کرده و تمام ماشینآلاتش ایرانی است. در کارخانه فرآوری، عطر پسته خام و برگ درختان پیچیده است. پشتههای بزرگ پسته روی زمین ریخته شده است و کارگران تند و تند با چنگکهای مخصوصی پستهها را روی نوار چرخانی میریزند که محصول خام را وارد دستگاههای پرسروصدایی میکند. ماشینآلات پستهها را با حرارت خشک میکنند. نظری میگوید؛ رطوبت 6درصد برای پسته صادراتی کافی است. پستهها پس از خشکشدن به گونیهای بزرگ ریخته میشوند و به واحد بستهبندی منتقل میشوند. بارهای پسته به انبارهایی در کرمان فرستاده میشود تا از آنجا به بندرعباس برود و صادر شود. میگوید: از رفسنجان کرمان آمده است. از قطب پسته ایران، جایی که حالا به خاطر بحران آب درختهای مقاوم و کمآب پسته را هم به جان آورده و بسیاری از باغها خشکیدهاند. سالانه حدود 10درصد باغهای پسته کرمان میخشکد و محسن جلالپور رئیس پیشین اتاق ایران معتقد است تا 10سال آینده دیگر نامی از پسته کرمان نمیماند.
نظری میگوید: زمانی که بچه بود، چاههای کرمان با 10متر ارتفاع به آب میرسید اما حالا ارتفاع چاههای کرمان به 150متر رسیده است. گویا ارتفاع چاه در برخی دیگر از نقاط کرمان تا 300متر هم رسیده است و البته آبی هم که این چاهها میدهند، آب چندان مطلوبی برای باغهای پسته نیست. آب سخت و شور که با کشاورزی چندان سنخیتی ندارد. حالا بسیاری از باغداران پسته از کرمان مهاجرت کردهاند و به سمت استانهای شمالی مثل قزوین، سمنان یا خراسان رهسپار شدهاند.
البته حسین حکمآبادی، عضو هیأت علمی پژوهشکده پسته کشور به «شهروند» میگوید: کرمان هنوز هم میتوانست قطب پسته کشور باشد اما ناآگاهی و باغهای غیرعلمی، ریشه باغها و آب را با هم خشکاند. وی ادامه میدهد: محاسبات دقیقی وجود دارد که براساس شرایط اقلیمی هر منطقه چند درخت در هر هکتار بکارند اما این حساب و کتابها در کرمان رعایت نشد و با وجود توصیه مروجها به باغداران منطقه آنها هر تعداد درختی که دلشان میخواست، میکاشتند و همین موضوع کرمان را به این وضع رساند.
پسته ثروت میآورد و حالا خیلیها میگویند؛ طمع باعث شد باغها خشکیده و منابع آب نابود شود. هرچند که نظارت دقیقی هم روی کشت و کار باغدارها انجام نشد و آب تا همین چند سال پیش برای کمتر مدیری مسأله مهم و جدی تلقی میشد.
با این حال هنوز هم موضوع بحران آب برای خیلی باغداران پسته سرسری گرفته میشود. همان حوالی باغآباد نظری از باغهای کوچک و ویران زیادی به چشم میخورد. باغ خزانزده محمدآقا با سرشاخههای سبک یکی از همان باغهاست. خودش میگوید؛ مروجها گفتهاند نصف درختانش را باید ببرد تا درختان دیگر خشک نشوند اما او زیر بار این کار نرفته است. میگوید: هر درخت مثل بچه آدم میماند، مگر میشود آدم نصف بچههایش را بکشد که نصف دیگر زنده بمانند! کمی بیشتر که با او گفتوگو میکنی، متوجه میشوی خیلی هم حرف مروجها را باور نکرده است. میگوید؛ هرکسی از راه رسیده، مهندس و دکتر شده است، هیچ کدامشان هم تا بهحال یک نهال نکاشتند و یک بیل خاک جابهجا نکردهاند. حکمآبادی، عضو هیأت علمی پژوهشکده پسته کشور میگوید؛ این مشکل را فقط با محمدآقا ندارند. باغداران پیر و سنتی هرگز جلسات آموزشی را جدی نگرفتهاند. میآیند کیک و ساندیسی میخورند و بدون آنکه به آموزشها توجه کنند، میروند.
و البته خیلی از باغدارها میگویند؛ حوصله خواندن کتاب و کتابچه ندارند و البته حکمآبادی میگوید، بهتر است آموزشها بیشتر تصویری و به صورت پوستر برای باغداران سنتی منتشر شود.
سرنوشت تلخ باغهای موروثی
باغ خلیل اما ماجرای متفاوتی دارد. او یکی از ثروتمندترین باغداران منطقه بوده است و حالا بعد از فوتش دیگر برای وراث مهم نیست که باغ چقدر آب مصرف کند و چقدر پسته بدهد؟ اهالی منطقه میگویند؛ بیشتر فرزندانش یا خارج از کشور هستند یا بیزنس خودشان را دارند. باغداری برای آنها شغل سوم و چهارم است و حتی اگر باغ به آن بزرگی تنها 500هزار کیلوگرم محصول بدهد، برای آنها کافی است. یک قناعت عجیب و غریب که باغها را غیراقتصادی میکند. بومیها معتقدند؛ این خاصیت باغهای پسته است که پدران را ثروتمند میکند و پسران را که به ثروت موروثی رسیدهاند، بیخیال اصلاح عملکرد باغها میکند.
موضوع دیگر آن است که باغهای پسته هر سال کوچک و کوچکتر میشوند. وقتی باغهای بزرگ به ارث میرسند، بین فرزندان تقسیم میشوند و سهمها که کوچک میشود، دیگر خرجکردن برای باغ و تولید صنعتی توجیه اقتصادی ندارد.
حالا در شرایطی که باغهای پسته آمریکا به صورت مجتمعهای کشت و صنعت بزرگ فعالیت میکنند و مالکیت آنها به دست شرکتهای صنعتی است، در ایران اوضاع بسیار متفاوت است. براساس گفته شکرالله حاجیوند، مدیرکل میوههای سردسیری و خشک وزارت کشاورزی به «شهروند» تنها 20درصد باغهای پسته ایران صنعتی است و بقیه به صورت سنتی و غیراقتصادی اداره میشوند. حاجیوند میگوید؛ کرمان حدود 250هزار مالک باغهای پسته دارد و بیشتر باغها کوچکاند، چون سالیان سال به ارث رسیدهاند. در مجموع در کل کشور 80درصد باغهای پسته زیر 2هکتار هستند که این باغهای کوچک نمیتوانند با فناوریهای روز تجهیز شوند و در نتیجه آینده منابع آب و پسته ایران را نگرانکننده میکنند.
مروجها میگویند؛ جوانها میتوانند باغهای پسته را نجات بدهند. جوانانی که بخواهند با علم و فناوری روز پیش بروند و البته علی نظری، باغدار نمونه چندان هم جوان نیست. او اما به تولید پسته نگاه اقتصادی دارد. خودش میگوید؛ بارها به آمریکا سفر کرده و باغهای کالیفرنیا را از نزدیک دیده است. باغهایی که بیشترشان دیگر از آن یک کشاورز نیستند و با شرکتهای بزرگ صنعتی اداره میشوند. همین موضوع موجب شده است که او بخش آر.اند.دی برای باغش ایجاد کند. واحدی که در شرکتهای صنعتی بخش تحقیق و توسعه نام دارد. نظری میگوید؛ برای تحقیق هزینه زیادی کرده است تا توانسته باغش را آباد کند. چند کتاب قطور را با جلد گالینکوب نشان میدهد و میگوید؛ مشاوران علمی زیادی را به استخدام درآورده تا بهترین روش بهرهبرداری از باغش را استخراج کنند و البته میگوید، حاضر است نتیجه تمام این تحقیقها را به صورت رایگان به بقیه باغداران منطقه بدهد.