شماره ۱۲۵۵ | ۱۳۹۶ سه شنبه ۲ آبان
صفحه را ببند
فیلم بیوگرافی از زبان سازنده‌اش فاطمه ثقفی
این‌جا رینگ بوکس است!
از نظر فاطمه ثقفی وقتی وارد سینما می‌شوی باید تا آخرش بجنگی...

بیوگرافی نخستین ساخته فاطمه ثقفی است. فیلمی درباره یک موضوع ملتهب اجتماعی؛ تغییر جنسیت؛ با داستان دختری به نام راحله که برادرش سعید یک بیمار ترنس است و راحله باید برای عمل تغییر جنسیت او پول جور کند. تمرکز اصلی ثقفی در این فیلم روی کاراکتر راحله است و به‌جای تمرکز روی بیماری سعید، بر رنجی که اطرافیان او می‌کشند، تاکید کرده است.
درباره فاطمه ثقفی، کارگردان فیلم بیوگرافی باید گفت که به‌خاطر فعالیت پدر و برادرش در حوزه سینما از کودکی با این حرفه آشنا شده است. او که به‌عنوان دستیار کارگردان و منشی صحنه در فیلم‌های برادرش امیرحسین ثقفی حضور داشته و به گفته خودش این فیلم‌ها برایش حکم یک کلاس آموزشی را داشتند؛ با بیوگرافی روایتگر یک روز از زندگی یک خانواده حاشیه‌نشین شهر تهران است که هر کدام با مشکلاتی دست به گریبان هستند و برای رهایی می‌جنگند.
ثقفی که گرایش اصلی‌اش به ادبیات بوده و از آن حوزه وارد سینما شده است، ورود به این حرفه را مثل حضور در زمین بوکس می‌داند که وقتی وارد آن می‌شوی باید تا آخرش بجنگی. بیوگرافی فیلم نخست فاطمه ثقفی است که فیلمنامه آن را برادرش امیرحسین نوشته و پدرش علی‌اکبر ثقفی آن را تهیه‌ کرده است...
 ظاهرا فیلم بیوگرافی شخصیت اصلی ندارد. درست است؟
یک زن راوی فیلم ما است و همه چیز را از منظر او نگاه می‌کنیم و از این طریق به زندگی دیگران می‌پردازیم. هر جایی که دختر هست ما هم حضور داریم و جهان را از منظر او تعریف می‌کنیم. تمام آدم‌های فیلم من قربانی می‌شوند و در عین حال قربانی می‌کنند. نوعی نسبی‌گرایی در این فیلم وجود دارد که ما نمی‌توانیم حق را به هیچ‌کس بدهیم. در حقیقتِ امر هم همین است؛ حق دست هیچ‌کس نیست. حقیقت مثل آینه‌ای بوده که شکسته و هرکس یک تکه از آن را برداشته، برای همین هرکسی فکر می‌کند حقیقت نزد خودش است، در صورتی که این امر کاملا نسبی است، آدم‌های فیلم من هم همین‌طور هستند.
 با توجه به این‌که برادرتان امیرحسین ثقفی نگارش این فیلمنامه را برعهده داشته‌است، چقدر شباهت یا تفاوت میان بیوگرافی و فیلم‌های برادرتان وجود دارد؟
اول می‌خواستم فیلم دیگری بسازم؛ ولی ساخت این فیلمنامه به من پیشنهاد شد. قبل از این‌که بخواهم وارد سینما شوم، دست به قلم بودم و از جهان ادبیات وارد سینما شده‌ام. برادرم از حوزه فلسفه وارد سینما شده است. بیوگرافی از درون امیر بیرون آمده‌ است و مطمئنا نگاه شخصی او در کار دیده می‌شود، ولی به نظر من بیوگرافی وجه دیگری از امیر را معرفی می‌کند که شاید تاکنون در فیلم‌های قبلی او دیده نشده باشد. زندگی من و امیر تا حد زیادی به همدیگر گره خورده است و با هم فرازونشیب‌های زیادی داشته‌ایم. فکر می‌کنم رابطه میان من و امیر همیشه برای او دغدغه بوده است و همین باعث شده براساس این رابطه بیوگرافی را بنویسد و از من که خواهرش هستم بخواهد که این قصه را بسازم.
  نگاهی که جامعه ما نسبت به ترنس‌ها دارد باعث می‌شود نتوان به‌راحتی درباره آنها سخن گفت و فیلم ساخت. برای این‌که بدون رد شدن از خط قرمزها بتوانید حرف‌تان را بزنید دچار خودسانسوری نشدید؟
تجربه‌های من در زندگی و سینما همیشه شهودی هستند، نه آماری و جامعه‌شناختی. هیچ‎وقت نمی‌توانم بگویم این موضوع ملتهب است، پس باید درباره‌اش تحقیق کنم و فیلم بسازم، بلکه باید یک مسأله به شکل شهودی درگیرم کند تا سراغش بروم. اگر چنین حسی در من به وجود بیاید، دیگر به این فکر نمی‌کنم که ممکن است با خط قرمزها مواجه شوم یا نه. البته که این تجربه‌های شهودی درنهایت از یک‌سری کانال‌ها رد می‌شود و مطمئنا در این مسیر با تغییراتی روبه‌رو خواهد شد. ساخت بیوگرافی برایم این‌گونه نبود که بگویم چه موضوع فوق‌العاده‌ای! باید درباره‌اش فیلم بسازم، بلکه من درد یک آدم را از نزدیک دیدم و آن‌قدر به‌هم ریختم که تصمیم گرفتم هرطور شده فیلمی درباره‌اش بسازم.
 چگونه شد از زاویه راحله که برادر یک بیمار ترنس است، داستان را روایت کردید؟
پرداختن به چنین روایتی برای مردم جامعه ملتهب است. این‌که از فیلتر راحله داستان روایت شود، اصرار خودم بود. همان‌طور که می‌دانید فیلمنامه بیوگرافی را برادرم امیرحسین نوشت، ولی من به او تاکید کردم از منظر راحله داستان را پیش ببرد. چند‌سال پیش دچار حادثه‌ای شدم که مدت زیادی خانه‌نشینم کرده بود. این تجربه باعث شد متوجه شوم آسیبی که بیمار از مریضی خودش می‌کشد با آسیبی که اطرافیان و خانواده او به این واسطه متحمل می‌شوند، خیلی تفاوت دارد. دو‌سال در بستر بیماری بودم و به چیزهای مختلفی فکر می‌کردم. غرق در بیماری‌ام شده بودم و حواسم نبود که خانواده‌ام دارند چه رنج عظیمی را تجربه می‌کنند. بعدها متوجه شدم چقدر خانواده‌ام در دوران مریضی‌ من سختی کشیده‌اند. به همین دلیل بود که دوست داشتم در داستان بیوگرافی روی آسیبی که اطرافیان بیمار می‌بینند، تمرکز بیشتری داشته باشم.
  می‌توانید بگویید چرا از بازیگران تئاتر در فیلم‌تان استفاده کردید؟
ابتدا با بازیگران حرفه‌ای سینما برای این فیلم قرارداد بستیم و تمرینات زیادی هم صورت گرفت، ولی آن اتفاقی که مدنظر من بود با بازیگران حرفه‌ای رخ نمی‌داد. ترجیح می‌دادم اگر امکانش باشد آدم‌های فیلمم را از خیابان و از میان آدم‌های عادی پیدا کنم تا باورپذیری فیلم بیشتر شود. دوست داشتم مخاطب قصه فیلمم را باور کند. این‌که از بازیگر چهره استفاده کنم تا مخاطب را به سالن سینما بکشانم برایم اهمیتی نداشت. حالا اما درباره این بازیگران باید بگویم تمام کسانی که در این فیلم بازی کرده‌اند، از لحاظ روحی و حسی به من نزدیک هستند. فیلم من حسی است و باید کسانی در آن بازی می‌کردند که بتوانند با این حس‌ها همراه شوند. بازیگرانی که درحال حاضر در فیلم حضور دارند، آن‌قدر بکر و ناب بودند که خود من هم آنها را باور می‌کردم. این را به جان پذیرفتم که فیلمم به‌خاطر نداشتن بازیگر چهره کمتر دیده شود، ولی در عوض خودم آن را باور کنم.
   ظاهرا نام این فیلم در ابتدا آدم این‌جا تنهاست بوده و بعد به بیوگرافی تغییرنام داده است. درباره دلیل این تغییر توضیح می‌دهید؟
آدم این‌جا تنهاست فکر اولیه ما بود، احساسم این بود که بیوگرافی نام بهتری برای این فیلم است، چون این حس را می‌دهد که داریم زندگی این افراد را با هم دوره می‌کنیم. نمی‌خواستم قبل از این‌که فیلم دیده شود، نام، یک برچسب روی آن بزند و مخاطب با شنیدن این نام با خود بگوید احتمالا قرار است در این فیلم درباره تنهایی آدم‌ها صحبت شود. دوست داشتم زندگی این آدم‌ها را تعریف کنم و سعی کردم بدون قضاوت کردن زندگی‌شان و با فاصله گرفتن از آنها داستان‌شان را روایت کنم.
  در سینمای ایران به فیلم‌هایی مستقل گفته می‌شود که با بودجه اندک و چهره‌های ناشناخته ساخته می‌شوند، در صورتی که فیلم مستقل در سایر نقاط جهان تعریف دیگری دارد و ممکن است یک فیلم مستقل با سوپراستارها و عوامل حرفه‌ای ساخته شود. فیلم شما چه ویژگی دارد که آن را در زمره فیلم‎‌های مستقل می‌دانید؟
این اعتقاد اشتباهی است که بخواهیم فیلمی با تولید محدود را در مسیر متفاوتی با فیلمی که با پروداکشن بزرگی ساخته شده قرار دهیم. فیلم مستقل، از نگاه مستقل می‌آید. البته که ما بیوگرافی را با بودجه کمی ساختیم و همه عوامل از دوستان بودند، ولی مستقل بودن این فیلم مربوط به پروداکشن محدودش نمی‌شود. همان‌طور که فیلم مردی که اسب شد با وجود پروداکشن سنگینی که داشت از یک نگاه مستقل سرچشمه گرفته بود و در زمره فیلم‌های سینمای مستقل قرار می‌گرفت. این‌که بگوییم سینمای مستقل همان سینمای لوباجت است، تعریف بسیار اشتباهی ارایه داده‌ایم. درست است که برای ساخت بیوگرافی حتی یک‌هزار تومان هم از جایی به ما داده نشد و تهیه‌کننده به صورت مستقل تولید آن را برعهده داشت، ولی به‌طور کل، نگاه شخصی من نیز نگاهی مستقل بود و همین موضوع فیلم ما را در زمره فیلم‌های سینمای مستقل قرار می‌دهد. حتی اگر امکانش را داشتم که این فیلم را با پروداکشنی بزرگ و بازیگرانی سوپراستار بسازم، باز از این کار اجتناب می‌کردم، چون زجری که در این بدوبدوها برای ما وجود داشت، باعث شد فیلم روی پرده نتیجه مورد نظر را بدهد. رابطه‌های بیرونی من روی این فیلم تأثیر گذاشته است و اضطرابی که بچه‌ها داشتند و این‌که می‌دانستند ما زیاد زمان نداریم، باعث شده این حس و حال و اضطراب روی پرده هم دیده شود و نتیجه خوبی به همراه داشته باشد.
 خیلی‌ها درباره تلخی این فیلم گفته‌اند. شما خودتان چه؟ بیوگرافی را فیلم تلخی می‌دانید؟
فکر می‌کنم این نوع تلخی‌ها باید چشیده شود تا وقتی مخاطب در زندگی واقعی با موقعیت مشابه مواجه شد، بتواند بهتر فکر کند و تصمیم درست بگیرد. آن موقع است که تلخی این فیلم به داد مخاطب می‌رسد و کمکش می‌کند تا راه درست را پیش بگیرد. چون حالا دیگر می‌داند که انتخاب راه اشتباه می‌تواند چه تلخی‌هایی به همراه داشته باشد.


تعداد بازدید :  199