محمد باقرزاده| «بگویید افضلآباد، خانه عظیمخان، با هر رانندهای که بیایید میشناسد»؛ این جمله را «مریم احمدزهی»، دهیار کنونی و هشتسال گذشته روستای افضلآباد در بخش مرکزی خاش پشت تلفن میگوید و منتظر میماند تا ما برسیم و حرفهای پرتکرار این چندماهش را یکبار دیگر بازگو کند. او متولد سال ۵۹، مادر چهار فرزند، دانشجوی رشته مدیریت صنعتی در دانشگاه پیامنور سراوان و ساکن این شهر مرزی است که سالهاست مسئولیت دهیاری روستای پدریاش را برعهده دارد. آنطور که مسئولان محلی و زنان حاضر در شورای روستاهای اطراف میگویند، احمدزهی در ترغیب زنان این بخش به مشارکت در مدیریت روستاها تأثیرگذار بوده و حالا بیشترین آمار حضور زنان در شوراهای ایران، به این بخش در استان سیستانوبلوچستان رسیده است. در ۴۰ شورای روستاهای بخش مرکزی خاش، ۷۹ زن حضور دارند که از این تعداد در ۱۷ شورا از سه منتخب، دونفر زن هستند و شورا و دهیاری افضلآباد هم کاملا زنانه است.
خیابانهای مردانه شهر در بخش زنان طلسمشکن
خیابانهای خاش، قادر به نمایش «رکورد بیسابقه و حماسه تاریخی حضور و مشارکت زنان در شوراها» نیستند؛ رنگ غالب بازار، سفیدی لباسهای مردانه بلوچی است، هرچند که چادرهای سیاه زنان هم گاهی این یکنواختی را به هم میریزند. مهمترین بستنیفروشی شهر در گرمای شهریور خاش، با یک پرده ضخیم چند صندلی را برای حضور زنان فراهم کرده که به گفته صاحب مغازه، در روز ممکن است چند خانواده اینجا بیایند.
عبدالرحمن صندوق پرایدش را از علف پر میکند، نانهای داغ محلی را کنار مسافران جا میدهد و با دو مردی که در صندلی جلو نشستهاند، شروع به حرفزدن میکند. هفت سرنشین، وزن خودرو را بالا بردهاند اما راننده حدودا 60ساله پایش را از روی پدال گاز برنمیدارد. پرسش «چه شد که ساکنان روستاها، زنان را برای شورا انتخاب کردند؟» زبان رسمی حاکم بر پراید را برای لحظهای تغییر میدهد اما بلافاصله این تغییر فضا جای خود را به تعجب یا بیخیالی سرنشینان میدهد؛ گویی آنها نقشی در این رکوردشکنی نداشتند و از غوغای رسانهها هم چیزی نشنیدهاند. فاصله ۴۵کیلومتری از خاش، به چندین خانه به نام افضلآباد و آخرین جمله عبدالرحمن منتهی میشود: «بفرمایید این هم خانه عظیمخان.»
حالا که آمریکا را به لرزه درآوردیم
کاری برایمان بکنید
ترکیبی از چند خانه قدیمی که در برخی از آنها اتاقی نوساز هم به چشم میخورد، نامش «افضلآباد» است؛ روستایی با نزدیک به ۲۰۰نفر جمعیت که ۲۹ اردیبهشت امسال و شاید هم قبلتر، سه زن جای مردان شورایش را گرفتند. پیش از این، «عظیمخان احمدزهی»ریشسفید روستا، همراه پسر و یکی دیگر از بستگان، مسئولیت شورا را برعهده داشتند و حالا «مدینه احمدزهی»، رئیس شورای روستا و دختر عظیمخان، «رضیه احمدزهی» و «صدیقه یارمحمدزهی» از اعضای شورا قرار است برای روستا تصمیم بگیرند. دهیار اما از هشتسال پیش تغییر نکرده و مریم احمدزهی، نوه عظیمخان همچنان به کار خود ادامه خواهد داد. دهیار ۳۷ساله، مهر ۹۳ و ۱۰سال پس از پایان دوران دبیرستان، دانشجوی دانشگاه پیامنور سراوان شد و چند سالی است با همسر و فرزندانش ساکن این شهر است، هرچند که هنوز اصلیترین تصمیمگیرنده درباره مسائل روستای افضلآباد است.
اتاق پذیرایی «عظیمخان احمدزهی» پیرمردی که میگوید؛ تمام بدنش درد میکند و دایم نهیب میزند در روزنامهات حقیقت را بنویس، پر از بالشتهای بلوچی است. یک سمت عظیمخان نشسته تا بیهیچ سانسوری از رنج دوران بگوید و در سمت دیگر دخترش بهعنوان رئیس شورا و نوه دهیارش. «مریم احمدزهی» همچنان که از نقش خود در ترغیب زنان برای ورود به شوراها سخن میگوید، حرفهای عظیمخان را ترجمه و سخنان رئیس شورا را هم اصلاح و کامل میکند. «مدینه» جوانتر از دهیار است و پس از ورود به شورا، تحصیل دبیرستان را هم از سرگرفته و سخنانش به چند جمله کلی درباره خدمت به روستا خلاصه میشود. دهیار اما فضا را مدیریت میکند: «این چند ماه از همه جا آمدند و با ما مصاحبه کردند. من به خبرنگاران میگویم که این همه درباره ما نوشتید برای ما کاری هم انجام بدهید. همه درباره افضلآباد شنیدند و آمریکا هم به لرزه درآمد ولی وضع مردم که تغییر نکرده است.» احمدزهی همچنان که از نقش تاثیرگذار استاندار، فرماندار و بخشدار سخن میگوید، به نیازهای روستا و عملکرد هشتسالهاش هم اشاره میکند: «ماسههای بادی برای مردم روستا زندگی نگذاشته بودند که با اجرای طرح هادی الان دیگر مردم راحت شدند. روستاهای ما مدرسه ندارند و بچهها در روستای بالا در یک خرابه درس میخوانند. اینجا بچهها بعد از پایان دوران دبیرستان ترکتحصیل میکنند، چون حتی مدرسه ابتدایی ندارد چه برسد به راهنمایی و دبیرستان. این مدت یک مشکل دیگر هم داشتیم، اینکه میپرسند مگر این روستا مرد نداشت که همه زنان کاندیدا و عضو شورا شدند؟ من واقعا ناراحت میشوم با این سوالها. چرا مرد داشتیم ولی به واسطه استعداد بالای زنان، مردها خودشان از زنان حمایت کردند؛ مردها بیرون مشغول هستند؛ کشاورزی میکنند، کارمند هستند و... قبلا مردها بودند الان نوبت زنان است.»
اگر به روستا رسیدگی نشود
دیگر اجازه حضور زنان را نمیدهیم
سکوت رئیس شورای افضلآباد و سخنان دهیار، تغییری در لحن و نگاه عظیمخان ایجاد نمیکند. هنگام توضیحات دختر و نوهاش، به بلوچی حرفهایی میزند و همه میخندند؛ از بچههای شش هفتساله تا دهیار که برخی جملات را ترجمه میکند. مدام تکرار میکند نوه نورمحمدخانی است که اجازه نداد پای انگلیسیها به ایران برسد و توضیح میدهد که دستورات امامخمینی را مسئولان امروز اجرا نمیکنند: «اینها را بنویس. اینجا امکانات نداریم، آب احتیاج داریم، مدرسه نداریم. نمیگذارند دختران درس بخوانند، نمیگذراند کارمند شوند و... زنان عقب افتادند. نوه من دهیار است و دخترم رئیس شورای روستای افضلآباد. اما این انتخابها هیچ تأثیری ندارد. هیچ رسیدگی به ما نمیکنند. امکانات نداریم.» او هم در این مدت خبرنگاران زیادی را در همین خانه دیده و حالا مطمئن است که حرفهایش منتشر نمیشوند. در حیاط بزرگ خانه، وزن بدنش را روی عصا میاندازد و با دست دیگر، شیلنگ را از کولر بیرون میکشد: «این کولر را بدون آب روشن کردیم. خودت ببین. بنویس اگر به ما امکانات ندهند، دیگر اجازه نمیدهیم زنان وارد شورا شوند.»
اینجا زنان اختیاردار نیستند
اجازهشان دست مردان است
ظهر شهریوری روستاهای «پشتکوه» خلوت است. حدومرز مشخصی میان این روستاها وجود ندارد و چسبیده به جادهای که این روستاها را به خاش وصل میکند، یک مغازه باز است. احمد پشت دخل و دو جوان بلوچ با موبایلهای خود مشغول هستند. این سهنفر درباره دهیار کنونی و اعضای شورا نظر واحدی ندارند اما احمد میگوید: «دهیار قبلا آقای قادربخش بوده و الان مریض است و به دلیل اعصاب و مریضياش الان نیست، احتمالا داده آقای اختر محمد.» مسئولیت دست زنان باشد یا مردان، هیچ تفاوتی برای اهالی روستا نمیکند. خیلیها حتی نمیدانند، حالا چه کسی عضو شوراست و چه کسی دهیار.
سه سرنشین پرایدی که در این ظهر به سمت خاش میروند، علاقهای به حرفزدن درباره شورا و دهیاریها ندارند. عبدالله از پراید دیگرش که از 6ماه پیش و به دلیل گازوییلکشی توقیف شده، حرف میزند و با خنده از شاگرد لیسانسهاش میگوید که برای هر بار گازوییلبردن تا سراوان ۳۰هزار تومان میگیرد: «دایی وقتی وضع لیسانس ما اینطوریه، شورا چه کاری میتونه بکنه. این خانم (دهیار افضلآباد) خوب بود برای روستاشون ولی بقیه روستاها نه. روستا را آسفالت کرده؛ همین ماسهها زندگی برای مردم نگذاشته بودند.» جمع مردانه حاضر در پراید، در مسیر ۴۵کیلومتری هرچه میدانند درباره سیاست، اعتیاد، معادن بلوچستان و... میگویند ولی درباره زنان روستا حرفهایشان را خلاصه میکنند: «ببین اینجا زنان اختیاردار نیستند؛ اگر یک دختر بگوید من فلانی را میخواهم منفجر میشود؛ منفجرش میکنند ولی با اجازه مردان میتوانند کار خود را انجام دهند. بالاخره نمیشود که یک زن سرخود هر کاری که خواست انجام دهد، میشود؟»
با اصرار پدرم رئیس شورا شدم
«نسیبه پاکزاد» رئیس شورای روستای هامون است که به تازگی و بدون رقابت، ریاست شورای بخش مرکزی خاش را برعهده گرفته است؛ مسئولیتی که برای اولینبار به زنان میرسد. او در خانه پدریاش در خاش زندگی میکند و معاونت پرورشی یکی از مدارس این شهر را هم برعهده دارد. پدرش بازنشسته کارخانه سیمان خاش و یکی از چهرههای شناختهشده این شهر است. درخانهای که مدام میهمانهایی در رفتوآمد هستند، نسیبه پاکزاد در کنار پدرش از دلایل حضور در شورای روستای هامون میگوید: «اولین هدفم خدمت به مردم روستا بوده؛ نشان بدهم که زنان هم این لیاقت را دارند که وارد شورا شوند. با توجه به رویکرد تدبیر و امید دولت آقای روحانی، استاندار آقای هاشمی که خیلی تأکید داشتند، زنان وارد شورا و جامعه شوند و با توجه به سخنان آقای مولانا عبدالحمید و حضرت آیتالله سلیمانی که تأکید داشتند زنان وارد جامعه شوند، من ثبتنام کردم و با استقبال مردم روستا روبهرو شدم.» پاکزاد درباره محدودیتهای پیشپای زنان در خاش هم میگوید: «الان چند سالی است که محدویتهایی که در خاش وجود داشته، رفع شده؛ نمیگویم کامل از بین رفته ولی کمتر شده است. قبلا زنان چنین موقعیتی نداشتند، الان این موقعیت به آنها داده شده و اگر مسئولان کمک کند و خودشان هم تلاش کنند، میتوانند خود را بالا بکشند. مشوق اصلی من، پدرم بود. خیلی من را تشویق کرد که وارد اجتماع بشوم و با اصرار ایشان بود که رئیس شورا شدم. پدربزرگ من اولین معلم خاش بود و همه عموهایم فرهنگی هستند.» آنطور که این عضو شورا میگوید، روستای هامون، دهیاری، فضای سبز و مدرسه مناسبی دارد و جوانانش بیکار هستند که او میخواهد راهحلی برای این مشکلات پیدا کند.
حضور در شورا
برای پنجمینبار و به خواست مردم
صدای پراید ابراهیم و حرفهایش درباره بیکاری مردم بخش «نوکآباد» در خاش، خاموشی دشتهای تاریک و خشک بلوچستان را به هم میریزد. مسیری فرعی که از جاده خاش- زاهدان جدا میشود، قرار است بعد از حدود ۳۰کیلومتر به روستای «سازینک» برسد. راننده سیوچندساله بلوچ از مرگ جوانان گازوییلکشی میگوید که با چشمانش کبابشدن آنها را در همین جادهها دیده و داستانهایش را با جزییات تعریف میکند. ابراهیم علاقهای به بحث درباره زنان عضو شوراها نشان نمیدهد اما میگوید، مسئول خانه بهداشت سازینک را همه میشناسند: «اینجا همه خانم ریگی را میشناسند، همه هم به او رأی دادند. هرکس کار بانکی، اداری و مشکلی داشته باشد، اینجا میآید، حتی اگر درگیری و مشکلی پیش بیاید، نیروی انتظامی مردم را پیش همین خانم میفرستد.» او این جملات را درباره «آمنه ریگی»، رئیس شورای روستای سازینک و مادر سه فرزند آلبینو (زال) میگوید؛ زنی ۴۸ساله که حالا دوران کاریاش در مرکز بهداشت روستا به پایان رسیده اما خواست مسئولان و اصرار مردم او را همچنان در شورای روستا نگه داشته است. دوران نمایندگی مردم در شورا برای خانم ریگی به این دوره یا چند سال گذشته برنمیگردد، او سالهاست که در کنار تلاش به پرورش سه فرزند آلبینوی خود، کارهای روستا را هم ساماندهی میکند: «از همان دوره آقای خاتمی عضو شورا بودم؛ از اول شورا. اوایل با برادرم همزمان عضو شورا بودیم. امسال هم من همراه دو خانم دیگر ثبتنام کردیم که یکی از آنها رأی نیاورد؛ من و نفر سوم، زن هستیم.» آنطور که خانم ریگی میگوید، هیچگاه مشکلی از طرف همسر یا پدرش برای عضویت در شورا نداشته و مردم هم همواره خواهان حضورش در شورا بودند: «پدر و همسرم مشکلی نداشتند. پدرم یک سرباز ارتشی بود و میگفت در جنگ با روس و انگلیس هم بوده است. آنموقع بلوچها اجازه نمیدادند دختران درس بخوانند، ما ۷ خواهر بودیم که ۵نفر اجازه درسخواندن نداشتند ولی بعد از انقلاب به من و یکی دیگر از خواهرانم اجازه درس خواندن داد؛ پدرم میگفت، حالا دیگر با رعایت حجاب هم میشود درس خواند و به همین دلیل من و خواهرم درس خواندیم.»
عادت میکنیم
چند روز پیش بود که «معصومه ابتکار»، معاون رئیسجمهوری در امور زنان و خانوده به زاهدان رفت و خواهان گزارشی از نحوه سیاستگذاری مدیران این استان درباره زنان شد تا بهعنوان «الگوی نمونه کشوری و حتی بینالمللی استفاده شود.» علاوه بر این، تمام آمار رسمی از افزایش حضور زنان سیستانوبلوچستان در جامعه سخن میگویند، تنها ۴۱۵ زن با رأی مردم عضو شوراهای شهر و روستاها شدند و حضور زنان در مناصب دولتی هم افزایش پیدا کرده است؛ در خانههای این زنان چه میگذرد و نقش آن در کارهای خانه چه تغییری کرده است؟ مریم احمدزهی که بیش از هشتسال است به کارهای دهیاری مشغول است و از سهسال پیش هم دانشجو شده، توضیح میدهد: «خانمها الان کارهای روزانه مربوط به خانه را در شب انجام میدهند. من چهار بچه دارم که هر چهارنفر مدرسه میروند و باید به همه کارهای آنها برسم. در بین بلوچها رسم است که مردها حتی یک لیوان آب را هم برنمیدارند. اگر بگوییم ظرف بشویید انگار که سر آنها را بریده باشیم.» از او میپرسم: «با این شرایط حضور زنان در جامعه کار آنها را دشوارتر نمیکند؟» اما میگوید: «عادت میکنیم.» مشابه این سخنان را نسبیه پاکزاد هم میگوید: «در این شرایط باید برنامهریزی کنیم که هم بتوانیم به کارهای خانه برسیم و هم به کارهای شورا. الان در خانه مردها کاری انجام نمیدهند ولی همه مثل هم نیستند.» آنطور که این زنان میگویند، پیش از این هم در این استان چنین شرایطی وجود داشته و حضور زنان در کارهای کشاورزی و در کنار مردان، بار کارهای خانه را از روی دوش آنها برنمیداشت.