قضاوتشدن
نیکیتا خروشچف رهبر اتحاد جماهیر شوروی پس از مرگ استالین با تقبیح جنایتهای او جهان را شگفتزده كرد. هنگام سخنرانی خروشچف و در میانه انتقادهای او از استالین، یكنفر از میان جمعیت فریاد برآورد: «رفیق خروشچف، وقتی بیگناهان توسط استالین قتلعام میشدند، شما كجا بودید؟» خروشچف گفت: «هركس این را گفت، از جایش برخیزد.» اما هیچكس برنخاست. خروشچف گفت: «در آن زمان من هم همانجایی بودم كه الان شما هستید.» بله اگر خود را جای دیگران نگذاریم، قضاوتكردن درباره آنها بسیار آسان است.
اراده واحد
در دفتر خاطرات یك خلبان جنگ جهانی دوم چنین نوشته شده بود: «در جنگ، وهمبودنِ قدرت را كشف كردم. یك ژنرال میتواند به هزاران نفر فرمان دهد و خود را مهمترین انسان جهان احساس كند، اما این احساس فقط تا لحظه صدور فرمان حمله توسط او دوام میآورد. از آن پس قدرت او به تمامی محو میشود و به دست سربازان و افسرانی میافتد كه نام اكثر آنها را نمیداند و حتی برخی را تاكنون ندیده است. یك فرمانده خوب میداند كه قدرت وجود خارجی ندارد. استعداد او در تبدیلكردن ارادههای گوناگون است به یك اراده واحد.»
نفی وابستگی
سقراط به خواسته خود از مال دنیا چیزی نداشت، با این حال همواره مشغول قدمزدن در بازارها دیده میشد. روزی یكی از شاگردانش پرسید: «استاد، از شما آموختهایم كه یك حكیم زندگی سادهای دارد، شما حتی یك جفت كفش از خود ندارید! پس چرا شما هر روز در بازارها دیده میشوید؟ آیا هوسِ داشتن این کالاها در سرِ شماست؟» سقراط پاسخ داد: «هرچه را كه میخواهم، دارم، اما عاشق این هستم كه به بازار بروم تا ببینم كه بدون انبوه این چیزها همچنان خشنودم! در بازار آزادیهای خود را میبینم. از این كه به هیچیك از این اشیا وابسته نیستم!»