رضا مهدوی نوازنده و کارشناس موسیقی
بعد از آنکه حضرت زینب(س) خطابهای خواند و در آن واقعه کربلا را اتفاق زیبایی دانست یزید خواست بفهمد چه اتفاقی افتاده است. در ادامه حرکتی نمادینِ نمایش را به آن افزود و تعزیه شکل گرفت. حکومت صفویه جلوی اجرای این هنر را گرفت اما زندیه به این هنر اقبال نشان داد. دوره قاجاریه با اوج گیری تعزیه همراه شد اما روی کار آمدن رضا شاه این سیر صعودی را متوقف کرد و اجرای تعزیه ممنوع اعلام شد. در دوران حکومت پهلوی دوم اجرای تعزیه از سر گرفته شد.
اجزای تعزیه کاملا ایرانی هستند. هفت دستگاه موسیقی ایرانی هم ریشههای کاملا ایرانی دارند. هر چه مقام در موسیقی در ترکیه، عرب، آذربایجان و ... وجود دارد همگی اصالتی ایرانی دارند. امروز هم تعزیه به ندرت با زبانی غیر از فارسی اجرا میشود. خاستگاه این هنر استان مرکزی است و با زبان فارسی اجرا میشود. همه این دلایل نشان میدهد چنین آیینی نیازمند موسیقی کاملا اصیل است، چنین هنر مدرنی به هیچ وجه نمیتواند غیرایرانی باشد.
آنگونه که میدانید تعزیه توسط سید عظیم موسوی به ثبت جهانی رسید. او بارها در اروپا اجرای زنده داشت. اروپاییها بعد از دیدن اجراهای این هنرمند، تعزیه را «اپرای ایرانی» نامیدند. زمینههای ارتباطی موسیقی دستگاهی ایرانی با واقعه عاشورا فراوان هستند. بهعنوان مثال وقتی امام حسین(ع) از مدینه به مکه میروند گوشه «حسینی» در دستگاه شور خوانده میشود و وقتی از مکه به سمت کربلا حرکت میکنند گوشه «حجاز» خوانده میشود. تکتک گوشههای موسیقی ردیفی ایرانی براساس شاخصههایی ساخته شده که ارادت ما ایرانیان به آیینهایمان را نشان میدهد. ما ایرانیان قبل از آنکه به اسلام عزیز روی بیاوریم در زمان زرتشت «گاتا خوانی» داشتیم که معادل همان روضهخوانی است. وقتی مسلمان شدیم «گاتا خوانی» را در قالب زبان عربی و براساس الحان و مقاتلی که وجود دارد صرفا برای عرض ارادت به خاندان پیامبر(ص) مورد استفاده قرار دادیم. این پیشرفت تا آنجا ادامه مییابد که استاد صبا (مطابق گفته آقایان روح الله خالقی، تجویدی و همایون خرم) به شاگردانش میگوید پای وعظ منبریها بنشینید و از کارهای آنها نغمه و ملودی اخذ کنید. بعد از محرم و صفر این دستاوردها را دستمایه قرار دهید و آهنگها و ترانههایتان را براساس آنها بسازید. اینجاست که کار بزرگان موسیقی با اقبال مواجه میشود. این درحالی است که به خاطر فاصله گرفتن از فضای دورههای قبل، امروز ما و موزیسنها حسرت میخوریم و میگوییم چرا ملودیهای ماندگار ساخته نمیشوند. در برخی دورهها روح غایی فن موسیقا و دین و مذهب، هم آمیخته بودند و از موجودیت یکدیگر استفاده میکردند. آنجایی که موسیقی نیاز داشت از دین و مذهب وام میگرفت و در جایی که دین و مذهب میخواست پیام خود را رساتر کند از موسیقی بهره میبرد.
مطابق شواهد تاریخی، سید جواد بدیع زاده، حسین قوامی، بابا مشکین، ابوالقاسم عارف قزوینی و ... در تکیه دولت قدیم عرض ارادت میکردند.
چه اتفاقی افتاد که فقط در دهه 60 بعد از انقلاب از این ظرفیتها استفاده کردیم؟ بعد از انقلاب و در دوران جنگ 8 ساله نمونههای خوبی از موسیقی عاشورایی تولید شد. از اینجا باید کار را آسیبشناسی کنیم. چرا ذاکران حسینی بر عکس دوره استاد صبا عمل میکنند، یعنی به جای آنکه موزیسینها کارهای آنها را بشنوند و از آنها الگوبرداری کنند، ذاکران حسینی از آهنگهای داخلی و خارجی تقلید میکنند؟ (مداحی درست مثل موسیقی سنتی مصطلح غلط است، باید واژه ذاکران حسینی را به جای مداحی و واژه موسیقی دستگاهی را به جای موسیقی سنتی به کار ببریم. مداحی یعنی ستایشگری، این درحالی است که ما در فرهنگ امام حسین(ع) ستایشگری نمیکنیم، ما واقعه تاریخی را که دارای حماسه، شور، شعور، جنگآوری و فلسفه انسانسازی است، فرهنگ عاشورایی میدانیم و راجع به حقیقتها سخن میگوییم.) امروز ذاکران در کارهایشان از زبان محاوره استفاده میکنند درحالیکه ما حق نداریم بزرگان دینی را با لفظ «تو» خطاب کنیم.
قرآن کریم دراینباره خطاب به پیامبر میگوید: ای پیامبر به امتت بگو تو را با لفظ «ای رسول» یا «ای پیامبر» خطاب کنند. ما نیازمند آسیب شناسی این موارد هستیم. علمای ما هم در چندسال اخیر اعتراض خود را به این موضوع نشان دادهاند. تا زمانی که تولید درست نداشته باشیم، برخی از مداحان هم برای جذب جوانها هر کاری از دستشان بر بیاید انجام میدهند غافل از آنکه ممکن است با آن کارها اصل موجود را خدشهدار کنند.
نهادها، سازمانها و حتی خود مردم باید نمونههای خوب را استخراج کنند. «محشتم» و «عمان سامانی» نمونههای بسیار خوبی هستند. فعالیت در این حوزه نیازمند زمان است. کارهایی را که رسانه ملی درحال انجامش هست اصطلاحا نچسب هستند چرا که کاری که باید باشد انجام نمیدهد. اگر سیستم حاکمیت بخشی از بودجه خود را صرف تولیدات عاشورایی کند، قطعا در روضه خوانیها و مداحیها تحول خواهیم دید.
سال 74 در این زمینه برنامهای پژوهشی – آموزشی در تالار اندیشه برگزار کردیم، که آقای دکتر ناظرزاده کرمانی، مرحوم دکتر شهیدی، دکتر کمالالدین شفیعی و دکتر جابر عناصری در آن حضور داشتند. خیلی از این بزرگان امروز در قید حیات نیستند. همان موقع همه این بزرگان گفتند در مورد تعزیه احساس خطر میکنند چرا که نسل جدید حوصله مقتلخوانی و دانش لازم را ندارد، ظاهر نسل جوان نشان میدهد قدرت دارد اما حقیقت چیز دیگری است، او چیزی در چنته ندارد. بزرگترین لطمه به آثار دینی و آیینی زمانی وارد میشود که دانش فرد مولف یا مصنف کافی نباشد. در حوزه تولید کارهای آیینی نیاز به حمایت انبوه از سوی دولت، به شدت احساس میشود. آنها باید بخش خصوصی را فعال کنند و از سوی دیگر روی آنها نظارت کنند. امروز نظارتی در کار نیست، همه چیز به صورت خود جوش، باری به هر جهت و بیبرنامه شکل میگیرد. درحال حاضر بی برنامهگی در حوزههای مختلف فرهنگ و هنر بیداد میکند. مخصوصا که حوزه موسیقی آیینی را میتوان ازجمله حوزههای رها شده دانست.
در گذشته تعداد تکیههای شناختهشده در تهران کمتر از انگشتان دست بود اما مردم با شور و شوقی وصف ناشدنی در تکیهها حاضر میشدند و لذت کافی و وافی معنوی میبردند. امروز تعداد تکیهها به صورت غیرقابل باوری افزایش یافته اما کیفیتی در کار نیست. دلیل این موضوع فقدان الگوهای درست است. رسانه ملی ما نمونههای خوب را
پخش نمیکند.
چرا آلبوم «عطش و آتش» آقای آهنگران که درسال 1380 در همکاری با آقای میرزمانی شکل گرفت حتی یکبار هم توسط صداوسیما پخش نمیشود؟ چرا آلبوم «وداع» حسام الدینسراج و آلبوم «ذوالجناح» ایمان میرشکاری حتی یکبار هم پخش نشد. تغییر در وضع امروز ذاکران اهل بیت نیازمند وارد شدن حاکمیت است. حاکمیت همانطور که امکاناتی برای حضور مردم در سینهزنیها فراهم میکند در این زمینه هم باید کار کند.