شماره ۱۲۱۹ | ۱۳۹۶ يکشنبه ۱۹ شهريور
صفحه را ببند
تاثیر مدارس دخترانه درپیشرفت در ایران
از تادیب تا تحصیل نسوان
محدود شدن مشارکت زنان به طبقات بالای جامعه و نگرانی از حضور آنان در اجتماع از جمله چالش‌های تاسیس مدارس دخترانه بود

گروه گزارش| «ای وای بر من. ‌ای وای بر من. عباراتی می‌نویسم که ابدا به خرج این خانم‌ها نمی‌رود. ولی محض اسقاط تکلیف می‌نویسم.»
میرزا احتشام‌الدوله هفدمین پسر عباس‌میرزا در رساله تادیب النسوان شرح داده به نظر او چگونه باید زنان را ادب کرد. بی‌بی‌خانم استرآبادی در جواب این رساله بود که معایب الرجال را نوشت و گفت: «این کمینه خود را قابل تادیب کردن رجال ندانسته و لذا جواب کتاب تادیب‌النسوان را گفته و معایب‌الرجال نگاشتم تا معایبشان عیان شود شاید دست از ادب کردن نسوان بردارند و در پی تادیب خود برآیند.»
بحث بر سر آموزش دختران است و سیری که در تاریخ ایران داشته است. «دختر بی‌علم نهال بی‌پاسبانی است که هرکس خواهد تمتعی از آن برگیرد. بیش از آن‌که گل دهد و میوه آورد. جمعی برگ و بار این گل ناشکفته بکنند و شاخه‌هایش در هم شکنند. پرستار و پاسدار این درخت علم است.» این جملات بخشی از ترجمه میرزا یوسف اشتیانی، پدر پروین اعتصامی از کتاب تربیت نسوان است. کتابی که در دوره‌ای ازجمله آثار موثر در زمینه سوادآموزی زنان بوده است و حالا منیرالسادات میرهادی به آن اشاره می‌کند. او در کتابش «تاثیر مدارس دخترانه در توسعه زنان در ایران» به علم‌آموزی دختران در ایران پرداخته است. میرهادی وضع زنان در سه دوره زمانی پیشامشروطه، مشروطه، دوره سلطنت رضاشاه از سال 1300 تا پایان 1320 را شرح داده. او می‌گوید: «برای بازسازی گذشته موانعی مقابلمان بود چون منابع دست اول که بتوان به آن تکیه کرد بسیار کم بود خصوصا درباره زندگی مردم عادی. کمتر میشد از مردم عادی در تاریخ سراغ گرفت. مانع دیگر جانبداری بیش از حد نویسندگان بود که با حب و بغض‌هایی همراه بود و مانع سوم انتخاب روش صحیح برای پروراندن موضوعی چون تاثیر مدارس دخترانه در توسعه زنان در ایران بود.»
مکتب و شاهزادگان
«روزها یک ملاباشی برایمان آورده بودند. از صبح تا ظهر می‌رفتیم مکتب‌خانه. ظهر می‌آمدیم خانه ناهار می‌خوردیم دوباره برمی‌گشتیم به مکتب. ما تمام روز درس می‌خواندیم و کتک می‌خوردیم. فرقی با طبقات دیگر نداشتیم. از اشراف‌زادگی خبری نبود. ملاباشی ترکه‌هایی داشت نازک از چوب آلبالو که ما را کتک می‌زد.» اینها بخشی از خاطرات مهین بانو، نوه مظفرالدین‌شاه است. برای شاهزادگان و اشراف هم این شیوه درس خواندن مشکل بوده و از این جهت جالب توجه است که درباره نحوه تحصیل و اداب درس خواندن زنان درباری می‌نویسد.
میرهادی در نشستی در دفتر انجمن زنان پژوهشگر تاریخ در معرفی کتاب می‌گوید برای نوشتن این کتاب به بازسازی تصویر زن در پیشامشروطه نیاز داشته، بنابراین به زندگی‌نامه‌های خودنوشت و دیگرنوشت مانند خاطرات تاج‌السلطنه، دختر ناصرالدین‌شاه، فروغ‌الدوله دختر دیگر ناصر‌الدین‌شاه، ملک‌تاج خانم نجم‌السلطنه مادر دکتر مصدق و مهین بانو نوه مظفرالدین‌شاه مراجعه کرده است.
هرکدام از این افراد در خاطرات‌شان گوشه‌ای از تاریخ را برای ما روشن می‌کنند. این‌که زن در دوران پیشامشروطه چه میزان سواد داشته. در خاطرات تاج‌السلطنه می‌بینیم که این زن از مطالعه آزاد به سوادآموزی پرداخته و حتی به زبان عربی و فرانسه مسلط بوده است. ادبیات جهان را از این طریق شناخته و نگاه انتقادی نسبت به حکومت پدرش ناصرالدین‌شاه و همچنین مظفرالدین‌شاه برادرش داشته باشد. «در جایی از این نوشته می‌گوید برادرش خدمت خوبی به رشد معارف با به خارج فرستادن و تشویق اعیان و اشراف به تحصیل کرد.»
فروغ‌الدوله فرزند دیگر ناصرالدین‌شاه، همسر ظهیرالدوله بود که همراه با همسرش در تشکیلات اخوت و دراویش صفی‌علیشاهی فعالیت می‌کرد. نقاشی و شعر از هنرهای او و تخلص شعری‌اش صفا بود. کسی که به‌صراحت از اوضاع و احوال آن روزگارش می‌نویسد. علاوه بر او ملک تاج خانم، زن زیرک و باهوش دیگری است که این را می‌توان از نامه‌هایی که به برادر در تبعیدش فرمان‌فرما نوشته، متوجه شد. نجم‌السطنه زن دیگری است که میرهادی به خاطراتش مراجعه کرده. او در ملکی که از شوهرش به ارث رسیده بوده، بیمارستان نجمیه را برپا می‌کند و خودش تا اواخر عمر روی آن نظارت داشته و بعد از آن هم تولیت بیمارستان را به مصدق و ابوالحسن دیبا می‌سپارد اما حق نظارت را به دخترانش می‌دهد.
یکی دیگر از منابع مورد استفاده میرهادی در این کتاب، مشاهیرالنصار اثر ذهنی افندی است که درباره زنان مشاهیر ایران به‌خصوص زنان دوران قاجار نوشته است. از فخرالملوک و فخرالدوله خواهران فروغ‌الدوله نام برده. از زبدیه خانوم که خیلی عارف مسلک بوده و شعرهای عرفانی دارد.
اما در کنار این منابع، منبعی که بیش از همه مورد توجه میرهادی قرار گرفته، رساله معایب الرجال بی‌بی خانم استرآبادی است. رساله‌ای که جوابیه کتاب تادیب النسوان است. تا مدت‌ها نویسنده‌ کتاب تادیب‌النسوان مشخص نبوده ولی اخیرا روح‌انگیز کراچی مشخص کرده که آن فرد میرزا احتشام‌الدوله هفدمین پسر عباس‌میرزا بوده است. تادیب النسوان 10فصل دارد. هر فصل به ادب کردن زنان و کردارهای خاصی که زنان باید داشته باشند، اختصاص داد. «ای وای بر من. ‌ای وای بر من. عباراتی می‌نویسم که ابدا به خرج این خانم‌ها نمی‌رود. ولی محض اسقاط تکلیف می‌نویسم.» البته همان‌طور که نویسنده انتظار داشته زنان اشراف ناراحت می‌شوند و بی‌بی خانم استرآبادی این جوابیه را می‌نویسد و در توضیح دلیل نوشتن این رساله می‌گوید: «این کمینه خود را قابل تادیب کردن رجال ندانسته و لذا جواب کتاب تادیب‌النسوان را گفته و معایب‌الرجال نگاشتم تا معایبشان عیان شود شاید دست از ادب‌کردن نسوان بردارند و در پی تادیب خود برآیند.» در جای دیگر بی‌بی خانم در پاسخ ادله‌ای که نویسنده کتاب تادیب ‌النسوان آورده، می‌نویسد: «هرچند مرتبه مردان به مقتضی ادله و برهان و آیات از زنان برتری دارد، ولی نه هر مردی از زنی فزون‌تر و نه هر زنی از هر مردی فزون‌تر است. مریم و زهرا و اسیه و خدیجه کبری از زنان‌اند و فرعون و شمر و و یزید از مردان.»
یکی دیگر از منابع کتاب متعلق به دوران پیشامشروطه و سفرنامه‌هاست. سفرنامه لیدی شیل، همسر وزیر مختار انگلیس در اوایل سلطنت ناصرالدین‌شاه یکی از آنهاست که به ایران می‌آید و سه‌سال و 10 ماه در این ایران زندگی می‌کند و مشاهدات‌ خودش  را در کتابی با عنوان جلوه‌ای از زندگی و آداب و رسوم ایرانیان به چاپ می‌رساند. «وقتی از مرز آذربایجان وارد شدیم، زنان که به استقبال ما می‌آمدند، توهین و بدرفتاری در انتظارشان بود. در منزل فردی اطراق کرده بودیم که فرد زنان خودش را به اصطبل فرستاده بوده تا جا برای میهمانان باشد.» نکته جالب توجهی که لیدی شیل به آن اشاره می‌کند، طاعونی است که در تبریز شایع شده بود. کشتار زیاد بود اما زنان اعیان و اشراف استقبال می‌کردند که این طاعون باعث شده تا از آن فضای کاخ به خارج از شهر بروند و همین برایشان وقت مغتنمی بود. «زنان ایلاتی از آزادی‌های بیشتری نسبت به زنان شهری برخوردار بودند. چون نقششان در اداره قبیله و خانه بالا بود و برای همین هم تواناییشان بالا رفته بود».
سفرنامه مادام ژان دیولافوا و سفرنامه یوشیدا ماساهارو سفرنامه‌های دیگری است که در آن از زنان ایرانی صحبت می‌شود. آنها در سفرنامه‌هایشان می‌نویسند آنچه در ایران مورد توجه قرار نمی‌گیرد حضور زنان در جامعه است و می‌گویند کمتر زنی را  در جامعه می‌دیدند که با او بتوانند صحبت کنند بیشتر زن‌ها خانه‌نشین بودند.
آزادی زنان نه تربیت نسوان
یکی از حرکت‌های مهم و زمینه‌ساز مشروطه‌خواهی جنبش تنباکو بود. نقش زنان در این جنبش اجتماعی بسیار مهم و در ورود زنان به عرصه فعالیت شهروندی بسیار موثر بود. جالب این است که زنان در تظاهرات زنان جلوتر از مردان بودند. این اعتراضات بعدها به شیراز و تبریز هم کشیده شد. مشاهده پیشرفت‌های کشورهای دیگر باعث شد روشنفکران فکر کنند چرا وضع ما در ایران این‌گونه است؟
در پافشاری بر تحقق این موارد زنان هم تلاش کردند به‌خصوص زنان نخبه. کتابی که در این زمان تاثیرگذار بود، کتاب تربیت نسوان بود که میرزا یوسف اشتیانی، پدر پروین اعتصامی به فارسی ترجمه کرد. «ترجمه درست این کتاب آزادسازی زنان است اما با توجه به مخاطرات طرح آزادسازی زنان با توجه به شرایط جامعه مصلحت‌اندیشی کرده و نام را به تربیت زنان تغییر داده است. مترجم می‌گوید زنان از جهت عقل با مردان برابرند و بر این اساس باید بر آموزش زنان تاکید کرد و ضرورت تاسیس مدارس دخترانه را تاکید می‌کند. در یکی از فصل‌های کتاب با نام تعلیم و تربیت به شبهه رایج اشاره می کند که دختران حق نوشتن ندارند که اگر بتوانند رابطه نامشروع برقرار کرده و نامه عاشقانه می‌نویسند.»
در فصول بعدی درباره ازدواج و معایب تعدد زوجات صحبت شده که این موارد علاوه بر اثری که در تفکر روشنفکران داشته، در تفکر و اشعار دخترش پروین اعتصامی هم اثرگذار بوده است.
اول امنیه بعد مدرسه
میرهادی به نقش مهم مطبوعات پرداخته؛ مطبوعاتی که در سال‌های منتهی به مشروطه گسترش بسیار پیدا کردند و نشریاتی مانند خورشید، حبل‌المتین، کوکب دری، اختر، ثریا، پرورش و آموزگار در حوزه زنان قلم می‌زدند.
«در کوکب دری که ناظم‌الاسلام کرمانی آن را منتشر می‌کرد، در جایی از آیت‌الله طباطبایی پرسیده شده که چرا درخواست عزل صدراعظم از شاه را ندارید. فرمودند این وزیر معزول شود کدام شخص عاقل کامل بصیر را داریم که شایسته مسند صدارت باشد و بتواند خرابی‌های چندین ساله این مملکت را آباد نماید و نواقص مالی را اصلاح کند. عرض کردم پس علاج از چه راه است؟ فرمود باید سعی نمود تا افراد ملت آگاه شود. بعد از آن‌که افراد ملت آگاه شد، آنگاه رموز ملی را می‌داند و آگاه به حقوق هرگز زیر بار ظلم و استبداد نمی‌رود و تحمل جور نمی‌کند. پس بر شما باد به تحصیل و آگاه‌سازی مردم و راه‌اندازی مدارس ابتدائیه. در آن مجلس پرسیدند که آیا می‌توان برای دختران هم مدارسی به راه انداخت؟ در آن‌جا بحث می‌شود که اگر زنان به مدرسه بروند برایشان امنیت جانی ندارد. اراذل و اوباش جلوی راه آنها را میگیرند. بنابراین اول باید امنیه مرتب داشته باشیم و بعد مدارس دخترانه راه بیندازیم.»
یکی دیگر از راه‌های رشد زنان، انجمن‌های زنان بود که آثار به‌جامانده از انجمن‌ها نشان می‌دهند که چقدر این انجمن‌ها در آگاهی‌بخشی به زنان مهم بوده و توجه مخاطبان خود را به ضرروت گسترش تحصیلات جلب کرده‌اند. این انجمن‌ها به‌صورت مخفی فعالیت می‌کردند و حدود 200 مورد بودند. مورگان شوستر درباره همت زنان ایرانی در این خصوص می‌نویسد: «در تهران همه می‌دانستند ده‌ها انجمن سری وجود دارد اما نه نامشان را شنیده و نه چهره‌شان را دیده‌ایم.»
از فعالیت این انجمن‌ها چاپ نشریاتی مانند شکوفه، دانش، نامه بانوان، عالم نسوان، نسوان وطن‌خواه و دختران ایران بود. این نشریات هم دم از وظایف زن به‌عنوان مادر و همسر می‌زدند اما نشریاتی که پا فراتر می‌گذاشتند، سردبیرانش دچار مشکل می‌شدند.
پس از صدور فرمان مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی، سیر مطالباتی روانه شد. ازجمله این مطالبات نامه زنی به سیدمحمد طباطبایی بود که حمایت او را از آموزش‌وپرورش می‌خواست. هرچند مجلس جواب مستقیمی به آن نداد اما در روزنامه مجلس این نامه منتشر شد.
سردبیر روزنامه، آموزش زنان را محدود به موارد خانه‌داری کرد و موارد مربوط به اخلاق، علوم پلتیکی و سیاسی را موردی دانست که نباید زنان در آن مداخله کنند.
این درحالی است که جامعه آن زمان، حتی بسیاری از مشروطه‌خواهان، آمادگی پذیرش برابری را نداشتند.
چالش تاسیس مدارس
یکی از چالش‌های اصلی تاسیس مدارس در ایران محدودشدن مشارکت زنان به طبقات بالا و اعیان و شهرهای بزرگ بود. علاوه‌بر این چالش، مانع فرهنگی وجود داشت که حتی مشروطه‌خواهان هم نگران حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی بودند. با وجود گرایش‌های زنان و مردان درباره حقوق برابر بود اما تفکر غالب همان نقش همسری و مادری بود. با وجود موانع فراوان، زنانی بودند که به تحصیل علوم رو آوردند و برای تحول وضع زنان گام برداشتند.
نظام آموزشی سنتی در زمان قاجار شامل چند بخش می‌شد. یک گروه مکتب آخوندباجی‌ها بود. یکی مکتب‌خانه‌های عمومی و دیگری مکتب‌خانه‌های خصوصی. «آخوندباجی‌ها را عاقله زن‌هایی اداره می‌کردند که بیشتر تجربه زندگی داشتند. آموزش‌ها شفاهی بود و کودکان بدون توجه به محتوای آموخته‌هایشان به صورت طوطی‌وار تحویل آخوندباجی می‌دادند. مکتب عمومی سه دوره داشت و لزومی نبود کسی اول آخوندباجی را رفته باشد و بعد به این مکتب بیاید.»
علاوه بر این مکاتب، سه دوره تحصیلات وجود داشت. یکی برای مردم عادی بود که فقط سواد خواندن قرآن پیدا کنند، یکی برای فرزندان پیشه‌وران که علاوه بر خواندن، نوشتن هم یاد بگیرند و درس‌هایی مانند بوستان و گلستان سعدی و حافظ هم داشتند و سومین دوره تحصیلی هم دوره فرزندان امرا، مستوفیان و دیوانیان بود. در این دوره کتاب‌های مقدماتی حوزوی می‌خواندند و کتاب‌ها را مکتب‌دار به سلقیه خودش به بچه‌ها می‌داد و دانش‌آموزان به خاطر ناآگاهی مکتب‌داران آزار بسیار می‌دیدند. هر فرد با هر میزان سوادی می‌توانست مکتب دایر کند و این مورد قانون خاصی نداشت.
یکی از کسانی که با جدیت و پشتکار برای برپایی مدارس جدید گام برداشت، میرزا حسن رشدیه بود. شمس‌الدین، پسر آقای رشدیه در توصیف مکتب‌خانه‌های زمان خود می‌نویسد: «زجر و آزار معلم نسبت به اطفال به اندازه‌ای بود که مرخص‌کردن آنها از چنگ معلم صواب بزرگی شناخته می‌شد. مثلا اگر زنی درحال وضع حمل بود و کار به سختی می‌رسید، اطرافیان زائو پولی به مکتب‌دار می‌دادند تا مکتب را تعطیل و شاگردان را مرخص کند. تا شاید در اثر آزاد کردن این افراد خدا به مریض رحم کند.»
رشدیه اعتقاد داشت کمکش به ساخت مدرسه نبوده، چون دیر یا زود کسی این کار را می‌کرد. «خدمت من ایجاد الفبای صوتی بود که راه آموزش را آسان کرد. و نوآموزان بیگناه را از کوره‌راه و عذاب رها کرد.»
در‌ سال 1280، 17 مدرسه خصوصی یا ملی در تهران، مشهد، رشت، تبریز و بوشهر باز شد. میسیونرهای خارجی در زمان محمدشاه اجازه تاسیس مدارس جدید دخترانه را گرفتند. به این ترتیب تعداد دانش‌آموزان مدارس ابتدایی دخترانه از سه نفر در سال 1292 به 14 نفر در سال 1300 رسید. مدارس متوسطه هم راه‌اندازی شدند و در سال 1317 نخستین زنان دانشجو پایشان به دانشگاه باز شد.
فعالیت زنان از مشروطه تا پهلوی اول
به گفته میرهادی، اسناد تاریخی گواه این هستند که مدارس دخترانه در بازه زمانی مشروطه تا پهلوی رشد قابل توجهی داشته‌اند اما مطبوعات و تشکیلات سیاسی یکی از عوامل کندشدن این روند بودند. «چون آنها همچنان روحیه مردسالار داشتند و توسعه آمرانه با اعمال قدرت ازجمله مواردی بود که در دستورکارشان قرار داشت.»
دو نمونه از محصولات توسعه آمرانه، تعطیلی تشکل‌های زنان و منع حجاب بود. رضاشاه می‌خواست وضع زنان تغییر کند و از طرفی نمی‌خواست به زنان میدان دهد و برای همین هم نشریانی چون نسوان وطن‌خواه، بیداری زنان، عالم نسوان و چند نشریه دیگر در این زمان تعطیل شدند.  فعالان زن در این زمان سه راه بیشتر نداشتند یا با این اتفاق همراهی کنند یا با این جریان مخالفت کنند یا منفعل باشند. «کانون بانوان به دستور رضاشاه در این زمان تشکیل شد و می‌خواست ایدئولوژی حاکم را حمایت کند. میخواست زنان به مسائل خانه‌داری و بچه‌داری محدود شوند. این فقط از طرف حکومت نبود بسیاری از زنان هم همراهی کردند و از حضور در اجتماع خودداری کردند.»
بعد از سقوط پهلوی اول، زنان کم‌کم پا فراتر گذاشتند و حق انتخاب‌شدن و انتخاب‌کردن به دست آوردند تا تابوهای اشتباه شکسته شود. با این حال میرهادی معتقد است با وجود همه تلاش‌ها در طول سالیان متمادی، زنان ایرانی همچنان برای حفظ و افزایش منزلت و جایگاه اجتماعی خود باید تلاش کنند. برای گرفتن حقشان و همین‌طور اثبات خودشان در جامعه‌ای که همچنان رگه‌هایی از مردسالاری دارد باید خودی نشان دهند. «زنان ایرانی همچنان و بعد از گذشت سال‌ها تلاش و مبارزه، همچنان به جایگاه مدیریتی در جامعه دست پیدا نکرده‌اند. بررسی علل وجود این بحث جای فکر و بحث گسترده دارد.»

عوامل موثر در گسترش مدارس دختران

یکی از عوامل اصلی موثر در گسترش مدارس دخترانه، اعتقاد مشروطه‌خواهان به این موضوع بود که برای پیشرفت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نیاز به گسترش مدارس و آموزش دختران وجود دارد و برای همین هم تلاش کردند. نکته دیگر ایجاد بسترهای اداری و قانونی بود که براساس آن کتب و برنامه سازماندهی شدند.
دولت قانونی را ایجاد کرد که تعلیمات مدارس متوسطه به وزارت معارف داده شد و در زمینه کتاب درسی هم انجمن معارف تشکیل شد که موظف به تعریف کتب درسی بود و یحیی دولت‌آبادی و افراد دیگر به تدوین کتب بسیار پرداختند. با اجباری‌شدن آموزش ابتدایی و افزایش مدارس، ضرورت وجود کتاب درسی بیشتر احساس می‌شد و برای همین هم تدوین کتبی چون فوایدالادب زبان فارسی در سطوح مختلف به وسیله عبدالعظیم غریب از تلاش‌های این دوره بود.
در همین زمان دولت مشروطه موظف به نظارت بر نظام آموزشی شد. استقبال زنان باعث شد تعداد معلمان افزایش پیدا کند و دارالمعلمین زیر نظر ابوالحسن فروغی در‌ سال 1297 تاسیس شد تا به این ترتیب آموزگار تربیت شود اما با همه این فعالیت‌ها هنوز نگاه به زن به‌عنوان مادر و همسر سایه سنگینی داشت.


تعداد بازدید :  1471