شهروند| پروژه«سی» آنقدر مورد استقبال قرار گرفته که همچنان تمدید میشود و میفروشد. بسیاری از علاقهمندان به چهرههای شناختهشده حاضر در این پروژه با حضورشان در کاخ سعدآباد عوامل برگزارکننده را بر آن داشتند که هرچند وقت یکبار خبر از تمدید این تجربه را رسانهای کنند.
با این وجود بلیتهای «سی» به سرعت فروش میروند و خیلیها با وجود آنکه مایل هستند از نزدیک با ستارههای محبوبشان دیدار کنند، این فرصت را از دست میدهند. در یکماه گذشته استقبال از این پروژه آنقدر زیاد بوده که بحثها درباره چگونگی به صحنهبردن «سی» و حواشی پیرامونش هم بالا گرفته است.
عدهای براساس عادت دیرپایی که در بسیاری نهادینه شده، دست به محاسبه سود خالصی که از اجرای این تجربه عاید تهیهکنندگانش میشود، سخن گفتند و خیلیها هم بر چگونگی رقمخوردن این اتفاق تاختند. درعین حال انتقادهای نهچندان کارآمد به حوزههای دیگر هم کشیده شد و شائبه آسیبرساندن عوامل پروژه به محوطه و ساختمان کاخ سعدآباد را بر سر زبانها انداخت. با وجود مطرحشدن همه این انتقادها، نهتنها از تعداد مخاطبان کاسته نشد بلکه هر روز خبر جدیدی از تمدید این پروژه منتشر شد.
در معرفی «سی» آمده بود: «سی» کاری از همایون شجریان و سهراب پورناظری، براساس سه داستان از داستانهای شاهنامه- زال و رودابه، رستم و اسفندیار و رستم و سهراب- از پانزدهم مردادماه درمجموعه فرهنگی- هنری سعدآباد روی صحنه میرود. این کنسرت- نمایش تلاشی است جهت بازسازی هویت ملی که با تکیه بر موضوع فرهنگ، هنر و اندیشه ایرانی با حضور تعدادی از چهرههای موسیقی، نمایش و همچنین انیمیشن روی صحنه میرود تا پلی ارتباطی میان نسلِ امروز و شاهنامه فردوسی باشد.
سوال مهمی که در چنین وضعی به ذهنها متبادر میشود، بررسی چرایی استقبال مردم از این تجربه تازه است. اتفاقی که هم باعث تعجب بسیاری شده و هم درعین حال میتواند نشاندهنده ظرفیتهای نادیدهای باشد که همایون شجریان و سهراب پورناظری آنها را جدی گرفتهاند و توانستهاند تجربه پرمخاطبی را در شبهای تابستان 96 در کاخ سعد آباد به روی صحنه ببرند.
پیش از آنکه نشست خبری پروژه «سی» با حضور اهالی رسانه و عوامل این تجربه برگزار شود، خیلیها نمیدانستند دقیقا قرار است چه اتفاقی را شاهد باشند. سهراب پورناظری پیشتر به تمایلش برای کارکردن روی شاهنامه فردوسی اشاره کرده بود اما همزمانی به روی صحنهرفتن این تجربه با اجرای آواز پارسی استاد شهرام ناظری و فرزندش حافظ این شائبه را در ذهن بسیاری افراد ایجاد کرد که با دو کار مشابه مواجه خواهند بود.
بعد از اجرای «سی» اما مشخص شد این گمان کاملا اشتباه بوده و تنها شباهت میان این دو تجربه توجه به اشعار فردوسی است.
همایون شجریان در همان نشست اعلام کرده بود؛ نقطه مرکز این پروژه در اشعار و البته متنی که نغمه ثمینی نوشته، شاهنامه فردوسی است.
با این وجود او دراینباره هم صحبت کرده بود که: «در «سی» موسیقیهای مختلف و تصنیفهای بسیاری داریم که برخی با اشعار فردوسی و برخی هم با اشعار دیگر بزرگان. «ابر میبارد» و «آهای خبردار» را هم اجرا میکنیم».
او هدف اصلی خودش و سهراب پورناظری را کنار هم نشاندن نسلهای مختلف برای تماشای این کنسرت دانسته و گفته بود: میخواهیم کاری را خلق کنیم که از چند نسل شنونده و بیننده داشته باشد. درعین حال، پیام شاهنامه را هم به این نسلها برسانیم.
بحثی که برخی از منتقدان نسبت به آن موضعگیری کرده بودند، حضور کمرنگ اشعار شاهنامه در پروژه «سی» است. حال آنکه هم همایون شجریان و هم سهراب پورناظری پیش از این خودشان اعلام کرده بودند به دلیل محدودیتهای وزنی که شاهنامه فردوسی دارد و از سوی دیگر اهدافی ازجمله انتقال پیام شاهنامه فردوسی (که قطعا با خواندن نعل و بالنعل شعر فردوسی متفاوت است!) مخاطب با تجربه جدیدی مواجه خواهد شد.
در حوزه موسیقایی هم پورناظری گفته بود؛ «موسیقی پروژه «سی» از موسیقی نواحی، سنتی و معاصر ایران گردآوری شده است. آواز کلاسیک غربی و موسیقی کلاسیک غربی هم روی صحنه اجرا میشود». نغمه ثمینی هم که بهعنوان نویسنده در این پروژه حضور دارد، پیشتر اعلام کرده بود «سی» نه به اُپرا و نه به تئاتر موزیکال شباهت ندارد. او ابراز امیدواری کرده بود، مخاطبان وقتی به تماشای «سی» مینشینند، بگویند این کار بدون موسیقی کامل نمیشد. او در ضمن گفته بود؛ در پروژه «سی» بهطورحتم بازخوانی کاملا آزادی از داستانهای شاهنامه انجام خواهد شد.
این نکته هم نگاه برخی از کسانی که «سی» را تنها تجربهای برای مالاندوزی دانستهاند، خنثی میکند؛ چراکه اولا قبل از اجرای پروژه به گواه آنچه در خبرهای روابطعمومی این اجرا و البته نشست خبریاش آمده بود، تقریبا هیچ غلو و نکته ناگفتهای باقی نمانده که مخاطب بعد از دیدن «سی» گمان کند بنا نبوده به این صورت پیش برود.
اگر کمی دقیقتر به چرایی ارایه این اثر به شیوهای که مردم شاهدش بودند، بپردازیم، احتمالا به تأثیر سابقه شنیداری مردم و عادتهای بعضا بد برخی شنوندگان که دست مصنفان اثر را بسته است هم، برخواهیم خورد.
در اینکه مخاطبان موسیقی امروز بیحوصله هستند، شکی نیست. از سوی دیگر، تجربههای مشابهی که درصدد اجرای دقیق بخشی از داستانهای شاهنامه بودهاند هم، نشان میدهد در این زمینه کارنامه چندان موفقی وجود ندارد. خاصه وقتی بنا باشد پیام اشعار فردوسی بزرگ با استفاده از بستری نمایشی- موسیقایی منتقل شود. در چنین شرایطی ارایه برداشتی امروزی از اثر امری است بدیهی.
در نهایت اگر بناست به نقد دقیق و مبتنی بر اثر بپردازیم، مهمترین سوال آن است که آیا ادعاهای قبلی و اهداف تعیینشده برای به روی صحنهبردن «سی» با آنچه مخاطبان شاهدش بودهاند، همنشینی دارد یا خیر؟ به نظر میرسد پاسخ این سوال مثبت است. از سوی دیگر، میشود به آنها که منتقد حضور مخاطبانی چند 100هزارنفری هستند که در طول این روزها از نزدیک «سی» را دیدهاند، پیشنهاد داد. اگر بناست به مقوله هنر اینطور بیندیشند، چرتکهانداختن را رها کنند و خودشان به فکر کار تازهای باشند.