واقعا نمیتوان با چه زبانی سخن گفت؟ سال گذشته بود که در همین استان فارس در مسیر استان کرمان به فارس در نیریز، اتوبوس سربازان وظیفه به دره سقوط کرد و تعداد زیادی از جوانان کشور درجا کشته شدند و اکنون نیز در جاده هرمزگان به فارس در داراب شهر همسایه نیریز، تعدادی از دختران دانشآموز و بااستعداد کشور دچار حادثه مشابه میشوند و بیش از 10نفرشان کشته میشوند. اجازه دهید که چند نکته را پیرامون این حادثه تأسفبار از یکدیگر متمایز کنیم.
اولین نکته تعداد بالای تلفات جادهای استان فارس است که همواره در رتبه اول استانهای کشور قرار دارد.
تعداد تلفات جادهای در استان فارس در سالهای گذشته با فاصله زیاد همواره در رتبه اول (به جز در سال 91) و تهران در رتبه دوم بوده است، ولی نکته مهم این است که از سال 91 تا 95، تلفات جادهای در استان فارس از 1471 نفر در سال به 1458 نفر رسیده، یعنی در این 5سال فقط یکدرصد از تلفات جادهای این استان کاسته شده است، درحالی که در این فاصله تلفات در جادههای استان تهران و کل کشور به ترتیب 27درصد و 17درصد کاهش یافته است. این آمار نشاندهنده مشکلی جدی در مجموعه مدیریت مرتبط به حملونقل جادهای و درونشهری این استان است که ظاهرا کمترین بهبودی را در این 5سال داشته است. اولین پرسشی که باید به آن پاسخ داده شود این است که، علت این واقعیت دردناک در استان فارس چیست؟ نکته دوم لاپوشانیکردن اتفاقات گذشته است. تا چنین اتفاقاتی رخ میدهد، مسئولان ذیربط پیام تسلیت میدهند و اینکه چنین میکنیم و چنان میکنیم، خسارت و دیه میدهیم و برخورد قضائی میکنیم و الی آخر ولی هیچکدام از اینها مسأله اصلی جامعه نیست. هرچند هرکدامشان مهم است ولی مسأله اصلی این است که چه کار کنیم که این حوادث دوباره، سهباره و چندباره تکرار نشود، برای رسیدن به این هدف نیازمند بررسی دقیق و سپس تعیین علل بروز حادثه و درنهایت تغییر آییننامه در دستورالعملهای اجرایی مطابق با این بررسیهاست. آیا کسی هست که اعلام کند از سقوط اتوبوس سربازان چه گزارشی تهیه شده؟ و براساس آن گزارش کدام دستورالعملهای حملونقلهای ایمن کارکنان دولت یا دانشجویان و دانشآموزان اصلاح شده است؟ به احتمال فراوان پاسخ منفی است، حتما گزارش کامل سقوط اتوبوس سربازان تاکنون منتشر یا حتی تهیه نشده است. آیا شرکت حملونقل شناختهشده و معتبر بود؟ آیا برای سپردن این حمل و نقل به آنان امتیازی رد و بدل شده است؟ بهطورکلی آیا هیچ ضابطه و دستورالعملی برای اعزام این گونه افراد و گروهها وجود دارد؟ اگر نه؛ چرا؟ و اگر هست، ضعف آنها چیست؟ آیا نمیتوان آن را در اختیار افکار عمومی قرار داد؟ خانوادهای که فرزند دلبندش را در اختیار آموزش و پرورش قرار میدهد، طبعا اعتماد میکند. آیا الزامات این اعتماد رعایت شده است؟ پرسش دیگری که وجود دارد، این است که آیا چنین اعزامی اصولاً ضرورت داشته است؟ قصد ما این نیست که بگوییم چون اینها دانشآموزان نخبه بودهاند، باید از آنان مراقبت میشد و اکنون نشده است، زیرا رعایت و حفظ حقوق افراد ربطی به نخبهبودن یا نبودن آنان ندارد. فرزندان همه مردم با هر نوع از سطح استعداد برای والدین آنان و نیز برای همه عزیز هستند و حفظ جان و سلامت آنان واجب است ولی طبیعی است که اگر مدیر مربوطه به این اقدام قدری به اخبار و حساسیتها توجه میداشت، حتما ملاحظات و احتیاطات لازم را رعایت میکرد. شاید هم رعایت شده باشد؛ نمیدانیم. ولی برحسب تجربه قبلی گمان میشود که یک جای کار ایراد دارد و با دستگیری راننده و دادن پیام تسلیت و احیانا پرداخت دیه و هزینههای درمانی مشکل جدی حل نخواهد شد. پیگیری و طرح این مسائل به استهلاک روح و روان جامعه منجر میشود و باید یک جا فریاد زد که بس کنید، دیگر ظرفیت تکرار حوادث مشابه را نداریم.