شماره ۱۲۰۹ | ۱۳۹۶ دوشنبه ۶ شهريور
صفحه را ببند
به همين سادگي!

سخنان مقامات رسمي غربي در برخي مواقع چنان شوك‌آور است كه شنونده دچار تحير مي‌شود. آنان كه در برابر اقدامات حتي محدود عليه حيوانات چنان برافروخته مي‌شوند كه گويي ناموس، اخلاق و انسانيت مورد تعرض قرار گرفته است، در برابر بزرگترين جناياتي كه خودشان مستقيما در آن نقش داشته‌اند، چنان با آرامش‌ خاطر و خيال آسوده سخن مي‌گويند كه گويي هيچ اتفاقي نيفتاده است. كافي است به سخنان وزير خارجه بريتانيا درباره ليبي توجه كنيم؛
«بوریس جانسون، وزیر خارجه بریتانیا گفته است؛ برکناری معمرقذافی از قدرت در‌ سال ۲۰۱۱ تاکنون «یک فاجعه» برای مردم این کشور بوده است... آقای جانسون که پس از سفری دوروزه به لیبی صحبت می‌کرد، گفت که ما بیش از حد درباره آینده لیبی خوشبین بودیم... او همچنین افزود که انتخابات ‌سال ۲۰۱۴ هم اوضاع این کشور را «بدتر» کرده است.»
شنونده متوجه نمي‌شود كه اين سخنان از روي صداقت و براي پذيرش نوعي مسئوليت است يا آنكه باز هم كاسه‌اي زير نيم‌كاسه دارند و مي‌خواهند با عبور از گذشته، دوباره اقدامي كنند و براي نمونه يكي ديگر مثل قذافي را كه بدنامي‌هاي او را نداشته باشد، سر كار بياورند و روز از نو و روزي از نو! برحسب تجربه گذشته بايد حالت دوم را محتمل دانست ولي آقاي بوريس جانسون باید متوجه باشد كه براندازي قذافي فقط و فقط با حمايت و دخالت مستقيم نيروهاي غربي ميسر شده است. بحث بر سر اين نيست كه قذافي بد بود يا خوب، بلكه به‌طور قطع حاكم مستبد و سرخوش و غيرمسئول بود و از اين جهات نمونه‌اي نداشت يا كمتر نمونه‌اي داشت، ولي بدبودن يك حاكم وقتي اقدام عليه او را اخلاقا مجاز مي‌كند كه احتمال عقلايي داده شود، وضعيت جانشين او حداقل بهتر از وضع در زمان اوست. در واقع لزوم برانداختن حاكم ظالم و ستمگر به دليل وجود ظلم و ستمگري و ناامني و كشتار از جانب اوست، بنابراین اگر برانداختن او ضروري تلقي شود، بايد ملازمه داشته باشد با بهبود وضع جامعه پس از براندازي او. البته كسي نمي‌تواند تضمين قطعي دهد، ولي عرفا بايد چنين برداشتي از اوضاع پس از سقوط و براندازي حاصل شود.
اگر اتفاقات افغانستان و عراق پيش چشم ما نبود، شايد مي‌توانستيم باور كنيم كه حمله به قذافي مي‌تواند به سقوط او و بهبود وضع مردم منجر شود، ولي هنگامي كه وضع عراق و افغانستان را با حضور مستقيم ده‌ها ‌هزار نيروي نظامي غربي و با تمام قدرت و تجهيزات نظامی مشاهده كرديم و باز هم ديديم كه با اشغال مستقيم نيز آرامشي نصيب مردم عراق نشد، بلكه اوضاع چندين برابر بدتر شد و اگر سابقه و تجربه نيروهاي سياسي عراق و نيز كمك‌هاي ايران و همسويي برخي از كشورها نبود، به احتمال فراوان وضع امروز عراق از ليبي نيز بدتر بود. در هرحال تجربه عراق پيش چشمان جهانيان بود. افغانستان نيز تجربه ديگري بود كه وجود داشت، پس با عقل عرفي مي‌شد فهميد كه سقوط قذافي از طريق حمله نظامي همراه با نابودي نيروي نظامي و امنيتي آن کشور، در شرايط وجود شكاف سياسي شديد ميان طرابلس و بنغازي و نيز وجود ده‌ها قبيله و طايفه و يك فرهنگ قبيلگي، جز افزايش هرج‌ومرج و از ميان‌رفتن امنيت و آغاز جنگ داخلي نتيجه ديگري نخواهد داشت. بنابراين تصور مي‌شد كه غربي‌ها با علم و اطلاع از چنين نتيجه‌اي اقدام به حمله نظامي كردند و پیش از آن نیز كليه حساب‌هاي مالي رژيم ليبي و رهبران آن را مسدود و در نهايت دستور حمله به نيروي نظامي آن را صادر كردند؛ و از آن زمان تاكنون مردم ليبي را در آتش جنگی داخلي ويرانگر رها كرده‌اند و ليبي تبديل به مرداب سياسي شده است كه تمامي تندروها و تروريست‌ها به نحوي در آن‌جا پايگاه دارند و چشم‌انداز اميدبخشي از حل مشكل ليبي حداقل در كوتاه‌مدت ديده نمي‌شود.
اكنون آقاي بوريس جانسون چنان ساده از نتايج سوء‌سياست غربي‌ها از ليبي سخن مي‌گويد كه گويي اتفاق چندان مهمي رخ نداده است. بوريس جانسون هيچ توضيحي نمي‌دهد كه چرا در كنار ايالات متحده و فرانسه تفسير نادرستي از قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل كردند و قطعنامه پرواز ممنوع را به حمله به ارتش ليبي تعميم دادند و در مدت كوتاهي كل زيرساخت‌هاي اقتصادي و نظامي اين كشور را بمباران و نابود كردند و زمين سوخته‌اي از خود به جای گذاشتند كه به هيچ شيوه‌اي قابل جمع‌وجوركردن نبوده است؟ آقاي جانسون حتي زحمت يك عذرخواهي رسمي را هم از جانب دولت بريتانيا به خود نمي‌دهد. درحالي كه دولت‌های مستقر، مسئوليت اخلاقي و سياسي تصميم دولت‌هاي پيش از خود را نيز به عهده مي‌گيرند، حتي اگر چنددهه از تصميمات آنان گذشته باشد، ولي وزير خارجه بريتانيا فقط تحليل يا بهتر است بگوييم كه فقط توصيف كرده است، درحالي كه دولت متبوع وي مسئوليت اخلاقي و سياسي جدي در شكل‌گيري اين وضع خطير دارد.


تعداد بازدید :  940