وحید میرزایی طنزنویس
این روزها سر و ته هر چیزی را دنبال کنید به وزرای پیشنهادی دولت دوازدهم میرسید. وزرای پیشنهادی هم سعی میکنند یک چیزی بگویند که تأثیر مثبتی بر رأی نمایندگان داشته باشد. مثلا وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش آقای بطحایی در مصاحبهای گفته «محتوای آموزشی مدارس با واقعیت جامعه متفاوت است.» البته فقط محتوای آموزشی مدارس نیست که با واقعیت جامعه زمین تا آسمان فرق میکند، الان شما دست روی هرچیزی بگذارید با واقعیات جامعه متفاوت است. همین الان اگر یکی از دکمههای کنترل تلویزیون را فشار دهید و به صورت رندوم یکی از شبکههای صداوسیما را دو دقیقه تماشا کنید، متوجه این تفاوت فاحش واقعیات جامعه با آنچه دوستان میگویند، خواهید شد. بههرحال صحبت آقای بطحایی ما را بر آن داشت که یکی از درسهای دوران دبستان یعنی پطروس فداکار را با واقعیات جامعه منطبق کنیم.
داستان پطروس دایورتکننده و کبرای بیچشم و رو
روزی نوجوانی به نام پطروس از باشگاه بدنسازی بازمیگشت که هنگام عبور از چهار راه ناگهان متوجه شد، سد سوراخ شده است و چکه چکه آب از سوراخ به بیرون میریزد. پطروس بلافاصله گوشی آیفون خود را در آورد. ابتدا با شمارهگیری 4#657*734 بسته اینترنت 2 گیگ روزانه به علاوه 3 گیگ هدیه شبانه دریافت کرد و به سرعت به اینترنت متصل شد. ابتدا از سوراخ و آبی که جاری بود عکسی گرفت و با اجازه شیر کرد و نوشت «متأسفانه مسئولان کشور با وجود کم آبی شدید، به سوراخ سد توجه نمیکنند. ما نوجوانان خواستار استیضاح وزیر نیرو هستیم.» سپس موچینش را از کولهپشتی درآورد و بعد از سروسامان دادن به ابروهایش، کمی لبهایش را غنچه کرده و یک عکس سلفی با سوراخ سد گرفت و آن را برای کبری دختر همسایهشان فرستاد. پطروس سالها بود به علت اضمحلال و فروپاشی غرب از هلند به ایران مهاجرت کرده بود و همسایه کبری اینا شده بود. همچنین پطروس به چشم خواهری از کبری خوشش میآمد و قصد ازدواج خاصی در تار و پودش تنیده شده بود. کبری نیز از حق نگذریم به چشم خواهری از هر انگشتش هزاران هنر میبارید مخصوصا اینکه جدیدا لیپوساکشن کرده و نوک دماغش را به سمت بالا هدایت کرده بود. خلاصه پطروس عکس خودش و سوراخ را برای کبری با کپشن «من و سوراخ، سوراخ و من، هر دو از وسطمان دنیا را میتوانی ببینی، نمیآیی کبرای من!؟» فرستاد. کبری ابتدا از پطروس درخواست شارژ پنج تومانی کرده و سپس از هر انگشتش هزار هنر بارید. پطروس عاشق هنر بود بنابراین برای اینکه خودش را برای کبرای هنرمند لوس کند، انگشتش را داخل سوراخ سد کرد. اما نوک انگشتش هرگز کرخت نشد. متعجب سرش را بالا آورد و آن طرف سد را نگریست. دید سد کلا خشک است و آن چند قطره هم اساسا سراب بوده و خشکسالی و کمآبی بحران جامعه امروز است. پطروس از اینکه نتوانسته فداکاری خاصی انجام بدهد ناراحت و عصبی شد و برای اینکه خود را خالی کند، زیر یکی از پستهای لیونل مسی فحش سیاسی نوشت. کبری هم وقتی دید کلاس پیلاتسش دیر شده با پطروس کات کرد و تصمیم گرفت دیگر با هیچکس رابطه عاطفیِ اونجوری برقرار نکند. بنابراین به برادر مربی پیلاتسش گفت که بهتر است رابطه عاطفی شان را معمولی کنند. قصه ما به سر رسید کلاغه دیگر به خانهاش رسید. فقط حیف که خانهاش در طرح مترو افتاده بود و تخریب شده بود.