امین فرجپور| تاکنون هزاران فیلم در تاریخ سینما ساخته شده و هر سال صدها فیلم به این آمار اضافه میشود، اما نکته کنایهآمیز اینکه اگر به ذهن رجوع کنید و از خاطره مدد بگیرید، فقط و فقط معدودی را از این حجم شگفتانگیز در آن خواهید یافت. بقیه فراموش شدهاند. شاید به همام سادگی و سهولت که اغلبشان ساخته شدهاند...
این قضیه در تمام هنرها صادق است. از این همه رمانی که نوشته میشود، فقط یک صد سال تنهایی درمیآید. یک ایزابل آلنده یا یوسا به دنیا میآید و یک پابلو نرودا در میان جمعیت هزاران نفری شعرای آمریکای لاتینی که شعر در خونشان جاری است، خود را به ثبت میرساند یا در ادبیات خودمان یک احمد محمود داریم و یک دولتآبادی. بقیه فراموش میشوند. در زمان محو میشوند. نکته طعنهآمیزی است، اما واقعیت دارد: اغلب آثار هنری- اگر البته اطلاق عنوان هنر به آنها از سر سهلانگاری نباشد، در خطر فراموشی قرار دارند.
این قضیه در سینمای ایران- در مقایسه با سینمای بالغ دیگر جاهای دنیا- حتی بغرنجتر هم هست. به جرأت میتوان گفت؛ شمار فیلمهای ایرانی که از امتحان زمان به سلامت رسته باشند، حتی به تعداد 20 فیلم هم نمیرسد. سینمای نزدیک به 90ساله ایران و در حدود 20 فیلم واقعا ماندگار؛ نکته تلخی است. نگاهی به صحنههایی که میتوانند فصولی ماندگار در تاریخ سینمای ایران لقب گیرند، مبین این ادعاست. صحنههای کمی به ذهن میآیند. آنها هم که به ذهن میآیند، بیشترشان سیاهوسفیدند و دور؛ که فقر سینمای بعد از انقلاب را برجسته میسازند:
- قدرت در قاب پنجره میبیند، خواستگاری که با خود امید به خانه توسریخورده گوزنها آورده بود، چگونه کف بر دهان در پای پلهها به خود میپیچد.
- داش آکل در قاب پنجره مرجان را در حیاط نظاره میکند. غم سنگینی با اوست.
- ابی آینهها را خرد میکند. همه جا تصویر خرد شده اوست...
- قیصر در کوپه متروک قطار، بعد از پایان کارش، آمدن ماموران را با لبخندی تلخ و پرمعنا انتظار میکشد...
- بزم دونفره سید و قدرت
- علی خوشدست در کوچههای دلمرده و توسریخورده شهر دارد جان میدهد
- رضا پنجه خونینش را بر پرده سفید سینما میکشد
- صالح را از روستا بیرون میبرند. از نگاه او در ورودی روستا فقط گاو و گوسفند میبینیم
- سید زیر نگاه ماموران و شلیک گلولهها به اتاق میدود تا هم رزم قدرت شده و «یکجور خوبی کلکش کنده شود»
- صحنه آخر سگکشی که دوربین بالا میرود و بالاتر...
- سلطان میان دشمن و خائن، خائن را انتخاب میکند تا در آتش انفجار نارنجک دست سازش بسوزاند...
- الی در کنار دریا با بادبادکهایش کودکیها میکند
متاسفانه از این صحنهها زیاد نداریم. صحنههایی که در ذهن بیننده، همواره به حضور خود ادامه دهند. آرشیو ذهن ما از تصاویر ماندگار ایرانی خالی است. جز فیلمهای چند کارگردان معدود اغلب آثار ایرانی فقط عمری چند هفتهای دارند. پس از پایان اکران، این فیلمها راهی سرزمین فراموشی میشوند و شگفت که عمرشان گاه به همین چند هفته هم نمیکشد.
برای اینکه فیلمی بتواند به خاطره تبدیل شود، فرآیند پیچیدهای نیاز است. هر فیلمی تبدیل به خاطره نمیشود. فیلم جعلی خاطره نمیسازد. خاطرات از واقعیات میآیند. راز زندهبودنشان نیز در همین است. همه چیز محو میشود. فقط واقعیت است که میماند و واقعیت است که تبدیل به خاطره میشود. این را هم در واقعیت اجتماعی میتوان گفت و هم در واقعیت سینمایی؛ که یعنی تصویری که هست، آیا سینماست یا نه. به این دلیل هم هست که فیلمهای اخیر نمیتوانند خاطره بسازند، چون سینما نیستند. مگر میشود تصویری تلویزیونی از دعوای زن و شوهر در یک آپارتمان در هم ریخته تنگ و ترش خاطره ساخت؛ نمیشود...
این مسأله که خاطره سینمایی کم داریم، شاید بیارتباط با کمداشتن فیلم واقعی نباشد. منظور، البته فیلمهایی نیست که با واقعنمایی آماتوری تجارت میکنند. زمان جایگاه آنها را نشان خواهد داد.
خاطرهشدن یک فیلم سینمایی، البته علاوه بر ریشهداشتن در واقعیات محتاج عوامل و عناصر دیگری هم هست: زبان سینمایی. از این نظر هم کمبود داریم. نگاهی به تولیدات سینمای ایران مبین این ادعاست...
فیلمهایی که خاطره شدهاند، هر دوی این عوامل و عناصر را داشتهاند؛ قیصر، کندو، خاک، تنگنا، دایره مینا، خداحافظ رفیق، دندان مار، اعتراض، رگبار، درباره الی، از کرخه تاراین و... اینگونه بودهاند. البته فیلم دیگری هم هست که پرخاطرهترین فیلم تاریخ سینمای ایران است: گوزنها؛ خیلی کوشیدهاند که ارزشهای این فیلم را در گذر این سالها نادیده بگیرند، اما نشده. نمیشود. خاطره را نمیشود جعل کرد. همچنان که نمیتوان حذف کرد. خاطره خاطره میماند...
وقتی فیلمهای خاطرهساز را در ذهن مرور میکنیم، یک نام بیشتر از دیگر نامها در ذهن تکرار میشود. او کسی نیست جز مسعود کیمیایی. سازنده شماری از بهترین، محبوبترین و تأثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران...
در سالروز تولد این استاد مسلم سینمای داستانگوی ایران بد ندیدم صحبتهای او را درباره نوع نگاهش به سینما با خوانندگان شریک شویم. در گفتوگویی که در اتاق کوچکی از خانه کوچکم در محلهای قدیمی به انجام رسید. در کنار نگار باباخانی و سعید مروتی...