شماره ۱۱۷۳ | ۱۳۹۶ يکشنبه ۲۵ تير
صفحه را ببند
کوچه دوم

| سیدجواد غذایی| تلویزیون مناظره نقد عملکرد دولت گذاشته بود. بابا، ‌هانیس را گذاشت روی پایش و نشست جلوی تلویزیون. داداش گفت: «هانیس 3سالش نشده، نمی‌فهمه که» بابا صدای تلویزیون را بلندتر کرد و گفت: «بچه‌های این زمونه مثل تو و داداشت خنگ و بی‌شعور نیستن که، از الان باید تربیت کنی تا به بلوغ سیاسی برسن.» زن‌داداش برای بابا چای آورد و به‌ هانیس گفت: «خوابت نمیاد؟» ‌هانیس خودش را توی بغل بابا فشار داد، حتی مامان وارد صحنه شد هانیس را جدا کند ولی بابا دوتاپایش را کرده بود توی یک کفش که باید مناظره را با هم ببینند. همه نشستیم پای تلویزیون. رفته‌رفته مناظره داغ‌تر می‌شد و کار داشت به یقه‌گیری می‌رسید که خوشبختانه به علت نقص فنّی پخش زنده قطع شد. ‌هانیس از بغل بابا پرید بیرون و پایش خورد به استکان. زن‌داداش داد زد: «یواش»!‌ هانیس عصبانی شد، دور خانه می‌چرخید و داد می‌زد: «لیوان بی‌تدبیر، یه مشت گاو و گوسفند.» بابا پا شد و رفت بیرون.


تعداد بازدید :  496