شماره ۱۱۶۴ | ۱۳۹۶ چهارشنبه ۱۴ تير
صفحه را ببند
چرا زنان سیاستمداران بهتری می‌شوند

جان کوک سن، 2016- برگردان:   مهدی بهلولی|  90سال پس از نوزدهمین اصلاحیه قانون اساسی [مصوبه ۱۸آگوست ‌سال ۱۹۲۰ کنگره آمریکا، از قوانین مهم قانون اساسی آمریکا در مورد حق رأی زنان] که مشارکت زنان در سیاست آمریکا را تضمین کرد، هنوز هم زنان در پست‌های انتخابی، خیلی کمتر به نمایندگی می‌رسند- با این‌که حتی پژوهش تازه‌ای نشان می‌دهد که چه‌بسا سیاستمداران کارآمدتری از همتایان مردشان باشند. برابر آمار «مرکز زنان و سیاست آمریکایی» در دانشگاه راتجرز، زنان هم اکنون:   
16.8‌درصد از کرسی‌های سنا و مجلس نمایندگان، 22.5‌درصد از پست‌های اجرایی کشور (از جمله فرمانداران و جانشین فرمانداران)، 24.6‌درصد از پست‌های قانون‌گذاری ایالتی و 17.5‌درصد از پست‌های شهرداری در شهرهای بیش از 30‌هزار جمعیت را در دست دارند.
اما پژوهشی تازه توسط سارا آنزیا از دانشگاه استفورد و کریستوفر بری در دانشگاه شیکاگو روشن کرده منطقه‌هایی که قانون‌گذاران زن دارند دارای امتیاز آشکاری هستند نسبت به جاهایی که نمایندگان مرد دارند: نمایندگان زن کنگره آمریکا حدود 9‌درصد بیشتر نسبت به نمایندگان مرد کنگره، بودجه به منطقه می‌آورند. پس منطقه‌هایی که برای مجلس نمایندگان، زنان را برمی‌گزینند به‌طور میانگین حدود 49‌میلیون دلار در سال، بیشتر بودجه دریافت می‌کنند. این گزارش همچنین روشن می‌کند که آوردن دلارها و منافع بیشتر فدرال، آسیبی به عملکرد قانون‌گذارانه زنان در سیاست‌گذاری نیز نمی‌زند- نمایندگان زن کنگره، از لایحه‌های مجلس پشتیبانی بیشتری می‌کنند و در نسبت با همکاران مردشان، شریک‌های بیشتری هم برای قانون‌گذاری‌شان به دست می‌آورند.
 این تفاوت در عملکرد میان قانون‌گذاران زن و مرد، تا اندازه‌ای شاید نتیجه این واقعیت ساده باشد که انتخاب‌شدن برای زنان، دشوارتر است. عنوان گذاشته شده روی پژوهش: «اثرگذاری جکی (و جیل) رابینسون» روشن می‌کند که عملکرد بالاتر در میان تعصب سرسختانه، اثری سیستماتیک روی کسانی دارد که به بالاترین سطح دست می‌یابند- و البته تا زمانی که در آن‌جا هستند روی عملکرد آنان. جکی رابینسون،یکی از بزرگترین بازیکنان بیس‌بال زمانه‌اش بود، نه به‌خاطر این‌که آفریقایی-آمریکایی بود بلکه به خاطر گرایش تبعیض‌آمیز علیه آفریقایی-آمریکایی‌ها در بیس‌بال. او با وجود توانمندی بالاتر، ناگزیر شد این مانع‌های جانبدارانه را بشکند.
 آنزیا و بری می‌نویسند: «اگر رأی‌دهندگان بر ضد نامزدهای زن تعصب داشته باشند تنها توانمندترین، سخت‌ترین و کارآمدترین نامزدهای زن در فرآیند انتخابات پیروز خواهند شد.» و چند خط بالاتر: «اگر زنان به تبعیض جنسیتی در فرآیند انتخابات پی ببرند یا اگر صلاحیت‌های‌شان برای پست را در سنجش با مردان، کمتر ارزیابی کنند، تنها باصلاحیت‌ترین و از نظر سیاسی بلندپروازترین‌شان به‌عنوان نامزد مطرح خواهند شد.» مهم نیست که انتخاب جنسیت – بنیاد، ریشه‌های واقعی یا پنداشته‌شده جاری یا نهفته دارد، گزارش می‌گوید که «زنانی که برای پست برگزیده می‌شوند نسبت به همتایان مردشان، به‌طور متوسط، بهتر عمل خواهند کرد.»   
 مری رابینسون، رئیس‌جمهوری پیشین ایرلند، این تفاوت را به این واقعیت نسبت می‌دهد که زنان گروهی‌ترند. او می‌گوید که «زنان، در عمل، گرایش بیشتری به آن نوع رهبری دارند که نوتر به شمار می‌آید؛ رهبری که با حل مسأله گروهی پیش می‌رود و اختیاردهنده و رأی‌زنانه است، نه رهبری که تنها تلاش می‌کند از نوعی قدرت سلسله‌مراتبی پشتیبانی کند. مردان هم چه‌بسا این نوع از رهبری را به کار گیرند، اما این شیوه، آشکارا زنانه است.»
 رابینسون خود شاهد زنده‌ای است که این سبک زنانه رهبری می‌تواند هم کارآمد باشد و هم مردم‌پسند. در نیمه راه ریاست‌جمهوری‌اش از نرخ بی‌همتای 93‌درصدی تایید برخوردار بود. او این شرایط را نه با کم‌اهمیت‌شمردن زنانگی‌اش بلکه با استقبال از آن به دست آورده بود. او می‌گوید:  «هنگامی که من به‌عنوان رئیس‌جمهوری ایرلند برگزیده شدم بر آن شدم که نشان بدهم آنچه من با خودم آورده‌ام این واقعیت است که من یک زنم و قصد دارم کار را با مهارت‌های متفاوتی انجام دهم و احساس کردم که این مهارت‌ها، به اختیاردهندگی و حل مسأله گرایش بیشتری دارند. نه البته آنچنان که بخواهد در نوعی از روش طبیعی پیش رود، بلکه با گفت‌وگوکردن و قدرت‌بخشی به دیگران که با مثال و سرمشق و با پرورش‌دادن انجام می‌شود.» اما در برخورد با سیاستمداران زن، هنوز هم‌سنج‌ها دوگانه‌اند. او می‌گوید:  «اگر مردان بی‌باک و با اعتمادبه‌نفس باشند، تحسین می‌شوند، اما اگر زنان این‌گونه باشند، اهل جیغ و داد نامیده می‌شوند.»
 و اگر یک قانون در سیاست وجود داشته باشد آن هم این است که کار و کنش از تیزبینی و تیزهوشی اهمیت کمتری دارد. اما این‌جا کار، روی‌هم‌رفته برای سیاستمداران زن پیچیده می‌شود. با معیار ویژگی‌های رهبری فردی، چنین پنداشته می‌شود که زنان در سنجش با مردان از این ویژگی‌ها بیشتر برخوردارند، اما این موضوع چنین تعبیر نمی‌شود که آنان در کل رهبران بهتری هستند. در‌سال 2008 مرکز پژوهش پیو(pew) به بررسی 8ویژگی مهم رهبری پرداخت. زنان در 5 مورد از مردان بهتر عمل می‌کردند و در دو مورد با هم برابر بودند. طبق این بررسی، آمریکایی‌ها در درستکاری، هوش، دلسوزی، آفرینشگری و اجتماعی بودن –با بیش از 75‌درصد آرا- رتبه بالاتری به زنان دادند و در دو ویژگی سخت کار کردن و بلندپروازی[جاه طلبی] به مردان و زنان امتیاز برابر دادند. تنها ویژگی که در آن مردان در سنجش با زنان امتیاز بالاتری به دست آوردند، قاطعیت بود که در آن مردان و زنان با فقط 11‌درصد امتیاز متفاوت شدند. با این رو هنگامی که تنها پرسش: «کدام یک از مردان یا زنان، رهبران سیاسی بهتری می‌شوند؟» پرسیده شد، نتیجه‌ای که به دست آمد طوری است که به نظر می‌رسد یافته‌های دیگر را نقض می‌کند:   تنها 6‌درصد از 2250 بزرگسال بررسی گفته بودند زنان، نسبت به مردان، رهبران سیاسی بهتری می‌شوند و 21‌درصد از پاسخ‌دهندگان بزرگسال، مردان را تایید کرده بودند و 69‌درصد گفته بودند که جنسیت در این زمینه مهم نیست[مترجم: البته جمع این درصد‌ها صددرصد نمی‌شود!] همین آمار عنوان فرعی گزارش را توضیح می‌دهد: «ناسازه‌ای [پارادوکس]‌ در نگرش‌های عمومی».
خب، چه چیزی این ناسازه ادارکی را توضیح می‌دهد؟ میشل اسورس، استاد علوم سیاسی دانشگاه جرج تاون، می‌گوید که این مسأله مطلقا به این برنمی‌گردد که آیا زنان، قانون‌گذارانی کارآمدتر هستند یا نه؛ سیاست‌های حزبی نقشی بنیادین در این‌که چه کسی برگزیده می‌شود، بازی می‌کنند. او می‌گوید:  «اگر شما به چگونگی واکنش مردم به نامزدها نگاه کنید، کلیشه‌های خاصی را می‌بینید که مردم در ذهن‌های‌شان دارند درباره این‌که مسأله یک زن چه چیزی است و مسأله یک زن چه چیزی نیست. بنابراین شما شاید تمایل بیشتری به ترجیح دادن یک نامزد زن داشته باشید، اگر آنچه در ذهن شماست مسائلی همچون- برای نمونه- خدمات درمانی و آموزش و پرورش باشند. اما هنگامی که من در اتاقک رأی هستم به جمهوری‌خواه یا دموکرات رأی می‌دهم، پس این کلیشه‌های جنسیتی با این نوع از امور هم در کنش‌ هستند.»  
 اسورس توضیح می‌دهد: «برای نمونه، یک نامزد جمهوری‌خواه زن، چه‌بسا با جمهوری‌خواه‌بودن یا زن‌بودن، رأی یک رأی‌دهنده را عوض کند. اساسا زنان در سیاست بیشتر زمانی در بالاترین رتبه‌ها برگزیده می‌شوند که از حزب‌های سیاسی فرادست نامزد می‌شوند. مشکل برمی‌گردد به تولید یک سیستم سیاسی، هم در آمریکا و هم در سراسر جهان که این وضع محقق می‌شود.»
http:  //bigthink.com/women-and-power/why-women-make-better-politicians


تعداد بازدید :  611