بیژن ارژن شاعر
همین حالا دارم برای موسسهای خیریه، یکسری لوح فشرده را پرس و بستهبندی میکنم. قرار است در روزهای آینده برای ایام غدیر این لوحها را در اختیار مردم قرار دهیم. حالا که مشغول این کار هستم دارم به آنچه در قرآن درباره کلمات ذکر شده، فکر میکنم. در قرآن کریم آمده است که کلمات پاک به آسمانها میروند. طریقه حرکت این کلمات از زمین به آسمان از طریق عملصالح اتفاق میافتد. به این فکر میکنم که امکان ندارد حرف هنرمند، حرف پاکیزهای باشد اما عمل او ناپاک باشد. یقینا حتی اگر چنین اتفاقی بیفتد، حرف او در دل مردم تأثیر نخواهد داشت. بگذارید قدری جلوتر برویم. با فرض اینکه حرف چنین هنرمندی در دل مردم تأثیر هم بگذارد، تاثیری منافقانه است. در روزگاری زندگی میکنیم که جامعه نیازمند صدق است و مردم تشنه محبت و صداقت هستند. اگر منهنرمند در حرفی که میزنم صادق باشم، صدق من در جان کلمه تنیده میشود و درون مخاطب را دگرگون میکند. درحالیکه اگر حرف و عملم یکی نباشد، مخاطبم را با دستهای خود و با قلم خود به منافق تبدیل کردهام. در چنین شرایطی بر زبان آوردن زیباترین کلمات و آیات هم به واسطه خالی بودن از حقیقت و دم مسیحایی تأثیر نخواهد داشت. زمانی که حضرت مسیح با دم مسیحاییاش بر پرده گلی دمید، پرنده پرواز شد. تا زمانی که دمی در گل دمیده نشود از پر پرواز خبری نخواهد بود. اگر ما کلمات را زمینی بدانیم، حقیقت و صدق هستند که بر کلمه دمیده و باعث پرواز کلمات میشوند. آدمیان به مرحلهای میرسند که تثبیت میشوند. این قضیه درمورد شعر و شاعری هم مطرح است. اگر قرار باشد شاعر لحظه به لحظه درحال نو شدن باشد، پس کی درحال تثبیت خواهد بود. بسیاری از جنگلهای ایران و حتی جهان تنها از چند گونه گیاهی تشکیل شده است. اتفاقا همین در کنار هم بودنها، یکسان بودنها و یکرنگ بودنها باعث شده جنگل به وجود بیاید. اگر قرار باشد چون صد درخت چنار داریم درباره داشتن یکمیلیون از این درخت ابراز بینیازی کنیم، ما از جنگل به باغچه رسیدهایم. اگر قرار باشد آدمی لحظه به لحظه درحال نو شدن باشد، دیوارها بالاخره فرو میریزند و همه تبدیل به دیوان شعری میشوند. آیا میتوان تصور کرد که این اشعار به وسیله نخی نامریی به هم مرتبط نباشد. در پارهای موارد، نو شدنهای مکرر چنین عاقبتی دارد. اینگونه است که کلمات صادقانه از کلمات غیرصادقانه تفکیک میشوند.