شماره ۴۱۱ | ۱۳۹۳ شنبه ۳ آبان
صفحه را ببند
مردم می‌توانند مدیر بحران باشند

|  کتایون جهانگیری|    دانشیار پژوهشکده علوم بهداشتی جهاد دانشگاهی   |

رویکرد فرهنگی با مقوله پیچیده‌ای به نام بحران، بستگی زیادی به تعریف ما از فرهنگ و همین‌طور نگرش‌مان نسبت به این مسأله دارد. این‌که ما دقیقا بدانیم منظورمان از فرهنگ چیست و قرار است چه کاری در این زمینه انجام دهیم اصل کلیدی و مهم در رابطه با بحران‌هاست. واقعیت این است که در مدیریت بحران تنها فرهنگ مردم مطرح نیست و آنچه که اهمیت بیشتری دارد فرهنگ متخصصان و مسئولان کشور است. مدیریت بحران یک مثلث است که یکی از ضلع‌های اصلی آن را مردم تشکیل داده و به دو ضلع دیگر که مسئولان و متخصصان هستند کمتر پرداخته می‌شود. متاسفانه در این هرم سه ضلعی گاهی سیاست‌گذاران مشکلاتی در رابطه با بحران را درک می‌کنند و آن را به متخصصان می‌سپارند بدون آن‌که مردم در نظر گرفته شود.
 مشکل دقیقا اینجاست که مردم به‌عنوان گروه‌های ذینفع در برخی موارد نادیده گرفته می‌شوند درحالی‌که باید به‌طور جدی به آنان و نیازهایشان پرداخت. این مسأله نه‌تنها در مورد مسأله بحران که در مسأله مدیریت بحران نیز دارای اهمیت است. تجربه ثابت کرده که ما در هر زمینه‌ای به مردم اطلاعات کافی بدهیم آنها مشتاقانه به سمت آن مسأله پیش می‌روند. درحال حاضر بزرگترین معضل این است که بحران جزو اولویت‌های مردم کشور ما نیست. یک نگاه تقدیرگرایانه نسبت به مسائل باعث شده تا مردم خیلی مسأله بحران را جدی نگیرند. خانواده‌های زیادی هستند که وقتی از آنها می‌پرسیم نقاط امن خانه شما کجاست و آیا آنها را شناسایی کردید یا نه؟ تنها یک پاسخ می‌دهند و آن هم این است که «هر چی خدا بخواهد همان می‌شود و این کارها فایده‌ای ندارد.» درست است که همه چیز دست خداوند است اما خود خدا هم بارها گفته که از شما حرکت و از من برکت. پس اینطور نیست که با دست روی دست گذاشتن منتظر تقدیر ماند و هیچ تلاشی برای جلوگیری از بحران نداشت آن هم درحالی‌که دانستن چند نکته ساده می‌تواند تأثیر زیادی در کمتر شدن تلفات داشته باشد. به‌طور مثال تنها تعداد کمی از مردم هستند که می‌دانند با درختکاری در حیاط و محوطه‌ها و اطراف خانه خود می‌توانند مانع خسارت هنگام زلزله شوند. یکی از علت‌هایی که در مناطق شمالی کشورمان رانش زمین زیاد شده، دقیقا به همین علت است که ما جنگل زدایی زیادی در آن مناطق انجام داده‌ایم. یا فکر می‌کنید چند‌درصد از مردم می‌دانند که چیدمان اصولی چیست و یک چیدمان درست در خانه‌ها یک اصل اساسی برای نجات پیدا کردن از زلزله است. من خانواده‌های زیادی را می‌شناسم که در راهروهای خود گلدان‌های بزرگی می‌گذارند. این کار شاید از نظر زیباشناسی جذاب باشد اما راه فرار اضطراری را می‌بندد و خانواده‌ها این موضوع را باید بدانند. یا سبک زندگی ما ایرانی‌ها طوری است که معمولا در خانه‌هایمان بوفه‌های بزرگ با کریستال‌های سنگین داریم یا از لوسترهای سنگین استفاده می‌کنیم. چیدمان اشتباه و استفاده از این وسایل هرکدام می‌تواند تهدید جدی در مواقع زلزله باشد. بعضا پیش آمده در زلزله‌هایی با بزرگای کم تا متوسط همین وسایل و نوع چیدمان باعث مرگ‌ومیر شده است. اشیای سنگین با شتاب پرتاب می‌شوند و مانند گلوله عمل می‌کنند و پیش آمده که فرد نه به دلیل آوار که به علت پرتاب همین اشیا فوت کرده است. همین نکات ساده که دانستن آنها اتفاقا جذابیت زیادی دارد، می‌تواند از کودکستان به بچه‌ها آموخته شود. هلال‌احمر برای این موضوع شعاری در نظر گرفته با عنوان «هر خانواده یک امدادگر» و واقعا طی 10‌سال گذشته تلاش کرده تا این مسأله را به‌طور جدی پیش ببرد. خیلی از ارگان‌های دولتی و شهرداری هم در این مسأله همکاری داشتند و کارهای خوبی هم انجام داده‌اند. نمونه‌اش جشنواره «شهر آماده» است که بچه‌ها را از مدارس مختلف به برج میلاد می‌آورند و آنها را در شرایط واقعی مثل آوار و اتاق لرزان قرار می‌دهند و از آنها می‌خواهند تا رفتار درست در مواقع بحران داشته باشند و یاد می‌گیرند کجا پناه بگیرند. تمام این اقدامات عملی به شرط آن‌که تداوم داشته باشد و در اولویت قرار بگیرد، می‌تواند ما را به همان فرهنگ‌سازی درستی برساند که مدنظر است. در اولویت قرار گرفتن یعنی این‌که صداوسیما تلاش بیشتری در این زمینه انجام دهد. در بین تمام زیرنویس‌هایی که برای پخش برنامه‌های فوتبال قرار می‌دهند بد نیست بخشی را هم به زیرنویس‌های آموزشی آن هم هنگام پخش برنامه‌های پربیننده قرار دهند یا در کنار این همه تبلیغ برنج و چای تبلیغات آموزشی جذاب در این رابطه بسازند. متاسفانه هر بار با یک زلزله همه به فکر می‌افتند و پیام‌های آموزشی سرازیر می‌شود اما بعد از مدتی همه چیز به دست فراموشی سپرده می‌شود. در صورتی‌که آموزش مستمر می‌تواند تاثیرگذار باشد چرا که همه چیز براساس عادت و تکرار به حافظه بلندمدت منتقل می‌شود.
حتی روزنامه‌ها هم می‌توانند کارهای زیادی برای آموزش این مفاهیم به مردم انجام دهند. در هر روزنامه ستونی برای قیمت سکه و ارز و پیش‌بینی آب و هوا وجود دارد، اگر هر روزنامه‌ای تنها یک ستون خود را به آموزش بحران اختصاص دهد قطعا اوضاع تغییر می‌کند. در همه جای دنیا به‌خصوص در کشورهایی که هر روز با بحران‌های زیادی در گیر هستند، تلاش می‌کنند تا از طریق همین آموزش‌ها خسارات را کم کنند چرا که دولت به‌صورت محدود می‌تواند پاسخگوی بحران‌های پیش آمده باشد. از طرفی تجربه نشان داده وقتی در مردم انگیزه ایجاد شود و حس تعلق خاطر در آنها تقویت شود می‌توانند با جان و دل هر کاری در این زمینه انجام دهند و به‌عنوان مدیران واقعی بحران وارد عمل شوند.


تعداد بازدید :  114