نمیشود گفت؛ چرا از یک کتاب چندین ترجمه مختلف در بازار است. شاید آن مترجم ترجمههای قبلی را از آن کتاب ندیده است؛ و البته شاید هم خود مترجم احساس کند آن اتفاقی که باید در حوزه ترجمه یک کتاب بیفتد، رخ نداده و نیاز است او خود یکبار دیگر باید کتابی را که دیگری ترجمه کرده است، ترجمه کند. در این میان البته ترجمههایی هم داشتیم که ترجمههایی دقیق، درست و معتبر بود، اما مترجمان جوانتر دوباره به ترجمه آن پرداختند؛ تا خودشان را به محک بکشند و ببینند از عهده ترجمه آن برمیآیند یا اینکه در زمینه ترجمه آن ناتوان هستند.
با تمام این حرف و سخنها، اما، شکی در این نیست که صددرصد ترجمههای فراوانی که از یک اثر میشود، به صنعت نشر ضربه میزنند. این ترجمهها نهتنها در بازار ترجمه با شکست مواجه میشوند، بلکه اهالی جدی کتاب هم این ترجمههای مختلف از یک کتاب را با یکدیگر مقایسه میکنند؛ و این قطعا به سود مترجمان تازه کارتر که تجربه و سواد قدیمیها را ندارند، نیست. این ترجمهها همچنین باعث سردرگمی مخاطب نیز میشوند و اعتماد او را نسبت به بازار کتاب مخدوش میکنند. خواننده باید به کتابی که به بازار عرضه میشود، اعتماد کند؛ و در صورت ترجمههای بد و گمراهکننده این اتفاق خیلی سخت رخ خواهد داد؛ درحالی که فقط و فقط یک مترجم زمانی اقدام به انجام و انتشار ترجمه جدید از یک اثر ترجمهشده کند که مطمئن باشد اگر به ترجمه جدید از کتابی که در گذشته ترجمه شده است، بخواهد از بین صفر تا 20 نمره بدهد، حداقل باید نمره وی نسبت به ترجمه قبلی افزایش پیدا کند. بهعنوان مثال، کتاب شازده کوچولو را چندین نفر ترجمه کردهاند، اما همچنان ترجمه اولیه آن خواهان بیشتری دارد. هرچند شاید ناشران دیگری این کتاب را معرفی کنند و تیراژ بالایی به دست بیاورد اما وقتی صحبت از ترجمه شازده کوچولو میشود، ترجمه اولیه این کتاب را معرفی میکنند. این قضیه در مورد خیلی از کتابهای دیگر نیز صادق است.