ابراهیم عمران
برخی رمانهای ایرانی با پرداختن به مواردی از آیین و رسوم؛ حال موجه یا غیرقابل باور برای نسل جدید؛ در وادیای گام برمیدارند که به باور این قلم جای آن دارد که در بازار نشر آنسوی آبها نیز بدان توجه شود. ازجمله این داستانها، رمان پر از نام و شخصیت «بیوهکشی» یوسف علیخانی است که در جغرافیایی خاص و با نوع گویش مشخص و زنده، روایت زنی است که به واسطه کشته شدن «بزرگ»، شوهرش، باید طبق سنت جاری به عقد برادر دیگر درآید که آن برادران 6 نفر دیگر نیز هستند! که شاید خواننده این سطور اندیشه کند با وجهی کمیک در داستان باید مواجهه داشته باشد که از اساس چنین نیست و نویسنده تا آنجا که توان داشته با پرداخت درست شخصیتها و نامهای زیاد در قصه، باورپذیری و قبول کردن طرح کلی داستان را برای خواننده به ارمغان میآورد. اینکه در داستانی 302 صفحهای با نامهایی از قبیل خوابیده خانم که به نوعی قهرمان مغموم و مظلوم داستان است تا حضرت قلی و پیل آقا و قشنگ خانم و ننه گل و کاس آقا و صد گل و اژدر و عطری و داداش و امان و کوچک و نامهای دیگری مواجه شویم که هر یک فراخور بستر روایی رمان، بدان پرداخته میشود با گویش محلی، باید از توان فکری و خستگیناپذیر نویسنده آن خبر دهد که به حتم ساعتها برای خلق آنها وقت گذاشته است. جدا از این مباحث که در حیطه نقد اصولیتر و ادبی است که جای آن دارد متخصصان این حیطه وارد آن شوند؛ میماند نکتهای که برخی از آن بهعنوان زبان محلی و کمی غیرآسان نام میبرند که شاید دافعهای نزد خواننده کمحوصلهتر ایجاد کند، خوانندهای که از بس در رمانهای آپارتمانی غرق شده (بسان فیلمهایی از این دست) برایش کمی غیرقابل هضم است که در برخی پاراگرافها نویسنده برای باورپذیرتر بودن قصه و شخصیت از زبان و گویش محلی وقوع داستان استفاده کند. رمان بیوهکشی جدا از موضوع مطروحه که در بالا چرایی آن ذکر شد؛ قابلیت آن را دارد که در جغرافیای دیگری نیز خوانده و دیده شود. به راستی مگر رمانهایی که از دنیای آمریکای لاتین میخوانیم واجد این شرایط (نامهای زیاد) نیستند که در برخی موارد باید در جایی یادداشت شوند یا خواننده تورق به عقب داشته باشد، تا شمای کلی از دستش درنرود و در ذهن بماند. پس چرا وقتی نویسندهای در داخل توانسته این اسامی زیاد را در صفحات نهچندان زیاد بپروراند؛ قابلیت دیده شدن نیابد که امید است بانیان چنین اموری در راستای شناساندن نویسنده و رمان ایرانی از این فرصت استفاده کنند که بیوهکشی یوسف علیخانی فرصت مناسبی است برای «خودی» نشان دادن که به قول سطرهای آخر کتاب که نویسنده مینویسد: «باید برویم. هر جایی غیرمیلک؛ همه جا جای ماست، به شرطی که خاطرههامان با ما نیایند...» که نشان از جهانبینی خاص و مختص یک مکان ندارد و میتواند در همه جا خوانده و دیده شود.