شهروند|«شهید چمران روحیه مبارزهطلبی با استعمارگران داشت و امروز باید این تفکر در جامعه ترویج شود.» «شهید چمران جنگجویی پرهیزکار و عارفی والامقام بود که زندگی خود را وقف احیای ارزشهای دینی و دفاع از وطن کرد.» «شهید چمران در حوزه علمی جزو برگزیدگان برتر دانشگاه تهران و دانشجوی ممتاز در اروپا و آمریکا بود.» «شهید چمران الگویی برای همه مردم و مسئولان در همه ابعاد شخصیتی، اخلاقی، سیاسی و معرفتی است و شهرستان ساوه مفتخر به پرورش و تربیت چنین شخصیتهایی است.» اینها جملههایی درباره شهید مصطفی چمران است؛ کسی که به راستی میتوان او را الگوی ایثار و مقاومت دانست.
فعالیتهای اجتماعی
شهید دکتر مصطفی چمران در روستای چمران واقع در50 کیلومتری ساوه دیده به جهان گشود. از 15سالگي در درس تفسير قرآن مرحوم آيتالله طالقاني، در مسجد هدايت و درس فلسفه و منطق استاد شهيد مرتضي مطهري و بعضي از اساتيد ديگر شركت ميكرد و از نخستين اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سياسي دوران دكتر مصدق از مجلس چهاردهم تا مليشدن صنعت نفت شركت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداري از نهضت ملي ايران در كشمكشهاي مرگ و حيات اين دوره بود. بعد از كودتاي ننگين 28 مرداد و سقوط حكومت دكتر مصدق، به نهضت مقاومت ملي ايران پيوست و سختترين مبارزهها و مسئوليتهاي او عليه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ايران، بدون خستگي و با همه قدرت خود، عليه نظام طاغوتي شاه جنگيد و خطرناكترين مأموريتها را در سختترين شرايط با پيروزي به انجام رسانيد.
در آمريكا، با همكاري بعضي از دوستانش، براي نخستينبار انجمن اسلامي دانشجويان آمريكا را پايهريزي كرد و از موسسان انجمن دانشجويان ايراني در كاليفرنيا و از فعالان انجمن دانشجويان ايراني در آمريكا به شمار ميرفت كه به دليل اين فعاليتها، بورس تحصيلي شاگرد ممتازي وي از سوي رژيم شاه قطع ميشود. پس از قيام خونين 15 خرداد سال 1342 و سركوب ظاهري مبارزات مردم مسلمان به رهبري امامخميني(ره) دست به اقدامي جسورانه و سرنوشتساز ميزند و همه پلها را پشتسر خود خراب ميكند و به همراه بعضي از دوستان مومن و همفكر رهسپار مصر ميشود و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر، سختترين دورههاي چريكي و جنگهاي پارتيزاني را ميآموزد و بهعنوان بهترين شاگرد اين دوره شناخته ميشود و فورا مسئوليت تعليم چريكي مبارزان ايراني به عهده او گذاشته ميشود.
به علت برخورداري از بينش عميق مذهبي، از مليگرايي وراي اسلام گريزان بود و وقتي در مصر مشاهده كرد كه جريان ناسيوناليسم عربي باعث تفرقه مسلمين ميشود، به جمال عبدالناصر اعتراض كرد و ناصر ضمن پذيرش اين اعتراض گفت كه جريان ناسيوناليسم عربي آنقدر قوي است كه نميتوان به راحتي با آن مقابله كرد و با تأسف تأكيد ميكند كه هنوز نميدانيم كه بيشتر اين تحريكات از ناحيه دشمن و براي ايجاد تفرقه در بين مسلمانان است. به دنبال آن، به چمران و يارانش اجازه ميدهد كه در مصر نظرات خود را بيان كنند.
سفارشهای شهید چمران به همسرش
وارد اتاق شدم دیدم مصطفی روی تخت دراز کشیده فکر کردم خواب است.
گفت: «من فردا شهید میشوم. ولی من میخواهم شما رضایت بدهید اگر رضایت ندهید شهید نمیشوم. من فردا از اینجا میروم و میخواهم با رضایت کامل شما باشد.»
آخر رضایتم را گرفت. نامهای داد که وصیتش بود. گفت: «تا فردا باز نکنید.»
بعد دو سفارش به من کرد: «اول اینکه ایران بمانید.»
گفتم: «ایران بمانم چه کار؟ اینجا کسی را ندارم.»
گفت: «نه تعرب بعد از هجرت نمیشود. ما اینجا حکومت اسلامی داریم و شما تابعیت ایران دارید، نمیتوانید برگردید به کشوری که حکومتش اسلامی نیست حتی اگر آن کشور خودتان باشد.»
گفتم: «پس این همه ایرانی که در خارج هستند چه میکنند؟»
گفت: «آنها اشتباه میکنند. شما نباید به آن آداب و رسوم برگردید هیچ وقت!»
دوم هم این بود که بعد از او ازدواج کنم.
گفتم: «نه مصطفی. زنهای حضرت رسول(ص) بعد از ایشان....» که خودش تند دستش را گذاشت روی دهنم.
گفت: «این را نگویید. این، بدعت است. من رسول نیستم.»
گفتم: «میدانم. میخواهم بگویم مثل رسول کسی نبود. من هم دیگر مثل شما پیدا نمیکنم.»
نگاهش کردم، گفتم: «یعنی فردا که بروی دیگر تو را نمیبینم؟»
مصطفی گفت: «نه». در صورتش دقیق شدم و بعد چشمهایم را بستم و گفتم: «باید یاد بگیرم، تمرین کنم چطور صورتت را با چشم بسته ببینم.»
یقین پیدا کردم که مصطفی امروز اگر برود دیگر برنمیگردد.
دویدم و کلت کوچکم را برداشتم آمدم پایین. نیتم این بود مصطفی را بزنم، بزنم به پایش تا نرود.
مصطفی در اتاق نبود.