خشکسالی و قحطی تا روزگار معاصر، یکی از رخدادهای عادی در سرزمین ایران به شمار میآمده است. ویژگیهای جغرافیایی، اتکا به معیشت کشاورزی، نیز کمی آب در این سرزمین، وضعیتی را فراهم میآورد که دورههایی با نام خشکسالی بر برگهای تاریخ ایران ثبت شود. قحطی، نخستین پیامد گسترده چنان خشکسالیهایی به شمار میآمد. این پیامد اما خود چنان وضعیتی ناگوار در جامعه ایران پدیدار میساخت که پارهای از مسائل اساسی اجتماعی این سرزمین را بدان منتسب کردهاند. پایینبودن شمار جمعیت و هراس همیشگی مردم از کاهش ارزاق و گرسنگی و فقرِ برآمده از قحطی، از مسائل برآمده از آن پدیده ناخوشایند در تاریخ ایران به شمار میآمده است. جامعه ایران در روزگار قاجار چند قحطی بزرگ از سرگذراند. اختلافهایی میان تاریخنگاران درباره چگونگی شکلگیری و پیامدهای آنها وجود دارد. جعفر شهری، نگارنده کتاب پربرگ و ارزشمند «طهران قدیم» ریشه پارهای قحطیهای ایران در دوره قاجار را نه «قحطیهای اشاره شده بلاهای آسمانی و غضب و قهر الهی»، که «غالبا تصنعی و ساختگی مالکان و اربابان نفوذ و قدرت دهدار» برمیشمرد که «با مختصر بهانه بوجود میآوردند». وی در توصیف آنگونه قحطیها مینویسد «در هر چند سال یک بار سالی یا دو سالی قحطی و تنگی ارزاق بمیان آمده نانواییها بیآرد مانده پختها از سه نوبت به دو نوبت و یک نوبت و تعطیل کامل انجامیده مردم در مضیقه و تنگنا قرار میگرفتند تا آنجا که گاهی در این قحطیها تا یک سوم و نیمی از جمعیت ب[ه] دمار هلاکت میافتادند!». جعفر شهری سپس به خاطرهای از قحطی پرآوازه سالهای 1335 و 1336 قمری، در روزگار پایانی حکومت قاجار اشاره میکند که با روزگار کودکی او همزمان بوده و پارهای رخدادها را خود دیده است «در میان قحطیها قحطی سال هزار و سیصد و سی و پنج و شش قمری بود که نگارنده کودکی چهار پنج ساله و شاهد بعضی از وقایع آن بوده مطالبی دربارهاش استماع میکردم. در این قحطی کار مردم به خوردن مردار و خون و مانند آن رسیده گوشت خر و اسب و قاطر و سگ و گربه از بهترین مأکول بشمار آمده، پوست خیک و کوبیده استخوان و خیسانده برگ خشک در زمره مائدهها بحساب میآمد تا آنجا که گوشت بدن اموات و اجساد مردگان و بدن اطفال خود میخوردند. در همین قحطی نیز بود که نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی تلف شده اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزموار بر روی هم انباشته شده کفن و دفن آنها میسر نمیگردید و قیمت گندم از خرواری چهار تومان به چهارصد تومان و جو از صد من دو تومان به دویست تومان رسیده هنوز دارندگان و محتکران آنها حاضر بفروش نمیشدند».