شماره ۱۱۵۳ | ۱۳۹۶ سه شنبه ۳۰ خرداد
صفحه را ببند
در گفت‌وگو با مدیرکل آموزش‌های تخصصی هلال‌احمر مطرح شد:
نقشه مخاطرات در کشور نداریم

حمیدرضا عظیمی|  در کشوری که حادثه مثل آب‌خوردن اتفاق می‌افتد و حوادث غیرمترقبه گویی که مترقبه شده است، آموزش درباره چگونگی برخورد با حوادث (طبیعی و انسان‌ساز) بسیار اهمیت دارد، زیرا امنیت افراد و اعضای جامعه از هر چیزی مهمتر است و از اساس، وظیفه ذاتی حاکمیت هم حفظ امنیت افراد است. یک حادثه قبل و بعد و حین دارد و در هر مقطع رفتار خاصی باید انجام شود تا فرد محفوظ بماند. برای این موضوع هم نهادهایی از سوی حاکمیت (منظور در هر نقطه از جهان است) مامور شده‌اند تا این وظایف را انجام دهند، اما وقتی صحبت از آموزش می‌شود، احتمالا یکی از نخستین سوالات این خواهد بود که قرار است چه چیزی، برای چه‌کسی و کجا آموزش داده شود؟ این موضوع بحث اصلی «شهروند» با مهراب شریفی‌سده، مدیرکل دفتر آموزش‌های تخصصی و ضمن خدمت معاونت آموزش، پژوهش و فناوری جمعیت هلال‌احمر جمهوری اسلامی ایران بود. اما وقتی او درباره لزوم آموزش‌های منطقه‌ای حرف می‌زد، ناگاه این سوال پیش آمد که آیا «نقشه مخاطرات» کشور که نشان دهد هر منطقه و نقطه از کشور را چه خطراتی تهدید می‌کند تا براساس آن آموزش‌ها انجام شود، وجود دارد؟ پاسخ به این سوال دووجهی بود، اما چنین برداشت می‌شود که هنوز بعد از گذشت سال‌های سال، نقشه دقیق مخاطرات کشور تدوین نشده است. هر چند اطلاعاتی پراکنده در این زمینه وجود دارد، اما آنچه بتوان به آن «نقشه مخاطرات» نام نهاد، وجود ندارد. نقشه‌ای که می‌تواند آموزش‌های هدفمندی را رقم بزند و هزینه‌های این اقدام را هم کاهش بدهد. با دکتر شریفی در دفتر او گپ‌وگفتی داشتیم که مشروح آن در ادامه می‌آید:              
آن‌طور که مشخص است، بحران؛ قبل، حین و بعدی دارد که رفتار ما در هر بخش، نیازمند آموزش‌دیدن است، ظاهر امر هم می‌گوید آموزش همگانی در این زمینه به هلال‌احمر سپرده شده است. درباره این موضوع که آموزش همگانی چیست و چه حدودی دارد، کمی با هم صحبت کنیم...
آموزش‌های همگانی یا «Public education»، سطوح مختلفی دارد و از هشدار به مردم و آگاهی‌بخشی درباره خطراتی که با آن مواجهند، شروع می‌شود و آرام‌آرام با یاددادن شیوه و روش‌هایی که چگونه با مخاطرات مقابله کنند، ادامه می‌یابد، یعنی هم مقابله و هم تطابق و در جاهایی سازگاری و در جاهایی آموزش‌هایی درباره تاب‌آوری
«Resilience» را دربرمی‌گیرد. اگر از بخش نخست شروع کنیم و بخواهیم به صورت علمی موارد را بررسی کنیم، در هر منطقه، خطرهایی وجود دارد که باید در یک پروسه علمی بررسی شود، یعنی این‌که چه مخاطرات طبیعی و انسان‌ساختی در منطقه وجود دارد؛ این خطرات معمولا به صورت بالقوه است که هنوز بالفعل نشده است. البته مواردی مانند آلودگی هوا در تهران و دیگر شهرهای صنعتی وجود دارد که بالفعل است و به صورت همیشگی مردم را تهدید می‌کند و آسیب‌زاست.
آموزش که یک‌طرف ماجراست، اما سوال این است شناخت این مخاطرات برعهده کیست؟
شناسایی مخاطرات و «Risk Assessment» یعنی ارزیابی مخاطرات، وظیفه نهادهای دولتی و فراتر از آن حاکمیتی است و علاوه بر آن،  کاری است که باید توسط نهادهای آکادمیک به‌صورت علمی انجام و ارزیابی شود تا در جایی که نیاز است با شناخت و ارزیابی دقیق به مردم هشدار داده شود.
مقابله با مخاطرات از چه زمانی باید شروع شود؟
 یک بخش از هر خطری قابل‌پذیرش است، مثلا همین که من و شما از خانه خارج می‌شویم، خطری در پی دارد و مثلا ممکن است تصادف کنیم، بنابراین بخشی از خطر را مردم و همه ما می‌پذیریم و ریسکی است که به‌صورت طبیعی وجود دارد، اما بخش دیگرش غیرقابل پذیرش است، به‌عنوان مثال اگر روزی هوای تهران بسیار سرد باشد و یخ‌زدگی معابر وجود داشته باشد و اعلام کنند که از خانه خارج نشوید، چون احتمال سرخوردن و در نتیجه آن، شکستگی دست و پا وجود دارد، ممکن است اگر برای فرد امکان داشته باشد، از منزل خارج نشود، زیرا آن فرد این سطح از خطر را نمی‌پذیرد. وقتی‌ که خطرها شناسایی شد، آن سازمان که مسئولیت مدیریت بحران و حوادث را دارد، می‌تواند آن خطر را تجزیه‌وتحلیل کند. تجزیه‌وتحلیل از این منظر که چقدر این مخاطره قابل قبول و کدام بخشش غیرقابل قبول است. چقدر می‌توان مخاطره را به مردم آموزش داد، کدام بخش مربوط به نهادهای مسئول است و چه آموزش‌هایی باید به آنها داد. مثلا اگر خطر آتش‌سوزی در شهر داشته باشیم، نهاد مسئولش آتش‌نشانی است و باید اطلاعاتی درباره این‌که چه باید کرد تا از بروز آتش جلوگیری کنیم و ... توسط این سازمان به مردم داده شود.
با این حساب ارزیابی و اطلاع کامل از کم و کیف خطر مقدم بر آموزش همگانی است؟
بله! آموزش‌های همگانی مبتنی بر این است که خطر شناسایی‌، ارزیابی و تحلیل شده باشد. به‌صورت مشخص چندین نکته هم، همراه این آموزش‌هاست. یکی این‌که مبنای این آموزش‌ها افراد عادی یا «layperson»ها هستند، به این معنا که ما در این زمینه با افراد متخصص روبه‌رو نیستیم که خیلی حرفه‌ای باشند و اطلاعات فراوانی درباره مخاطرات داشته باشند. نکته دیگر این است ‌که «Layperson» افراد معمولی و غیرحرفه‌ای جامعه هستند که اطلاعات چندانی از موضوع ندارند، بر همین مبنا که مخاطب ما  افراد عادی هستند، در آموزش‌های همگانی باید به سمت زبانی غیرفنی برویم؛ زبان روان، واضح و شفاف و با آن به مردم بگوییم که چه از آنها می‌خواهیم و چه کارهایی باید انجام دهند.
 آموزش همگانی از کجا شروع می‌شود؟
شاید این موضوع از این‌جا شروع شود که چطور علایم اولیه حادثه را احصا کنند و بشناسند و براساس آن واکنش‌های‌شان را هماهنگ کنند. برخی از حوادث به‌ویژه حوادث انسان‌ساخت، پیش‌هشدارهایی دارند، برخی از حوادث طبیعی مانند طوفان هم همین‌طور. وقتی طوفان می‌آید هواشناسی قادر است پیش‌بینی کند، اما برخی از حوادث، فاز پیش‌هشدار را ندارند. بدترین حوادث شاید حوادثی باشند که نشانه‌ای دال بر وقوع آنها در دست نیست؛ مثلا زلزله پیش‌هشدار آنچنانی ندارد. وقایعی مانند طوفان، بارندگی‌های سنگین، برف سنگین و... پیش‌هشدار دارند، اما برخی از وقایع چنین نیستند. این پیش‌هشدارها باید آموزش داده شود تا مردم بتوانند آن را احصا کنند و بدانند هنگام وقوع آن چه کارهایی باید انجام دهند.
 هدف از این آموزش‌ها چیست؟
در حوادث به‌طورکلی هدف ما ایمن نگه‌داشتن مردم است. سازمان‌های مدیریت بحران در همه جای دنیا مهمترین هدف‌شان ایمن نگه‌داشتن مردم از مخاطرات است. همین حوادث تروریستی اخیر را در نظر بگیرید. دولت به یک معنا و فراتر از آن حاکمیت وظیفه محافظت از مردم را پذیرفته‌اند. همان‌طور که مرز را حفظ می‌کنند تا تمامیت ارضی کشور حفظ شود، درباره خطرات هم همین گونه است و محافظت از مردم مهمترین وظیفه‌ای است که پذیرفته شده است. حاکمیت و دولت هم این وظیفه را به نهادها سپرده‌اند و در این زمینه دستگاه‌های مختلف وظیفه‌ای دارند که مشخص است، اما باید دانست حوزه مدیریت بحران، حوزه چندسازمانی است و این وظیفه، کار یک سازمان، گروه و بخش نیست.
وظیفه هلال‌احمر مطابق این تقسیمات چیست؟
بر این اساس چیزی که مطابق قانون به جمعیت هلال‌احمر واگذار شده، بحث ارتقای آمادگی خانوار است. آمادگی هم چندین جزء دارد که یک جزء آن آموزش است، مثلا جزء دیگر این حوزه، تجهیز است و ابزارآلاتی نیاز دارد که باید در اختیار مردم قرار گیرد. در این میان جزء نخست که آموزش است، آن هم در قالب آموزش عمومی و همگانی، برعهده هلال‌احمر گذاشته شده است که باید طبق آن، جوامع محلی و منطقه‌ای، براساس نیازهای خودش آموزش ببینید. این آموزش‌ها باید براساس مخاطرات محلی باشد که از محلی به محل دیگر، هم نوع  مخاطرات عوض می‌شود و هم اولویت‌هایش تغییر می‌کند.
کمی درباره این موضوع بیشتر توضیح دهید و این‌که چه معنایی دارد؟
اصل این است که آموزش‌ها باید براساس مخاطرات جوامع محلی باشد، به‌عنوان مثال مردمی که در کنار یک نیروگاه هسته‌ای زندگی می‌کنند، باید درباره خطرات چنین موضوعی آموزش ببینند. کسانی که در کنار یا نزدیک رودخانه‌ها زندگی می‌کنند نیز باید درباره سیلاب یا  کسی که روی گسل ساکن است باید درباره زلزله آموزش ببیند. حسب این مخاطرات آمادگی‌های محلی مدنظر قرار دارد که هر محله  و منطقه چه حوادثی دارد و اولویت‌هایش کدام است. بر همان اساس هم مردم باید آموزش ببینند و در برابر آن خطر خاص آماده ‌شوند. کار در این زمینه از هشدار شروع می‌شود و بعد از آن، مرحله‌به‌مرحله باید حادثه را برای مردم موشکافی کرد که آن حادثه چیست و چه اقداماتی باید انجام داد. در خلال آموزش به مردم می‌گوییم متعاقب این حادثه چه رخ می‌دهد، مثلا همه می‌دانیم متعاقب و پیامد مهم زلزله، تخریب است که حین آن مردم زیر آوار گرفتار می‌شوند و در خلال آموزش‌ها مردم باید بدانند چه اقداماتی انجام دهند و قبل از آن درباره یک حادثه باید بدانند وقتی علایم را می‌بینند یا هشدار داده می‌شود، حادثه اتفاق می‌افتد.
در تقسیمات حادثه را دارای قبل، حین و بعد می‌دانند که احتمالا هر بخش آموزش‌های خاص خود را دارد.
بله. این‌که بعد از حادثه چه باید کرد، آموزش خاص خود را دارد و در بسیاری از نقاط دنیا به مردم آموزش داده می‌شود بعد از حادثه مثلا کجا پناه بگیرند، چه آبی مصرف کنند و بسته‌ای که باید همراه داشته باشند (مثلا کیت خانواده) باید حاوی چه ملزوماتی باشد و بر این اساس مردم را آماده می‌کنند.
کار به‌نظر سختی می‌رسد؟
این کار، سهل و ممتنع است، به این معنا که هر چند فرآیندی ساده است، اما پیچیدگی‌هایی دارد و خیلی هم کار می‌برد. از هشدار که شروع می‌کنیم تا مواردی که از مردم انتظار داریم، کار زیادی است، تازه اگر کار را خوب پیش ببریم می‌توانیم برای آمادگی بیشتر مردم، مانور برگزار کنیم.
این مانورها کمکی هم می‌کند؟ اساسا مانور چه فایده‌ای دارد؟
مردم در روند آموزش‌ها، اطلاعاتی به دست می‌آورند، اما در مرحله مانور یاد می‌گیرند آموخته‌های خود را چطور به کار بگیرند. مثلا به ساکنان ساختمان بلندمرتبه روش تخلیه اضطراری را یاد داده‌ایم، حالا یک بار مانور برگزار می‌کنیم که این آموخته‌ها را به کار ببندند. یک بار با فرض زلزله و یک‌بار هم با فرض این‌که آتش‌سوزی در ساختمان رخ داده ‌است، مانور برگزار می‌کنیم. مانور و تمرین، این ویژگی را دارد که نقص کار را متوجه می‌شویم. این‌که کجا کم آموزش داده‌ایم، چه نکاتی را باید اضافه کنیم یا  کم‌وکسر‌ها را می‌فهمیم که مثلا باید علاوه‌بر این آموزش‌ها، مسیرهای اضطراری شماره‌گذاری شوند یا به رنگ خاصی درآیند و می‌توان این نقص‌ها را برطرف کرد. ویژگی مانور این است که آمادگی را ارتقا می‌دهد. هر بار که مانور برگزار می‌شود، مردم یک پله بالا می‌آیند و آمادگی‌های‌شان افزایش پیدا می‌کند. بعد از هر مانور میزان آمادگی بیشتر و کیفی‌تر می‌شود.
آن‌طور که معروف است معاونتی که شما در آن مشغولید، بال آموزشی جمعیت هلال‌احمر را تشکیل می‌دهد و کارتان هم طوری است که بیشتر با مخاطرات روبه‌رو هستید. در حین گفت‌وگو با شما به‌ویژه آن‌جا که درباره مخاطرات محلی صحبت کردید، این سوال در ذهن ایجاد شد که آیا چیزی به نام «نقشه مخاطرات کشور» وجود دارد که براساس آن آموزش‌ها هدفمند شود؟
پاسخ شما هم مثبت و هم منفی است. ما پروفایل حوادث هر منطقه را می‌دانیم. به دست آوردن آن هم خیلی سخت نیست. اگر شما خودتان به یک روستا سر بزنید و از پیرمردهای آن منطقه بپرسید که در طی این 80سالی که از  خدا عمر گرفتی در این منطقه چه دیدی؟  او به ترتیب خواهد گفت که در منطقه‌ای که زندگی کرده چه حوادثی با کدام فراوانی اتفاق افتاده است، همین می‌تواند پروفایل مخاطرات منطقه‌ای باشد که با نگاه تاریخی تدوین شده است. نگاه تاریخی به مخاطره، یک پروفایل است. « hazard profile»ها (مشخصات خطرات) در تاریخ هر شهر و هر محلی وجود دارد و احصای آن سخت نیست، اما پاسخ منفی به این دلیل است که چنین نقشه‌ای به‌صورت ریز و دقیق و علمی که به ما بگوید این گسل، فلان است، ظرفیت خطر آفرینی‌اش اینچنین است، تا حالا چقدر فعالیت داشته و بالقوه می‌تواند فلان مخاطرات را داشته باشد، یا این حوزه ابریز چنین ویژگی‌ای دارد و مشخصات قبل و بعد و مخاطراتی که می‌تواند ایجاد کند و مثلا چقدر ظرفیت ایجاد سیل دارد، خیر به این شکل نقشه مخاطرات وجود ندارد. دقیق‌تر این است که اگر بخواهیم این نقشه را آماده کنیم باید به ریز هر منطقه، گروهی رفته باشند و تمام مخاطرات کشور را مطالعه کرده باشند و مطابق همان «hazard Assessment» که گفتم، اطلاعاتی را آماده کرده باشند، این‌طور نیست. در ارزیابی مخاطره، وقتی نتایج مطالعه بر خطری خاص می‌آید و روی نقشه‌های چندلایه می‌نشیند، می‌شود «hazardmap»  که نقشه ریسک و خطر است. در این نقشه‌ها، این‌که در محدوده شهرستان و روستای من، چه مخاطراتی مطرح است یا این‌که در روستای من سیل بوده، رانش زمین بوده، طوفان بوده و... همه مشخص است. بنابراین این مطالعات ریز انجام نشده است. البته چنین اطلاعاتی در حد ابتدایی وجود دارد. الان اگر به وزارت نیرو مراجعه کنیم، مثلا به حوزه آب، آنها نقشه رودخانه‌های ایران و قطعا تاریخچه سیلاب‌های هر کدام و حوزه‌ها و بازه‌های وقوع سیل در هر منطقه را دارند. یا اگر به پژوهشگاه زلزله مراجعه کنید آنها نقشه کلی  زلزله ایران را دارند و این‌که در هر نقطه چه زلزله‌هایی آمده، سوابقش وجود دارد، به‌ویژه ‌که می‌دانیم کشور ما زلزله‌خیز است و 97 یا 98‌درصد کشور در معرض زلزله و کمتر از 2 یا 3 درصد امن است.
تهیه چنین سندی وظیفه کیست؟
این کاری است که سازمان مدیریت بحران باید به آن اقدام کند و دست‌کم نقشه‌ای که گفته شد را درباره مناطق جمعیتی احصا کند. این انتظار وجود ندارد که این نقشه را برای کویر لوت که تراکم جمعیتی ندارد، احصا کند، اما حداقل باید چنین نقشه‌ای درباره مراکز جمعیتی وجود داشته باشد یا جاهایی که خطر وجود دارد باید «نقشه خطر» داشته باشند، حتی نقشه‌ای ساده که در اختیار خانواده‌ها قرار گیرد تا بدانند این منطقه مسیر سیل بوده یا این منطقه مسیر زلزله است یا این‌جا  در معرض رانش زمین است. به‌هرحال وقتی جایی احتمال رانش زمین وجود داشته باشد، قبل از واقعه این امکان هست که بتوان آن‌جا را تخلیه کرد، چون ما چند بار نمونه‌هایی از رانش زمین را داشته‌ایم و در یک نمونه، یک روستا کامل محو شد و وقتی مردم رسیدند، دیدند هیچ اثری از روستا باقی نمانده و فقط جی‌پی‌اس مکان روستا را نشان می‌داد.
بدون این‌که کسی تخصص داشته باشد، احتمالا می‌تواند این نتیجه را بگیرد اگر چنین نقشه‌ای وجود داشته باشد می‌تواند به آموزش هدفمند بینجامد، این تلقی درست است؟
بله. حتما این‌طور است. این نقشه می‌تواند مبنای آموزش باشد، یعنی در پاسخ به این سوال که به مردم چه آموزش بدهیم، پاسخ سرراستی دریافت می‌کنیم. مثلا فرض کنید ما بخواهیم به مردم تهران درباره سونامی آموزش بدهیم، موضوع این است که اصلا مردم ما در معرض سونامی قرار ندارند، حتی در خلیج فارس هم ما چنین خطری را نداریم. فقط یک بخش از دریای عمان در معرض چنین خطری است.
به گمانم خلیج گواتر که مردمان بومی گوادر خطابش می‌کنند، باشد؟
بله، آن منطقه‌ای است که روبه‌روی اقیانوس هند قرار دارد. دقیقا مدیریت خطر باید مبتنی بر خطرات احصاشده باشد. خطراتی که طول و عرض و ابعادش مشخص است و براساس آن باید به مردم آموزش داد و باید براساس همان نقشه‌ای باشند که بحثش شد. خطراتی که به ریز ارزیابی شده باشد.
در حادثه تروریستی اخیر این تجربه را داشتیم که باید چه اطلاعاتی به مردم بدهیم و آنها چه آشنایی‌ای درباره مخاطره باید به‌دست آورند، مثلا مردم می‌پرسیدند از بی‌آرتی می‌توانند استفاده کنند یا نه در این حوزه چه باید کرد؟
این موضوع، در بخش هشدارها مطرح می‌شود. ما یک هشدار قبل حادثه داریم، یک هشدار حین حادثه. اساسا در این زمینه یک «دوره» به نام «Risk communication» وجود دارد و به زبان خیلی ساده به این معنی است که ارتباط مدیران خطر با مردم چگونه باید باشد. به موضوع خیلی درست اشاره شد. در حادثه اخیر رسانه به‌ویژه صداوسیما نتوانست ارتباط با مردم برقرار کند چون «Risk communication» یک علم است، رویکردش، رویکرد جامعه‌شناختی است و خیلی هم هنر است، یعنی این‌که شما نمی‌خواهید در مردم‌هراس و سراسیمگی ایجاد کنید، نمی‌خواهید ذهن آنها را مشوش کنید، نمی‌خواهید حالت پانیک و ترس توهمی ایجاد کنید و در عین‌حال می‌خواهید به مردم اطلاع‌رسانی کنید. کار، خیلی کار سخت، دقیق و علمی‌ای است. مثلا تجمع در جایی که تیراندازی است، اصلا معنا ندارد. هیچ‌جای دنیا چنین اتفاقی نمی‌افتد. همه‌جای دنیا تا فاصله مطمئن مردم را تخلیه می‌کنند. حالا باید پرسید چه شده که مردم می‌ایستند و تماشا می‌کنند، این موضوع، یک موضوع جامعه‌شناختی است.
در انگلستان در حوادث تروریستی قبل از تهران، فردی با قمه و چاقو به مردم حمله‌ور شد و همه فرار می‌کردند، اما این‌جا تیراندازی بود و همه تماشا می‌کردند؟
بله. کاملا درست است. اساسا ایمنی تعریف ساده‌ای دارد. ایمنی یعنی فرار از خطر حالا چرا مردم این‌جا می‌ایستند و تماشا می‌کنند دو حالت دارد یا ما ریسک و خطر را نمی‌شناسیم و درک عمیقی از خطر نداریم که در صحنه تیراندازی که گلوله شلیک شده و تا دوکیلومتر برد دارد و می‌تواند آسیب برساند، می‌ایستیم یا آدم‌های ریسک‌پذیری هستیم، یعنی من می‌دانم خطر وجود دارد و خطر را هم می‌شناسم، اما می‌خواهم بدانم چه اتفاقی افتاده و چه شده است. شرایط اجتماعی خاص هم ممکن است تاثیر داشته باشد و طوری شده که مردم می‌روند در صحنه خطر انگار تئاتر دارند تماشا می‌کنند. آن روز 4ساعت تیراندازی بود و من وقتی عکس‌های ماجرا را نگاه می‌کردم و به چهره مردم دقیق می‌شدم، انگار آمده‌اند و تئاتر تماشا می‌کنند. یک لحظه در فیلم‌ها معلوم بود که آن تروریست وقتی بیرون آمد، به عقب رفتند و باز دوباره سرجای‌شان برگشتند.
 بله همین‌طور است، به‌هرحال موضوع بسیار مهمی است که باید روی آن کار کرد و نیاز است جامعه‌شناسان، روانشناسان، مدیران بحران و... دور هم بنشینند و به این موضوع بپردازند که چطور باید درباره مخاطرات با مردم صحبت کرد. اگر یادتان باشد همان روز این موضوع مطرح شد که سوار مترو نشویم، در صورتی که این موضوع نه تصمیم وزارت اطلاعات بود، نه وزارت کشور و نه شورای تامین، اما برخی سوار مترو نشدند، همین بحث نشان می‌دهد حین حوادث و بحران‌ها چگونه اطلاع‌رسانی کنیم و چه مطالبی را به مردم بگوییم. این موضوع دو سر طیف دارد؛ یک سر طیف این است که مردم را خیلی سراسیمه و در آنها ترس ایجاد کند و سر دیگر هم این است که مردم خیلی بی‌خیال باشند، انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است. هر دو بد است و باید نقطه میانه‌ای پیدا کنیم.
«Risk communication» دقیقا حالت متعادلی را پیشنهاد می‌کند تا نه ایجاد سراسیمگی کند، نه بی‌خیالی. بالاخره خطر است و ما را تهدید می‌کند و باید بدانیم حتی اگر ‌درصدی از خطر باشد، اقدامات خاصی را باید به کار ببنیدیم؛ اقداماتی که اتفاقا بسیار هم ساده هستند. مثلا اگر تیراندازی اتفاق می‌افتد، حین آن همه باید کف زمین بخوابند در این‌صورت احتمال آسیب دیدن بسیار کمتر است. یا اگر فرد امکان فرار دارد، حتما فرار کند یا اگر امکان فرار نیست در جایی پناه بگیرد، تا خطر دور شود. حادثه اخیر نشان داد ما در حوادث تروریستی هم آماده نیستیم و باید آموزش عمومی در این زمینه به مردم داده شود.
احتمال دارد این واقعه محتوای آموزشی را تغییر دهد یا نیاز به بازنگری در آنها را به وجود آورد؟
قطعا باید بازنگری شود. می‌دانید که در آمریکا بعد از 11سپتامبر ساختار مدیریت بحران تغییر کرد و وزارتخانه‌ای به نام «D.H.S» تشکیل شد و سازمان مدیرت بحران فما، زیرمجموعه این وزارتخانه قرار گرفت و گفتند وظیفه ما این است که باید از مردم در مقابل تروریسم محافظت کنیم. برای ما هم واقعا ضروری است که تغییراتی در این زمینه انجام دهیم و به این مباحث وارد شویم.  متاسفانه در این زمینه، پروتکل‌های مورد نیاز را نداریم. باید سازمان‌هایی مرتبط به جد در این زمینه ورود کنند. دست‌کم در این زمینه و بحث تهدید دشمن و تروریست، هم سازمان پدافند غیرعامل، سازمان مدیریت بحران و هلال‌احمر ذی‌مدخل است و هم نیروهای امنیتی و انتظامی. این کار، کار جمعی می‌طلبد که باید انجام دهیم.
به‌عنوان کارشناسی که سال‌ها در این زمینه کار کردید، وضع آموزشی در حوزه بحران را چطور می‌بینید و در کجا ایستاده‌ایم؟
دانش مدیریت بحران جوان است و از زمانی که وارد کشور شده متخصصانی پرورش پیدا کرده‌اند. ما اکنون در مقطع پی‌اچ‌دی دانش‌آموخته سلامت در بلایا و  فوریت‌های مدیریت بحران داریم. از این نظر اتفاقات خوبی افتاده است. در قوانین هم وضع بسیار بهتر شده است. فضای مجازی در همین موضوع حوادث اخیر، خوب کار کرد و آموزش‌هایی به مردم داد. رسانه‌ها هم تا حدودی وارد شده‌اند، اما همچنان نیاز دارد در این زمینه کار جدی صورت گیرد. یکی از بخش‌هایی که خیلی  جای کار دارد و به نظر ضعیف می‌رسد، آمادگی مردم است. این نیاز بسیار جدی و کاری سخت است...
و هزینه‌بر...
حالا هزینه‌اش یک طرف ماجراست و مشکل اصلی نیست. مردم موقعی که حادثه اتفاق می‌افتد، علاقه‌مند با یادگیری در آن زمینه هستند، علاقه‌مند می‌شوند یاد بگیرند، کتاب بخوانند و بخرند و آموزش ببینند؛ در این زمینه زمان طلایی وجود دارد. مثلا جا داشت در همین چند روز که بحث از ترور و تروریسم است، صداوسیما آموزش‌هایی در این زمینه بدهد، چون وقتی از موضوع فاصله گرفتیم، اصطلاحا مردم سرد می‌شوند. بعد از حادثه پلاسکو ذهن مردم آماده بود درباره آتش آموزش ببینند و درباره پیشگیری از آن مطالبی را یاد بگیرند. اینها فرصت‌های گرانبهایی است که برخی از آنها از دست رفت. مردم اگر چیزی را یاد بگیرند و به کارشان نیاید آن را در ذهن بایگانی می‌کنند. اگر ما بخواهیم آموزش‌ها را تازه نگه داریم باید در زمان بروز حادثه و انتشار خبر، نکات آموزشی را به آنها یادآوری کنیم. اینها در ذهن می‌ماند بعد از سیل کن و سلقون. مردم تهران آماده بودند درباره سیل یاد بگیرند، اما این فرصت سوخت.
رسانه هم باید نقش خود را در این زمینه بازی کند...
بله. رسانه‌های فراگیر حتما باید  وارد شوند، گاهی بحث از نسل قبل است که مثلا درباره حوادث نمی‌دانند، گاهی این امر طبیعی است، اما گاهی فرد استاد دانشگاه است یا تحصیلات آکادمیک دارد، اما هنوز یادنگرفته‌اند یا نمی‌خواهند و اقدامات اولیه حین حادثه را نمی‌دانند. در این زمینه اگر موانع از پیش‌روی طرح خادم برداشته شود، می‌تواند موثر باشد. خوشبختانه مرحله پایلوت طرح تمام شده و دارد فراگیر می‌شود. اگر اعتباراتش تخصیص داده شود، ان‌شاءالله خوب پیش می‌رود.   


تعداد بازدید :  321