شماره ۱۱۴۸ | ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲۴ خرداد
صفحه را ببند
گزارش «شهروند» از وضع سلامت روانی مردان
بیماری خاموش
افسردگی در زنان ایرانی 16 درصد و در مردان 10.5 درصد است

روشنک مشتاق | شاید همه ما بارها برای درمان بیماری‌های جسمانی به پزشک مراجعه کرده باشیم، اما زمانی که حرف از بیماری‌های روانی می‌شود، از بازگوکردن آن واهمه داریم و اغلب از رفتن نزد روانشناس و روانپزشک طفره می‌رویم. ترس از انگ و بدنامی درپی مراجعه به مراکز روان درمانی، در بین مردان شیوع بیشتری نسبت به زنان دارد و اغلب مردان به دلیل موانع فرهنگی از بازگوکردن مشکلات روانی خود نزد مشاور و روانشناس دوری می‌کنند. اما مردان نیمی از جامعه و بخش اعظم از نیروی کار کشور را تشکیل می‌دهند و نسبت به زنان در معرض خطرهای محیطی و شغلی بیشتری قرار می‌گیرند. توجه به سلامت روانی مردان موجب افزایش و ارتقای سلامت نیروی کار در جامعه می‌شود. به دلیل تاثیر و اهمیت بالای سلامت مردان در ارتقای سلامت جامعه، 13 تا 19ژوئن مصادف با 23 تا 29خرداد به نام هفته جهانی سلامت مردان نامگذاری شده است.
زندگی در کلانشهرهای اجتماعی مشکلات فراوانی را به دنبال دارد، آلودگی و شلوغی شهرها گاه موجب می‌شود شهروندان علاوه بر مشکلات جسمانی، با مشکلات روحی و روانی دست‌وپنجه نرم کنند. رشد سریع جمعیت، شهرنشینی و مهاجرت، روزبه‌روز بر فشارها، مسائل و مشکلات روانی و اجتماعی افراد جامعه می‌افزاید و جهان شاهد تغییرات عمده در اپیدمولوژی بیماری‌های روانی، در صدر عوامل ایجادکننده ناتوانی و سال‌های در معرض بیماری است. شیوع بالای این بیماری و ناتوانی‌ها باعث شده تا این مشکلات در تمامی جوامع به‌عنوان یک اولویت بهداشتی مورد توجه قرار گیرد. گاهی مشکلات در زندگی، آن‌قدر روی شانه‌های فرد سنگینی می‌کند که مجبور می‌شود برای تحمل سختی‌ها از فرد یا افرادی کمک بگیرد. برخی افراد در حل مشکلات روحی و روانی نزدیک‌ترین افراد در زندگی را انتخاب می‌کنند، اما برخی با مراجعه به روانپزشک، مشاور یا روانشناس مشکلات خود را حل می‌کنند.
سلامت اساسی‌ترین بخش از رفاه اجتماعی به شمار می‌رود و بیش از مداخلات پزشکی به عوامل اجتماعی و اقتصادی وابسته بوده و یکی از مفاهیم محوری توسعه، رفاه و بهزیستی جامعه است. طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، سلامتی عبارت است از یک حالت آسودگی کامل جسمی، روانی، اجتماعی و تنها به نبود بیماری یا ناتوانی اطلاق نمی‌شود. سلامتی انسان‌ها امری اساسی است که فقط سلامت فیزیکی را دربرنمی‌گیرد و سلامت روانی و اجتماعی بخش مهمی از آن را تشکیل می‌دهد. هر جامعه، برای دستیابی به صلح و امنیت باید در درجه نخست، سلامت مردم و شهروندان آن جامعه را فراهم کند.
با رشد علم، امید به زندگی در همه کشورها افزایش یافته است، اما آنچه در کنار افزایش طول عمر اهمیت دارد، کاهش سال‌های توأم با بیماری است. در حقیقت بسیاری از بیماری‌های روانی برخلاف بیماری‌های جسمانی کشنده نیستند. بیماران روانی ممکن است عمری طولانی داشته باشند، اما این سال‌های طولانی، همراه با بیماری طی می‌شود. به گزارش سازمان بهداشت جهانی در ‌سال2015میلادی، شیوع بیماری افسردگی در بیش از ۳۰۰‌میلیون جمعیت انسانی موجب می‌شود افراد در سطح جهان بیش از 50میلیون‌سال با معلولیت زندگی کنند. در حقیقت کشنده‌نبودن بیماری‌های روانی باعث می‌شود مبتلایان به این نوع بیماری‌ها احتیاج بیشتری به درمان سرپایی، بستری‌شدن و تخت بیمارستانی داشته باشند که این امر هزینه هنگفتی برای دولت‌ها به همراه خواهد داشت.
افسردگی؛ شایع‌ترین مشکل روانی
بیماری افسردگی یکی از شایع‌ترین بیماری‌های روانی در بین افراد است. شیوع و اهمیت این بیماری در بین افراد به قدری بااهمیت است که در‌ سال‌جاری، محور و موضوع اصلی روز جهانی بهداشت بر بیماری افسردگی گذاشته و شعار «افسردگی؛ بیایید صحبت کنیم» برای آن انتخاب شد.
آخرین گزارش سازمان جهانی بهداشت نشان می‌دهد ۳۲۲‌میلیون نفر در جهان از بیماری افسردگی رنج می‌برند و تعداد آنها از ‌سال2005 تا 2015،  18‌درصد افزایش داشته است. این روند افزایشی، اهمیت توجه به این بیماری را در دهه اخیر بیشتر کرده است. نزدیک به نیمی از این جمعیت افسرده در آسیای جنوب‌شرقی و غرب اقیانوس آرام زندگی می‌کنند. بیشترین میزان افسردگی در مناطق مورد بررسی سازمان بهداشت جهانی، در گروه سنی 55 تا 74‌سال گزارش شده که میزان افسردگی در این گروه 7.5‌درصد برای زنان و 5.5‌درصد برای مردان است.
سکوت مرگبار افسردگی
در اردیبهشت ماه‌سال جاری، آمار افسردگی در زنان ایرانی ۱۶‌درصد و در مردان ۱۰.۵‌درصد اعلام شد. البته بالا بودن میزان افسردگی در زنان به علت امید زندگی و طول عمر بیشتر زنان در مقایسه با مردان است، اما آمار قابل توجه افسردگی در بین مردان نشان می‌دهد، مردان نیز از این بیماری خاموش در امان نیستند. بررسی‌های اپیدمولوژیک انجام شده در جهان، همواره شیوع اختلالات روانی را در زنان بالاتر از مردان گزارش کرده است. همچنین تحقیقات نشان می‌دهد زنان بیشتر از مردان تمایل به فاش کردن مشکلات بهداشت روانی خود دارند و از پزشک درخواست کمک می‌کنند که این امر به بهبود سریع‌تر آنها کمک می‌کند.
در حقیقت، وقتی صحبت از سلامت روان می‌شود، زنان به دلیل ابراز عواطف، احساسات و دغدغه‌های روانی خود بیشتر از مردان مورد توجه قرار می‌گیرند، غافل از این‌که ‌درصد قابل‌توجهی از مردان با مشکلات  روانی درگیر هستند و متاسفانه مردان از ترس متهم‌شدن به ضعف و ناتوانی، کمتر از زنان به روانپزشک و مشاور مراجعه می‌کنند و مراجعه به مراکز روان درمانی را به دلایل مختلف ازجمله باورهای غلط اجتماعی و فرهنگی به تأخیر می‌اندازند. درحالی‌که سلامت روان در مردان موجب شادی، نشاط و بالارفتن حس اعتمادبه‌نفس در آنان می‌شود و فقدان آن اضطراب، استرس، دلهره و ناامیدی از زندگی را به همراه خواهد داشت. به همین علت توجه به سلامت روانی مردان با تاکید بر پیشگیری از استرس‌های شغلی، کاهش افسردگی و اضطراب، ارتقای مهارت‌های زندگی و روابط بین فردی در خانواده از مهمترین اهداف نظام سلامت در هر جامعه است.
اغلب مردان، افسردگی را نشانه ضعف، ناتوانی یا شکست می‌دانند و آن را یک بیماری زنانه تصور می‌کنند، به همین دلیل از بازگوکردن این بیماری احساس خجالت می‌کنند. غافل از این‌که افسردگی یک بیماری قابل درمان است که میلیون‌ها نفر از مردان در جهان به آن مبتلا هستند و در صورت دست‌کم گرفتن و بی‌توجهی می‌تواند علاوه‌بر روح، بر جسم فرد اثر گذارد و گاه به یک بیماری لاعلاج تبدیل شود. اغلب مردان تا زمانی که بیماری افسردگی آنها به شکل مشکلات جسمانی نمود پیدا نکند، به فکر درمان آن نیستند و از ابراز مشکلات روحی و روانی خود طفره می‌روند. در حقیقت، عدم بازگویی مشکلات روحی و پشت گوش انداختن بیماری افسردگی در مردان سبب می‌شود این بیماری در بین آنها تا مراحل بحرانی پیش رود و گاه منجر به خودکشی شود. آمار و ارقام نشان می‌دهد، مردان مبتلا به افسردگی چهار برابر بیشتر از زنان احتمال دارد که اقدام به خودکشی کنند. نادر رحیمی، روانشناس معتقد است: «افراد به دلایل مختلفی به افسردگی مبتلا می‌شوند، این دلایل و علت‌ها در بین زنان و مردان و گروه‌های سنی مختلف متفاوت است. افسردگی می‌تواند ناشی از عوامل بیولوژیکی و زیستی باشد یا اجتماعی. سنین مشخص و بحران ناشی از این سنین همانند دوران نوجوانی و 40‌سالگی، استرس در مدرسه، محل کار یا خانه، شکست در رسیدن به اهداف زندگی، مشکلات اقتصادی، بیکاری، از‌دست‌دادن و تغییر شغل، دچارشدن به بیماری‌های مختلف و احساس ناتوانی، ترک موادمخدر یا الکل، مرگ اعضای خانواده یا دوست، مهاجرت، بازنشستگی، مشکلات زناشویی و طلاق از مهمترین علل شیوع افسردگی در مردان است. در این مواقع که خطر احتمال افسردگی بالا می‌رود، عدم حمایت خانواده از فرد می‌تواند به این امر دامن زند. مردان در مواجهه با این مسائل باید با بازگوکردن مشکلات خود با اطرافیان و در بهترین شرایط با مشاور، شجاعت به خرج دهند و سعی در تغییر سبک زندگی خود داشته باشند، چراکه مطالعات نشان می‌دهد افسردگی و استرس با سبک زندگی و نوع شغل افراد ارتباط قوی دارد و آنها می‌توانند با ورزش منظم، رژیم غذایی سالم حاوی کربوهیدرات‌ها، ویتامین‌ها، سبزیجات، امگا3 و میوه‌ها به همراه خواب کافی، استرس و افسردگی را به حداقل برسانند.»
نوع شغل و افسردگی
مطالعات گسترده در زمینه علل اجتماعی افسردگی نشان می‌دهد نوع شغل یکی از مهمترین علل ایجادکننده افسردگی است. مشاغلی که در آنها، دستمزد افراد پایین است مانند کارگری، مشاغلی که فرد در آن امنیت شغلی ندارد مانند بازیگری، مشاغلی که فاقد تنوع است مانند حسابداری و کارمندی و مشاغلی که با مشکلات افراد جامعه درگیر می‌شوند مانند پزشکی، مددکاری و پرستاری شیوع افسردگی بیشتر است.
  چند زنی و افسردگی
مطالعه نعیما محمدی و خان محمد آسکانی در شهرستان سرباز از توابع استان سیستان‌وبلوچستان، در‌ سال 94 نشان می‌دهد سلامت روانی بر مردانی که یک یا دو همسر دارند بیشتر از مردانی است که 3 یا 4 همسر دارند. چند زنی با افزایش تنش خانوادگی، رقابت ناسالم و چشم و هم‌چشمی موجب افزایش خشونت، اضطراب و افسردگی مردان می‌شود و نمی‌تواند سلامت روانی را برای مردان خانواده به همراه بیاورد. مطالعه و مقایسه میزان سلامت اجتماعی و روانی مردان در شهرستان سرباز نشان می‌دهد چندهمسری سلامت روانی مردان را کاهش می‌دهد.
در شرایط کنونی رسم چندزنی، برخلاف گذشته، با افزایش اعتبار اجتماعی مرد، رفاه اقتصادی خانواده، مشارکت همدلانه اعضای خانواده و سلامت روانی مردان همراه نیست و به کلی تغییر کارکرد داده است.
بحران 40 سالگی در مردان
40 سالگی برای مردان مقطع مهمی در زندگی است همان‌طور که 30 سالگی برای زنان. 40سالگی از سنین میانی عمر افراد است و در این حول‌وحوش مردان در اوج فعالیت‌های شغلی خود هستند و می‌توانند به هماهنگی کامل فکری دست پیدا کنند. اما برخی تغییرات بیولوژیکی در آغاز دهه پنجم زندگی مردان ازجمله کاهش توده‌های عضلانی، افزایش تحریک‌پذیری، بی‌حوصلگی، گرگرفتگی، وجود دردهای استخوانی، تكرر ادرار و ریزش مو می‌تواند به همراه یک‌سری از تغییرات در شیوه زندگی آنها ازجمله عدم تمرکز، کاهش انرژی، بی‌قراری، اضطراب، فقدان قدرت تصمیم‌گیری، احساس بی‌ارزشی و ناامیدی زمینه‌ساز بحران 40سالگی و درنهایت افسردگی باشد. در این سن فرد احساس می‌كند زمان زيادی برای زندگی‌ ندارد و در سال‌های سپری شده عمر، دستاورد مهم و در خور انتظار خود يا اطرافيان و حتی جامعه نداشته است.
حمید سعیدی، روانپزشک معتقد است که زنان در بیماری‌ها و مشکلات روحی و روانی قوی‌تر از مردان هستند، او می‌گوید:  «مردان با وجود این‌که از نظر جثه و حجم عضلات از زنان قوی‌تر هستند، اما مقاومت آنها در برابر فشار روانی کمتر از زنان است. مردان اغلب در برابر نشانه و علایم جسمانی مشکلات روانی ازجمله احساس لرزش، سوزش در ناحيه قلب، دردهاي عضلانی، خشكی دهان، سردرد، کمر درد، تعرق زيادو حالت تهوع بی‌تفاوت هستند، اما این علایم درنهایت به مشکلات جسمانی از قبیل فشارخون بالا، حمله و مشکلات قلبی، چربی و کلسترول بالا، زخم‌هاي معده و اعتیاد به الکل و موادمخدر تبدیل می‌شوند. این مشکلات جسمانی ناشی از بیماری روانی در زنان به علت توجه و درمان به‌موقع بیماری‌های روانی، کمتر بروز می‌کند.»
براساس آمار اعلام‌شده از سوی مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌ها، درواقع رویاهای محقق‌نشده یکی از دلایل ازدیاد خودکشی در سنین بین ۴۵ تا ۵۴سالگی است. بحران 40 سالگی یا بلوغ دوم در مردان، اگر به شیوه مناسبی حل‌وفصل شود، تغییرات مناسبی برای فرد ایجاد می‌کند و موجب رشد و شکوفایی او می‌شود. اما اگر فرد برخورد درست و مناسبی با بحران 40سالگی نداشته باشد، این بحران به افسردگی بیولوژیکی تبدیل و گاه به خودکشی منجر می‌شود.
کلام آخر
بیشتر مردان تصور می‌کنند توجه به سلامت روانی یک ویژگی زنانه است و مردان به‌طور بیولوژیکی در برابر بیماری قوی و مقاوم هستند، غافل از این‌که بی‌توجهی به علایم اولیه فشار روانی بسیار خطرناک است و می‌تواند کشنده باشد. بهتر است مردان نسبت به بیان احساسات خود موضع درون‌گرایی نداشته باشند و در صورت مشاهده نشانه‌های افسردگی با صحبت و بیان این مشکلات نخستین‌ قدم را برای درمان بردارند.

کلیشه‌های فرهنگی عامل عدم توجه مردان به سلامت

امیرحسین جلالی روانپزشک

نامگذاری هفته‌ای با نام هفته جهانی سلامت مردان، از آن جهت دارای اهمیت بسیاری است که مشاهدات شخصی‌ام در کلینیک‌ها و مطب نشان از آن دارد که مردان به نسبت زنان به سلامت خود کمتر اهمیت می‌دهند.  بسیاری از مردان به اصرار یا حتی تهدید بسیار زیاد همسران‌شان برای مشاوره مراجعه می‌کنند که این موضوع خود به تنهایی نشان از عدم اهمیت این مورد در میان مردان است.
هرچند این مورد در بسیاری از کشورهای دیگر دنیا هم سابقه دارد. به این ترتیب بسیاری از مردان سایر کشورها هم برای مراجعه به روانپزشک یا روانکاو دچار تعلل‌اند که البته این مورد درخصوص بیماری افسردگی به صورت مشخص بیش از پیش خود را نشان می‌دهد. مردانی که از بیماری افسردگی رنج می‌برند به نسبت زنان میزان مراجعه کمتری دارند که در این میزان کم مراجعه عوامل گوناگون اعم از درون گرایی مردان، ناتوانی آنها در بروز مشکلات‌شان، عوامل فرهنگی و همچنین کلیشه‌هایی مانند این‌که مرد نباید شکایت کند، باید استوار باشد و دم نزند هم دخیل است. همچنین مواردی را داشتیم که فرد مراجعه به روانپزشک را دلیلی برای ضعف خودش می‌دانست. ضعفی که مانع بزرگی در ابراز مشکلاتش بود. این درحالی است که اگر فکر کنیم مردانگی به این است که فرد می‌تواند مشکلاتش را حل کند و نباید دم بزند، دچار اشتباه بزرگی شده‌ایم. یقینا افسردگی و اضطراب می‌تواند صلاحیت فرد را تحت‌تأثیر قرار دهد. فرد مضطرب اعتماد‌به‌نفسش کم می‌شود و در نتیجه اگر نگران تصویر ذهنی خودش در میان دیگران است، باید هرچه زودتر برای رفع اختلالش دست به کار شود و اطرافیان هم از هیچ کمکی کوتاهی نکنند.
البته باید بر این نکته تاکید کنم که آمار مشکلات روانپزشکی در بسیاری از کشورهای دنیا که از منظر شاخص کیفیت زندگی در جایگاه خوبی قرار دارند هم دیده می‌شود و در هر کشور هم اختلالات دلایل خودش را دارد. به همین دلیل هم روز جهانی سلامت مردان از آن دست روزهاست تا توجه جهانی را به این سو جلب کند. راه‌اندازی کمپین‌ها و تبلیغات برای چنین روزی هم ازجمله دیگر مواردی است که بسیار دارای اهمیت است. چنانچه در سال‌های گذشته در زمینه آگاهی‌رسانی قدم‌های خوبی برداشته شده و با وجود گستردگی شبکه‌های اجتماعی درحال حاضر اطلاعات به هر شکلی در دسترس است و فقط باید آموزش‌های لازم به مردم داده شود تا اطلاعات درست را از میان این حجم گسترده اطلاعات جدا کنند که این آموزش‌ها بهتر است از سنین کودکی آغاز شود و البته یادمان باشد آموزش فراگیر است و باید در تمام سنین برای از بین بردن نگاه نادرست و کلیشه‌های جنسی تلاش کرد.


تعداد بازدید :  1551