شماره ۱۱۴۸ | ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲۴ خرداد
صفحه را ببند
«شهروند» به بهانه نزدیک‌شدن به جشنواره فیلم کودک و نوجوان گزارش می‌دهد
بحران فهم کودک بحران مخاطب
در نشستی که برگزار شد نسبت خانواده و سینما، فرهنگ کودک و کودکانه‌شدن فرهنگ مورد بررسی قرار گرفت

شهروند|  مدت مدیدی است که تاثیرهای مثبت و منفی مدیوم سینما بر شئونات مختلف زندگی انسان روشن شده است. آنها که هنر را راهی برای زندگی بهتر آدمیان می‌دانند، بعد از شدت گرفتن چنین نگاهی دست به کار شدند تا از ظرفیت‌های لازم این هنر پرطرفدار برای بهبود وضع زندگی انسان استفاده کنند. در ادامه جشنواره‌های مختلفی به راه افتادند و هر یک به نوعی سعی داشتند دست‌کم در بادی امر مفاهیم ژرفی را جست‌وجو کنند و با دسته‌بندی فیلم‌ها در ژانرها و حوزه‌های مختلف نگاهی دقیق‌تر به تولیدات سینمایی داشته باشند. کشور ما هم از این قاعده مستثنا نیست. در ایران ما جشنواره‌ای سینمایی در حوزه کودک برگزار می‌شود که هم جشنواره مهمی است، هم مورد توجه بسیاری از اهل سینما و دوستداران این هنر قرار دارد. یک ماه مانده به آغاز سی‌امین جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودک و نوجوانان کم‌کم بحث در مورد جوانب گوناگون این سینما شدت می‌گیرد؛ و برای مدت کوتاهی در ‌سال فیلم‌های کودک از حاشیه بحث‌ها به متن سینمای کشور کشیده می‌شود. برگزاری نشست‌های تخصصی یکی از کارهای مهم صورت‌گرفته در جشنواره سی‌ام است که این بار با موضوع «نسبت خانواده با سینمای کودکان و نوجوانان؛ فرهنگ کودک و کودکانه‌شدن فرهنگ» برگزار شده است. فرهنگسرای رسانه در برنامه‌ای که اجرای آن را محمدرضا مقدسیان به عهده داشت میزبان نشستی با این موضوع بود که محمد علی طالبی (نویسنده و فیلمساز)، دکتر نعمت‌الله فاضلی (انسان‌شناس) و سیدرضا صائمی منتقد سینما در آن حضور داشتند. «شهروند» از این نشست گزارشی اختصاصی تهیه کرده که خواندنش می‌تواند نکات جالب مطرح‌شده را در اختیار خوانندگان روزنامه قرار دهد.

فرهنگ در مسیر کودکانه‌شدن

در ابتدای این نشست مقدسیان ضمن خیرمقدم به حضار عنوان کرد: در این دوره از جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان طبق مذاکراتی که با علیرضا رضاداد، دبیر جشنواره و سید احد میکاییل‌زاده، مدیر ارتباطات رسانه‌ای جشنواره داشتیم به این نتیجه رسیدیم که یک حلقه مفقوده‌ای در سینما و به‌طور ویژه در سینمای کودک و نوجوان وجود دارد و آن ارتباط سینما و سینماگر با بدنه پژوهشی و دانشگاهی است، به همین جهت بنا شد سلسله نشست‌هایی این‌چنینی را با حضور فیلمسازها، اساتید دانشگاه و پژوهشگران حوزه سینما و مباحث علوم انسانی برگزار کنیم تا بتوانیم جریانی را ایجاد کنیم که این ارتباط خیلی روان‌تر و شیواتر بین سینماگران و اساتید شکل بگیرد تا فیلمنامه‌هایی منطبق با واقعیت با مبنای علمی قابل دفاع نوشته شود و درنهایت آثاری بر این مبنا ساخته شود. مبحث اصلی جلسه امروز را استاد مدعو، نعمت‌الله فاضلی آغاز می‌کنند و باقی مباحث پیرامون این موضوع می‌گذرد.
نعمت‌الله فاضلی درخصوص موضوع «تولدِ کودکی در ایران و کودکانه‌شدن فرهنگ ایرانی» گفت: من می‌خواهم در خصوص جایگاه کودک در ایران یک صورت‌بندی نظری داشته باشم. منظور از کودکانه‌شدن فرهنگ ایرانی این است که نوعی تحول ساختاری در کلیت فرهنگ امروز جامعه ما در حال شکل‌گیری است؛ به گونه‌ای که این تحول در مسیری قرار گرفته که کلیت ساختار و نظم اجتماعی جامعه امروز حول مفهوم فرزندی و کودکی می‌چرخد. این ویژگی جامعه ایران امروز را هم از گذشته خودش و هم از تمامی جوامع دیگر متمایز می‌کند. به همین دلیل استدلال من ارایه یک نظریه یا دیدگاهی است، برای فهم جامعه ما حول مفهوم کودکی و تحولاتی که این کودکی در جامعه ما ایجاد می‌کند. برای توضیح این تئوری و دیدگاه چند کار لازم و ضروری است؛ کار اول آشنایی‌زدایی از مقوله کودکی در ساختار خانواده، نظام اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. کار دوم ارایه یک تبیین مبنی بر چرایی و چگونگی این اتفاق است و کار سوم ارایه یک مطالعه تطبیقی است برای این‌که نشان دهم این ویژگی مخصوص جامعه ایران است. این دیدگاه و شناخت مسأله کودکانه‌شدن فرهنگ ایرانی، می‌تواند به دوربین‌های ما در ایجاد فهم تصویری از یک تحول کیفی در ساختار معنایی جامعه کمک کند، چون تا به ‌حال برداشت دوربین‌ها از کودکی در ایران این‌گونه نبوده یا از زوایای آسیب‌شناسانه و تحت‌تاثیر گفتمان حقوق کودک به مبحث کودکان پرداخته‌اند و یا تصویری رمانتیک در چارچوب تخیل فرهنگ کهن ایرانی را به ترسیم کشیده‌اند. فاضلی گفت: آنچه تا الان درباره جامعه ما گفته شده این است که جامعه ایران یک جامعه پدر سالار است، ولی امروز می‌بینیم که نهاد کودکی درحال گرفتن جای نهاد پدری است و این اتفاق منحصرا در ایران اتفاق می‌افتد و این یک پدیده ایرانی معاصر است و حتی با گذشته ایران نیز نسبت ندارد. آنچه درحال حاضر تمام جامعه ما را هدایت می‌کند، مفهوم فرزندی است. این جریان درحال ظهور تمامی نظام‌های ایران ازجمله نظام سینمایی که نظام بازنمایی است، در بر گرفته که به نام کودک‌سالاری شناخته می‌شود و اتفاقا این اصطلاح برآمده از فرهنگ عامه جامعه ایرانی است و مختصات بومی همین کشور را دارد و هیچ مابه‌ازایی در هیچ‌یک از جوامع دیگر جهان ندارد.

نعمت‌الله فاضلی: نظریه «جامعه درحال گذار» عوامانه شده است

انسان‌شناس مطرح ایرانی درخصوص انتظام اجتماعی بیان کرد: بسیاری از متخصصین معتقدند که ایران دچار آشفتگی است و اتفاقا استدلالشان مسائل و مشکلات خانوادگی در ایران همچون طلاق، اعتیاد و ناهنجاری است. بعضی‌ها هم سخن از استبداد در فرهنگ ایرانی و یا بدقوارگی و آنومیک بودن در این فرهنگ سخن می‌گویند؛ نظریه‌های مختلفی که هیچ‌کدام از آنها از وجود جامع در ایران حرف نمی‌زنند و در خوشبینانه‌ترین حالت از بدقوارگی صحبت می‌کنند. نظریه دیگری که خیلی عوامانه شده، نظریه «جامعه درحال گذار» است که در حقیقت یک حرف یاوه و متاسفانه بسیار رایج است. اگر ما کلمه «گذار» را یک فرآیند تاریخی بدانیم باید بگوییم که ما ملتی هستیم که از تاریخ به بیرون پرتاب شده‌ایم و اکنون در دوران بی نظمی به سر می‌بریم که این گفته حرفی عبث و بی‌محتوا است، اما متاسفانه اغلب حرف‌های بی‌محتوا خیلی زود در جامعه رایج می‌شود.
او افزود: چطور ممکن است جامعه‌ای صد‌سال در مرحله گذار بماند! چون ملت دارای یک منطق عملی و اجتماعی است که منطبق بر آنها زیست می‌کند و این روزها نظمی در جامعه حاکم است که این نظم دیگر پدرسالاری نیست.
فاضلی در ادامه درباره پدرسالاری گفت: پدرسالاری یعنی یک اراده مطلق پدری هدایت‌کننده تمام ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی باشد. پدرسالاری به این معناست که معنا در جامعه و خانواده حول نهاد پدری، نه پدر و نه مرد، تعریف می‌شد. پدرسالاری یعنی حاکمیت اراده مطلق پدری بر کلیت جامعه و خانواده اجرای این حاکمیت را برعهده دارد. در نظام پدرسالاری اقتصاد خانواده به گونه‌ای است که نه‌تنها زنان، بلکه فرزندان هم در خدمت تولید و انباشت سرمایه برای پدر هستند. در این ساختار پدر حکم عامل را در جامعه دارد و مالکیت خانه و خانواده مختص پدر است و تمامی اعضای خانواده حکم ابزارهای تولید را برای پدر دارند به این معنا که فرزند دریافت‌کننده خدمات نیست بلکه ارایه‌کننده خدمات برای پدر هستند و دقیقا به همین دلیل است که فرزند پسر اهمیت زیادی دارد چون پسر با یادگیری مهارت‌ها به اقتصاد خانواده کمک می‌کند و شیوه‌های تعلیم و تربیت به گونه‌ای است که او بتواند یک فرزند مطیع و فرمانبری باشد که از پدر به‌عنوان مدیر اقتصاد خانواده اطاعت کند. این ساختاری بود که سال‌های پیش در ایران
حکم فرما بود و طبق این ساختار قدرت برای مرد بود و تنبیه زن و فرزند بلامانع است و پدر به‌عنوان مدیر اقتصادی خانه حق دارد هر جا لازم باشد برای وادار کردن زن و فرزند برای انجام کار تولیدی از تنبیه استفاده کند. در این ساختار رابطه از بالا به پایین است و کسی که به‌عنوان سکان‌دار نهاد پدری است، امرهای خودش را ابلاغ می‌کند. این جایگاه به لحاظ مکانی نیز حاکم است و شاهد بودیم که جایگاه بالای خانه برای پدر خانه بود و فضای خانه براساس نهاد پدری شکل می‌گرفت، فرزندان سهمی نداشتند؛ اندرونی حریم پدری بود و زن به‌عنوان بخشی از دارایی خصوصی پدر در آن‌جا نگهداری می‌شد.
او افزود: در حوزه معنایی نیز همین‌زور بود، شیوه خوانش و تفسیر ارزش‌های دینی متناسب با پدری بود و ادبیات به گونه‌ای خوانش می‌شد که با ارزش‌های پدری سازگار بود. شاهنامه مهم بود، چون داستان پهلوانی بود و داستان پهلوانی نبرد ماهیچه‌های مردانه بود با مفاهیم اخلاق جوانمردی و فتوت و روحیه‌های مردانه هم درآمیخته می‌شد. شاعران مرد مهم بودند و در حافظه‌ها می‌ماندند. حافظه‌های خانواده و جامعه حول حافظه‌های مردانه سامان می‌گرفت. اساسا آیین‌ها در نهاد خانواده بر مبنای تثبیت نهاد پدری بود.
فاضلی عنوان کرد: اما امروز با فروپاشی این مفهوم رو‌به‌رو هستیم و می‌بینیم که فرزندی جای نهاد پدری را گرفته است و امروزه همه چیز به ارزش‌های فرزند ختم می‌شود، برای مثال از شغل پدر گرفته تا محل زندگی فرزند و حتی ضمانت تداوم زندگی خانوادگی در ایران عشق نیست، بلکه فرزند است. فرزند شکل‌دهنده واژگان، زبان، شیوه صحبت کردن و مفاهیم و تعیین‌کننده لحن خانواده است و حتی اقتصاد خانواده برای اولین‌بار در تاریخ ایران و تاریخ دنیا حول فرزند سامان می‌یابد، به این شکل که تا چهل‌سال پیش کودک در خانواده کار می‌کرد و کار کردن کودک، «تربیت» نام می‌گرفت و او را نیروی کار کوچک در نظر می‌گرفتند و الگوهای تربیتی ما بر مبنای نیروی کار کوچک بود.
 کودک در گذشته کار می‌کرد بی آن‌که چیزی دریافت کند و حتی غذایش به اندازه‌ای بود که نمیرد، چون اغلب کودکان در گذشته می‌مردند، اما الان این‌گونه نیست و مفهومی جدید به نام مهر مادری شکل گرفته که یک پدیده جدید است. الان فرزندی معکوس است و بیش از هشتاد‌درصد از درآمدها و دارایی‌های خانواده متعلق و مختص فرزند است و مادران امروزی از طریق فرزندان روابط قدرت، را تعدیل، دستکاری و کنترل می‌کنند. امروزه مادر مهم‌ترین تمهید اجتماعی که در قبال پدر به کار می‌گیرد این است که «تو یک پدری، مسئولیت پدری‌ات را فراموش نکن» و از این طریق اموال و موقعیت اجتماعی پدر را
مدیریت می‌کند.

استراتژی زنان برای دگرگونی ساختار قدرت

فاضلی در بخش دیگری از سخنانش گفت: تعدیل و تنظیم روابط قدرت در خانواده از طریق فرزند یک انقلاب همه‌جانبه در تاریخ ما است؛ به این معنا که زنان توانسته‌اند از برخی قابلیت‌های ساختاری در فرهنگ ایرانی استفاده کنند و فرزند را به‌عنوان یک عامل اجتماعی برای دگرگونی ساختاری قدرت به خدمت بگیرند. تبدیل فرزند به یک ارزش اجتماعی مطلق پدیده معاصر ماست و در هیچ جای دیگر دنیا دیده نمی‌شود. مادر از این ارزش اجتماعی کمک می‌گیرد تا جایگاه پدر را تنظیم کند، به نوعی که روابط قدرت کمتر به سوی روابط سلطه گرایش پیدا کند. شرایط با کمک فرزند و نهاد فرزندی به نفع تعدیل روابط قدرت در جامعه ایران تغییر می‌کند و مادران موفق می‌شوند از طریق روابط فرزندی جامعه را به سوی جامعه معتدل‌تری تغییر دهند. این روزها نهاد پدری درحال پوست‌اندازی است و طلاق، سن بالای ازدواج و اعتیاد ازجمله هزینه‌های این اتفاق است.
این انسان‌شناس گفت: در جامعه غرب فردگرایی حرف اول را می‌زند و حاکمیت از آن خود است، درحالی‌که در جامعه ایرانی ساختار احساسات همچنان اجتماع‌گرا و کل‌گراست و هنوز مفهوم «من» و فردیت مطلق در ایران ظهور نکرده و آن چیزی که ظاهر شده شکل تازه‌ای از اجتماع‌گرایی در ایران حول مفهوم فرزندی است. یعنی هنوز در جامعه ایران مادرها حاضرند برای فرزندان خود فداکاری کنند و از فردیت خودشان چشم بپوشند. مردان هم تحت فشار نهاد فرزندی از بخش عظیمی از فردیت‌های خود دست می‌کشند و همان‌گونه که زن به خاطر فرزند در یک رابطه طلاق عاطفی می‌ماند، مردها هم شرایط دشواری را در خانه تحمل می‌کنند و می‌مانند، درحالی‌که در اروپا این‌گونه نیست و پدر و مادرها از فردیت و استقلال خود برای فرزندان نمی‌گذرند.
فاضلی عنوان کرد: درواقع جامعه غربی در ساخت اجتماعی خود حاضر نیست به نحو جدی برای فرزندی سرمایه‌گذاری کند. سرمایه‌گذاری‌هایش ابزاری است، یعنی بچه‌ها متناسب با بازار آموزش می‌بینند و فرزندی ارزش وجودی ندارد. البته در جامعه غرب نظام حقوقی و قانون سیستم را به سمتی می‌برد که عدم رعایت حقوق کودک جرم است، اما این بدان معنا نیست که نظام اجتماعی این کار را می‌کند، درحالی‌که این اتفاق در جامعه ایران برعکس است، ترجیح اجتماعی ایرانی‌ها فرزند است.
 این انسان‌شناس گفت: تحقیقات نشان می‌دهد در ایران خانواده‌هایی که در مراحل پیشرفته‌تری از مدرنیته متاخر و بیشتر تحت‌ تاثیر ارزش‌های امروزی هستند، دارند مشابه اروپایی‌ها می‌شوند و فردیتشان را به فرزند ترجیح می‌دهند و طبقات متوسط جامعه در جامعه‌های کمتر توسعه‌یافته، بیشترین حد سرمایه‌گذاری را برای فرزندان دارند. در مناطق کمتر توسعه‌یافته این‌چنینی نهاد فرزندی از دو منبع تغذیه می‌کند که یکی از این منابع سنت، دین، ادبیات و فهم تاریخی ایرانی‌ها از مقوله فرزندی است و دیگری درخصوص شرایط اقتصادی و مادی کودک است و گویی جامعه ایران منتظر فرصتی بود که مقوله ساختاری ذهنی خود را تحقق ببخشد تا با فراهم شدن شرایط فرزند بتواند هدایت‌کننده شرایط باشد. خانواده‌های ما از نان شب می‌زنند تا فرزندشان درس بخواند. حتی سخت‌ترین وجه سنت ما که دختران بود به سادگی فرو ریخته است و این‌که دختران اجازه تحصیل، کار و زندگی مستقل نداشتند، سخت‌ترین نقطه منجمد فرهنگ ما بود اما به طرز عجیبی طی 100سال اخیر دود شده و به هوا رفته است و شما می‌بینید که به ندرت ممکن است دختر خانواده‌ای در دانشگاهی در شهری دور قبول شود و خانواده با رفتن او مخالفت کند.

نهاد فرزندی؛ راهی پیش روی دختران

فاضلی ادامه داد: آنچه به دختران ما کمک می‌کند نهاد فرزندی است و حالا پدر و مادرها از لباس و غذا و زندگی‌شان می‌گذرند تا فرزندشان درس بخواند. فرزند که قبلا منبع درآمد بود، حالا صندوق سرمایه‌گذاری است. این ایده که فرزندان آینده ما هستند، ایده‌ای کاملا جدید است اما به قدری عمومی شده که گویی در تمام تاریخ، ما این‌گونه فکر می‌کردیم. مفهوم زمان حول فرزندی تعریف می‌شود، آینده یعنی آینده فرزندان ما و مفهوم «نسل» و «میراث» چیزهایی است که در گذشته وجود نداشت. امروزه المان‌های داخل منازل همچون عکس دیگر متعلق به پدران نیست و از همان بدو تولد در و دیوار خانه‌ها پر از عکس فرزند است، یعنی آماده باشید حاکم جدید می‌خواهد بر تخت بنشیند. امروزه فردیت ایرانی حول مفهوم فرزند تعریف می‌شود و مادر و پدر تحت مدیریت فرزند هستند و الگوهای رفتاری آنها توسط فرزند مدیریت می‌شود.  این انسان‌شناس درخصوص چرایی این تغییر و چگونگی ایجاد فرزندسالاری گفت: مسأله اول تحول در اقتصاد جامعه بود که توسعه اقتصاد صنعتی و کاهش اهمیت بدن و ماهیچه در تولید اقتصادی ازجمله عواملی بود که باعث شد دیگر کودک نقش تولیدی را در جامعه ایفا نکند و عبور جامعه از یک جامعه کمیابی به یک جامعه وفور فرصتی ایجاد کرد تا این پدیده شکل بگیرد. عامل دوم گسترش تکنولوژی‌های ارتباطی و فناوری‌های تولید و انتشار آگاهی است که باعث می‌شود خانواده در معرض یک گفت‌وگوی جهانی قرار بگیرد و بازاندیشی در زندگی اجتماعی امکان‌پذیر شد. نکته سوم تحول نظام پدرسالاری به فرزندسالاری در جامعه ایران تحت‌ تاثیر شدید ارزش‌های تاریخی و فرهنگی ما بوده است و جامعه ما به لحاظ ذهنی آماده بود که به جایگاه فرزندی بها دهد و مبانی آن آماده شده بود. نکته چهارم زنان بودند. در رژیم پدرسالاری یک بی‌عدالتی وجود داشت که زنان مدعی آن و منتظر فرصت مناسبی بودند که این رژیم را ساقط کنند. در شرایط جدید این فرصت به زنان داده شد که بتوانند از طریق نهاد مادری رژیم پیشین را به چالش بکشند و آن را واژگون کنند. عامل دیگر گسترش دانش و علوم است. ورود گسترده زنان به دانشگاه‌ها و آشنایی آنها با علوم اجتماعی جدید به زنان جامعه ما بینش و تفکری می‌دهد که آنها را به یک بازاندیشی جدی دعوت می‌کند و نوعی منطق و استدلال در اختیارشان قرار می‌دهد که با کمک آن بتوانند در مواجهه با نهاد پدرسالاری با استدلال‌های محکمی از موضع فرزندی دفاع کنند و از پدر می‌خواهند که تمام وقت و پول خود را صرف کودک کند. مادران از علم به‌عنوان یک امکان برای تغییر استفاده می‌کنند. آخرین عامل هنر است که یکی از عوامل اصلی در این تغییر قدرت بوده است. در ابتدا ادبیات کودک و نوجوان در این امر موثر بود، پس از آن برنامه کودک و نوجوان در تلویزیون و رادیو و در ادامه سینما وارد این ماجرا شده است. بنابراین تغییر رژیم از پدرسالاری به فرزندسالاری مسأله بازنمایی فرزند و نقش او در تحولات بسیار تعیین‌کننده است.

محمدعلی طالبی: بازتاب ارتباط با بچه‌ها در فیلم

در ادامه این نشست نوبت به محمدعلی طالبی رسید تا به‌عنوان یک فیلمساز از نگاه خودش به ارتباط میان پژوهشگران و فیلمسازان بپردازد. او گفت: اگر یک ارتباط متقابل میان فیلمسازان و پژوهندگان شکل بگیرد، محتوای آثار سینمایی مبتنی بر تحقیقات بوده و درجه کیفی آن افزایش می‌یابد.
طالبی عنوان کرد: من به‌طور طبیعی با پیرامونم و رفتاری که با بچه‌ها می‌شود ارتباط داشتم و آنها را در فیلم‌هایم بازتاب دادم. از ابتدا اعتقاد داشتم یک جامعه زمانی می‌تواند موفق و سالم باشد که بتواند از نیروهای انسانی خود استفاده کند. شاید بتوان گفت درآمدی که نیروی انسانی ما دارد بسیار بیشتر از درآمد ما از نفت است و این به تربیت بچه‌ها از کودکی و نوجوانی بازمی‌گردد. او ادامه داد: ما در ابتدای زندگی خودمان با انقلاب مواجه شدیم که تمام نوجوانی و جوانی ما تحت‌تأثیر قرار گرفت. بعد از انقلاب هم، جنگ درگرفت و کودکی کودکان آن زمان را تحت‌تأثیر قرار داد. من در آن زمان «گل پامچال» را ساختم که دقیقا هدفمند بود و می‌خواستم به این مفهوم بپردازم که جنگ چه آسیب‌هایی به کودکان می‌زند. من در فیلم «چکمه» به کمبودهای کودکان، در فیلم «کیسه برنج» به بازی و سرگرمی کودکان، در فیلم «تو آزادی» به بزهکاری و مسائلی از این دست و نهایتا در فیلم «پایان رویاها» نیز به همین مفاهیم خانواده پرداختم؛ یعنی ما تلاش‌های خودمان را کرده‌ایم اما متاسفانه نه تحقیقات دانشگاهی در اختیار ما قرار می‌گیرد و نه فیلم‌های ما توسط اساتید دانشگاه دیده می‌شود. من و دوستانم بیش از 400 فیلم در این زمینه‌ها ساخته‌ایم اما دیده نمی‌شود. طالبی با اشاره به این‌که ممکن است در خانواده فرزندسالاری باشد ولی خوراک فرهنگی کودک به درستی شناسایی نمی‌شود، گفت: من به شخصه در راستای پیوند سینمای کودک و مباحث پژوهشی در زمینه کودک تلاش کرده‌ام، ولی به‌طورکلی این ارتباط قطع است، فیلم‌های ما براساس کارهای پژوهشی ساخته نمی‌شود و مقصر این اتفاق، هم هنرمندان هستند و هم دانشگاهیان زیرا ما از هم بی‌خبریم. دانشگاه باید فعالان این عرصه را چه در ادبیات و چه سینما شناسایی و حمایت کند زیرا این نوع سینما بازار ندارد و در دیگر کشورها نیز دولت این جنس سینما را حمایت می‌کند و می‌گوید که ما باید پنج فیلم در‌ سال برای کودکان بسازیم. این خیلی خوب است که در جامعه امروز ما پدر و مادرها تمام هستی خود را به پای کودکانشان می‌ریزند اما ارتباط متقابل سینما و دانشگاه به هدایت درست این مسأله می‌انجامد.

سیدرضا صائمی: وقتی کودکان از والدین جلوتر هستند

در بخشی از این نشست تخصصی، سید رضا صائمی درخصوص ارتباط و پیوند سینمای کودک و مبحث پژوهش در سینما گفت: ما سال‌هاست که از بحران مخاطب در سینمای کودک صحبت می‌کنیم، درحالی‌که فیلم‌های کودک موفق بسیاری داشته‌ایم. امروز ما بحران مخاطب نداریم بلکه بحران فهم کودک داریم؛ یکی از مسائل ما این است که کودکان‌مان جلوتر از والدین هستند و اکنون با پدیده‌ای به نام کودک رسانه‌ای شده مواجه هستیم.
او ادامه داد: دایره واژگان کودکان امروز اتفاقی جالب و جدید است و می‌توان گفت که فناوری‌های جدید کودکی جدید را خلق کرده، اما سینمای کودک ما در حد کودک دهه شصت باقی مانده است. و ما باید زبان کودک را بشناسیم و با نگاه کودک دیروز نمی‌توان کودک امروز را به سینما آورد و به نظر من باید کودک جدید و کودکی جدید را فهمید. فاضلی در پایان نشست گفت: تحول اجتماعی برای فرزندی ایجاد شده و در مجلس، صداوسیما و در ارگان‌های دیگر به کودک فکر می‌شود ولی چیزی که مهم است درک این نکته است که چگونه می‌توان هم‌افزایی را در این عرصه ایجاد کرد و دچار بحران نشد. نباید فکر کنیم که حاکمیت فرزند مدینه فاضله است بلکه فرزندان باید به گونه‌ای رشد کنند که والدین نیز از رشد خود بازنمانند.


تعداد بازدید :  540