شماره ۱۱۴۱ | ۱۳۹۶ سه شنبه ۱۶ خرداد
صفحه را ببند
چشم‌انداز اجتماعی و اقتصادی آبادی‌های ایران در مسیر تاریخ
روستا در سپیده‌دم تاریخ

دکتر سولماز قلی‌زاده مهدی خان محله- تاریخ‌پژوه و مدرس دانشگاه | واحدهای اجتماعی همچون ده و روستا در ایران پیشینه‌ای دیرینه دارند. اصطلاح‌هایی مانند دستکرت، آبادی، دیه، تسوک، روستاک و روستا در منابع تاریخی، به زیست‌گاه‌هایی اشاره دارند، که در آنجاها معیشت بر کشت و ورز و پیوندهای اجتماعی بر خون و خویشاوندی استوار بوده است، به گونه‌ای که در کنار فعالیت‌های زراعتی، زنان و مردان روستایی به نگهداری دام‌هایی چون گاو و گوسفند و انجام کارهایی مانند صنایع دستی نیز اشتغال داشتند. دستکرت یا دستگرد در متن‌های پهلوی دوره ساسانی بسیار دیده شده، در سده چهارم هجری به گونه دستجرد، دستکره و دسکره نوشته شده است. آبادی که در پهلوی ساسانی به صورت آپات و آپادان آمده است، در فرهنگ اجتماعی ایران با مزرعه‌ها و باغ‌ها پیوندی تنگاتنگ دارد. نویسندگان سده‌های نخستین اسلامی درباره دیه یا ده بسیار روایت کرده‌اند. اصطخری درباره دیه‌های بخارا چنین نوشته است «... و کوشک‌ها و باغ‌ها و بوستان‌ها در همدیگر ساخته است و دیه‌ها به نزدیک یکدیگر، چنانکه باغ‌ها همه پیوسته باشد، مقدار دوازده فرسنگ در دوازده فرسنگ». اما آنچه می‌توان دریافت شرایط جغرافیایی در ساختار دهات و آبادی‌ها تأثیرگذار و این واحدهای اجتماعی کوچک‌تر از آنچه به عنوان روستا مدنظر هست، در پیوند بیش‌تر با نظام کوچ نشینی و ایلی بودند، زیرا در تاریخ اجتماعی ایران به هیچ‌وجه با کوچ‌نشینی مطلق روبه‌رو نیستیم، که، در محدوده‌ای خاص ساکنان غیر شهری با معیشتی توأمان با کشاورزی و دامداری روزگار می‌گذراندند، به گونه‌ای که متناسب با فصول و شرایط اقلیمی زیست‌گاه‌های ییلاقی و قشلاقی محصولاتی را می‌کاشتند. تسوگ یا تسوک که در منابع دوره اسلامی به شکل معرب تسوج و طسوج دیده می‌شود، واحد ارضی کوچک‌تر و گاهی هم بزرگ‌تر از روستا یا روستاک بوده است به گونه‌ای که یاقوت حموی درباره طسوج می‌نویسد «بر وزن نسوح و قدوس، از خوره و روستاق کوچک‌تر و کمتر و گوئی بخشی از خوره بوده است، چنان که تسوج یکی از بیست و چهار جزء دینار بود. زیرا، گاهی خوره چندین تسوج را دربرمی‌گیرد و آن واژه فارسی از ریشه تسو است که هنگام معرب شدن تای آن به طین تبدیل و در پایان جیم افزوده شده است و با جمع بستن آن به طساسیج نیز بر تعریب آن افزوده‌اند» .با توجه به توضیحات منابع تسوج واحد ارضی، اقتصادی با تکیه بر تولیدات کشاورزی از ده بزرگ‌تر و از روستا کوچک‌تر و در همه این زیست‌گاه‌ها نظام ارباب رعیتی حاکم و روابط بر اساس خون بوده است.
روستا در سراسر تاریخ اجتماعی ایران در بخش یکجانشینی واحدی اقتصادی- اجتماعی مبتنی بر باغ‌ها، زمین‌های کشاورزی، امکانات دام‌پروری، نظام ارباب- رعیتی، مالکیت بر زمین زراعی، برخوردار از توانمندی‌های تولیدی در عرصه دامی و صنایع دستی و نیز از پایگاه‌های مهم پاس‌داشت و تداوم سنت‌های فرهنگی به شمار می‌رود که گاه به معنای ده هم می‌نمایاند اما در واقع بزرگ‌تر از ده است که گاه هر روستا مجموعه‌ای از چند ده به صورت پیوسته یا پراکنده را دربرمی‌گیرد. روستاهای پیوسته و پراکنده که به اقتضای شرایط اقلیمی در ایران شکل گرفته‌اند، در روابط اجتماعی و معیشتی شباهت و در چشم‌انداز ظاهری و معماری با یکدیگر تفاوت داشته و دارند. همانگونه که اشاره شد اقتصاد روستاهای ایران تا پیش از تاریخ معاصر خودکفا بود و روستاییان با زراعت، باغ‌داری، صنایع دستی، دام‌پروری و کارهایی دیگر روزگار می‌گذراندند. زنان در اقتصاد روستایی نقشی زیاد داشتند و پابه‌پای مردان در مزارع کار می‌کردند، حتی زنان روستایی در صنایع دستی چون پارچه‌بافی، جوراب‌بافی، گلیم‌بافی و دوزندگی فعال‌تر از مردان بودند. روستایی‌ها به ویژه زنان در گردآوری گیاهان و کشف خواص درمان آنان نقشی بسزا داشتند؛ همچنین مشاغلی چون قابلگی ویژه زنان بود.
آنچه از سفرنامه‌های سیاحان و آثار محققان اروپایی برمی‌آید، نشان می‌دهد تا پیش از انقلاب مشروطیت، زنان روستایی و ایلیاتی در فعالیت اقتصادی و پوشش آزادتر از زنان شهری بوده‌اند. سفرنامه‌نویسانی چون کلارا کولیوررایس و بیشوب، جایگاه و موقعیت زن در ایل بختیاری را تا اندازه‌ای زیاد مانند موقع و مقام زن در دوره اساطیری و باستانی ایران می‌دانند به گونه‌ای روشن اذعان دارند در زمانی که زن ایرانی برون خانه در پسِ روبند و درون خانه در پسِ پرده بود و از هر گونه فعالیت اجتماعی عام یا خاص که مردان انجام می‌دادند، محروم بود، زن بختیاری بدون نقاب در اجتماع ظاهر می‌شد و از آزادی بیش‌تر عمل برخوردار بود. آنچه اینان درباره آزادی در کار و پوشش زنان بختیاری نوشته‌اند، درباره بیش‌تر زنان روستایی ایران صادق بوده است، نگارنده این نوشتار برای اثبات مدعا به خاطرات مادربزرگ‌ام استناد می‌کنم که بارها تعریف می‌کرد در روستای مهدی خان محله از توابع شهرستان ماسال واقع در استان گیلان، نخستین بار پدربزرگ‌ام برایش از شهر یک چادر مشکی خرید و برای برخی از زنان روستا که تا آن زمان چادر مشکی ندیده بودند، آنقدر جالب بود که در زمان رفتن به مراسم آن چادر را از مادربزرگم قرض می‌کردند. همینطور در باره فعالیت اقتصادی زنان روستایی، باز بخشی از خاطرات او به کار می‌آید. با وجود این که پدربزرگ‌ام از خرده‌مالکان بودند و از خود زمین زراعتی در جلگه و چراگاه در کوهستان داشتند و افرادی دیگر برایش کشت می‌کردند، مخالف کار کردن همسرشان در بیرون بودند، اما باز مادر بزرگ‌ام در زمین‌های فامیل نزدیک در ازای گرفتن دستمزد کار می‌کردند تا هم درآمدی داشته باشند هم اینکه صاحبان زمین از محارم و نزدیکان بودند و در کسب اجازه از همسر برای کار مشکلی نداشته باشند. این خاطره مادربزرگ‌ام که بیانگر شرایط اجتماعی و اقتصادی روستاها به ویژه موقعیت زنان روستایی در فعالیت اقتصادی و پوشش‌های محلی زنان است، به سال‌ها پیش از تصویب و اجرای قانون اصلاحات ارضی بازمی‌گردد.
چشم‌انداز ظاهری روستاها در استان‌های شمالی با مناطق مرکزی و خشک بسیار متفاوت بود به گونه‌ای که در روستاهای شمال ایران خانه‌ها از یکدیگر فاصله داشت و اغلب زمین زیر کشت هر زارع در اطراف خانه‌اش بود ولی در مناطق خشک و کویری ایران خانه‌های روستایی به همدیگر نزدیک و فشرده بودند و مزارع بیرون از محوطه مسکونی قرار داشتند. این ویژگی ظاهری روستاهای ایران در طول تاریخ تقریبا بی‌تغییر مانده است. روستاییان در ساخت‌وساز از لوازم و اسبابی استفاده می کردند که در محل یافت می‌شد. خانه‌ها در روستاهای فشرده ایران اغلب گلی یا سنگی به کمک چوب در دو طبقه طراحی می‌شدند و طبقه پایین برای نگهداری احشام و دام‌ها به کار می‌آمد، ولی در روستاهای شمال کشور خانه‌ها را با چوب‌های تازه که از جنگل‌ها تهیه می‌شد اسکلت‌بندی و برای ساختن سقف از چوب‌های قوی‌تر استفاده می‌کردند. همچنین تنه را با خشت گلی پر و با گل صاف کرده، سرانجام سقف خانه را با پوشش کاه از گزند باران در امان نگه می‌داشتند. در روستاهای نواحی مرکزی و کویری ایران پس از رسیدن گندم یا برنج در همان مزرعه جداسازی دانه‌ها با استفاده از نیروی انسانی و حیوانات انجام می‌شد زیرا احتمال خطر آمدن باران و تخریب دسترنج زارعان کم بود، همچنین به دلیل معماری خاص روستاها و فشردگی و تنگی معابر عبور و مرور، آوردن خوشه‌ها به خانه و جداسازی آن‌ها از کاه مشکل‌ساز بود. اما در روستاهای مناطق شمالی ایران در گذشته چون کار جداسازی دانه‌های برنج از ساقه و تبدیل آن به برنج به نیروی انسانی زیادی وابسته بود، از طرفی نیز خطر آمدن باران در کمین بود، از این‌رو کشاورزان در فاصله کمی از منازل‌شان مکانی برای نگهداری خوشه‌های برنج درست می‌کردند، به این مکان در زبان محلی کوتی یا کوتم می‌گفتند. آنگونه که از خاطرات مادربزرگ‌ام و دیگر افراد کهن‌سال فامیل شنیده‌ام، اهالی روستاها در برنامه جداسازی دانه‌های برنج از ساقه به یکدیگر کمک می‌کردند و در قرارداد عرفی که به آن یاور می گفتند، با کمک همدیگر به وسیله ابزارهای چوبی به نام گوچون روی ساقه‌های برنج کوبیده و دانه‌ها را جدا می‌کردند. هر کس که کارش تمام می‌شد با گردآوری دیگر افراد به کمک کسی می‌رفت که در حال جداسازی دانه‌های برنج بود و این روند همچون زنجیره‌ای در میان روستاییان تکرار و رعایت می‌شد. پس از انجام مراحل جداسازی جو را به آسیاب آبی که پاتنگ نام داشت منتقل و در آنجا برنامه ی خشک‌کنی- پوست‌کنی انجام و برای مصرف آماده می‌شد. بی‌شک این شیوه کشت و زرع و برداشت محصول مبتنی بر نیروی انسانی و حیوانی تا پیش از ورود کامل مدرنیزاسیون در عرصه کشاورزی و آمدن ماشین‌آلاتی چون تراکتور،کمباین و کارخانه‌های مربوط به آماده‌سازی محصول برای مصرف در سراسر تاریخ ایران عمومیت داشته است.
به طور کلی اقتصاد و روابط اجتماعی در روستاهای ایران بر اساس شیوه تولیدی استوار بود که فعالیت اصلی آن را کشاورزی و پرورش احشام تشکیل می‌داد. روستا پایه اصلی تولید کشاورزی به شمار می‌رفت. مالکان یا اجاره‌داران زمین بنا به حقوق مختلفی که از آن برخوردار بودند، بر جماعت‌های روستایی نظارت داشتند و سلطه‌شان را اعمال می‌کردند. روابط زمین‌داران و کشاورزان بر اساس اشکال گوناگونی از مالکیت تا اجاره‌داری استوار بود که در هر حال به آنان اجازه می‌داد، به طور مستقیم یا از طریق مباشران بخشی از درآمد حاصل از کشت و زرع زمین یا پرورش احشام در محیط روستاها را به خود اختصاص دهند. روستاییانی که در زمره خرده‌مالکان نبودند بر زمین مالکان ساکن در روستا و شهر کار می‌کردند. بیش‌تر آنان تنها مالک نیروی کار خودشان بودند، به گونه‌ای که زمین، ابزار کار، چارپا و آب از طرف مالک تأمین می‌شد و در طی قرارداد سهم مالک و زارع هنگام برداشت محصول معین بود. درباره باغ‌های میوه هم بر اساس شرایط گوناگون در هر منطقه محصول بین باغبان و مالک تقسیم می‌شد.
مشروطه و دگرگونی‌های پس از آن در روستا
با وقوع انقلاب مشروطیت در نتیجه آگاهی اقشار سرمایه‌دار و باسواد شهری از تحولات جهان نوین، سپس روی کار آمدن پهلوی اول و برنامه‌های دولت در تقویت یکجانشینی و گسترش ارتباطات، کم‌کم روستایی‌ها نیز به این آگاهی رسیدند که وجودشان برابر با گاوآهن، بذر و آب عجین شده و آنان در نظام اربابی کالا به شمار می‌آیند، در حالی که با روی کارآمدن پهلوی دوم و تشدید مدرسه‌سازی در روستاها، روستازاده‌ها در جریان سوادآموزی به نخستین درکی که می‌رسیدند احساس نابرابری اجتماعی و اقتصادی بود. همچنین وجود اتحاد جماهیر شوروی و داعیه آن مبتنی بر حمایت از ضعفا، کارگران و برزگران سبب شد پهلوی دوم به چاره‌اندیشی افتاده و به گمان درصدد تامین خواسته‌های زارعان و رعیت‌ها برآید. بدین ترتیب در چهارم خرداد 1339 خورشیدی قانون اصلاحات ارضی به هیات دولت ابلاغ و در شکل رفرم حکومتی با نام انقلاب سفید در دهه چهل پیگیری شد. این اصلاحات سبب وابستگی اقتصادی روستاها به شهرهای بزرگ و افزایش مهاجرت به شهرها شد زیرا بسیاری از آنان چون مالک زمین‌های زیر کشت‌شان شده بودند، زمین‌هایشان را فروخته و به شهر رفتند و برخی نیز با افزایش درآمد کشاورزی توانستند پارچه، وسایل خانگی مانند رادیو، تلویزیون، پنکه و یخچال را از شهر بخرند و دیگر مانند گذشته مجبور نباشند در تابستان‌ها زن و بچه را به دلیل گرما با گاوها و دیگر احشام به مناطق مرتفع بفرستند. این دگرگونی برآمده از اصلاحات شتاب‌زده و نسنجیده معایبی بسیار از جمله سوزاندن تر و خشک با یکدیگر داشت زیرا برخی از خرده‌مالکان که زمین‌هایشان را به صورت مناصفه برای کشت به دیگران داده بودند، املاک ناچیز آنان نیز به کشت‌کاران واگذار شد و بسیاری از آنان فقیر و تنگ‌دست شدند. بارزترین حسن اصلاحات ارضی اما درهم‌کوبیدن طومار بزرگ‌مالکی در تاریخ اجتماعی ایران و اندک تسکینی بر دل ضعفا و دردمندان بود.
* منابع نوشتار در دفتر روزنامه موجود است.

 


تعداد بازدید :  839