وقتی مایکل مور هم کنی میشود!
وقتی مستند فارنهایت 11/9 مایکل مور در سال 2004 موفق به بردن نخل طلا شد، فقط دومین بار بود که یک مستند میتوانست جایزه اصلی را به خودش اختصاص دهد (بار نخست مستند جهان ساکت از ژاک کوکتو در سال 1956 موفق به بردن جایزه شده بود). البته این نخستین بار نبود که مایکل مور از کن دست پر به خانه برمیگشت. سال 2002 او بهخاطر مستند بولینگ برای کلمباین هم موفق به بردن جایزه ویژه فستیوال شده بود. در آن زمان مور وقتی روی سن رفت سعی کرد با زبان فرانسوی دستوپا شکستهاش سخنرانی بعد از دریافت جایزهاش را انجام دهد. هرچند نتیجه این تلاش چندان جالب نبود، اما مور درس خودش را یاد گرفت و در سال 2004 بعد از بردن جایزه فقط انگلیسی صحبت کرد!
وقتی کن باعث خیر میشود!
تابستان 1954 کری گرانت و گریس کلی برای فیلمبرداری ساخته آن زمان جدید آلفرد هیچکاک گرفتن یک دزد به کوت دازور سفر کرده بودند و در هتل کارلتون اقامت داشتند. آن زمان کلی حتی فکرش را هم نمیکرد که خیلی زود بهعنوان نماینده انجمن سینمای آمریکا باید به کن برگردد. اما بهار سال 1955 این اتفاق رخ داد و در همان سفر هم بازیگر برنده اسکار فیلم دختر روستایی برای نخستین بار با پرنس رینیه شاهزاده موناکو ملاقات کرد و یکسال بعد پس از اتفاقاتی که بیشتر به داستانهای پریان میماند، شاهزاده موناکو شد. سال 2014 فیلم گریس موناکو براساس زندگی سلطنتی کلی با بازی نیکول کیدمن در افتتاحیه شصتوهفتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم کن روی پرده رفت.
وقتی کوچههای کن صحنه نقد میشود
یکی از پرحاشیهترین فیلمهای تمام ادوار کن بدونشک پالپ فیکشن کوینتین تارانتینو بود. اثری که در سال 1994 توسط هیأت داورانی که ریاستش را کلینت ایستوود برعهده داشت بهعنوان برنده نخل طلا معرفی شد. وقتی تارانتینو روی سن میرفت تا جایزهاش را بگیرد، بیشتر از کسانی که او را تشویق میکردند، مخاطبانی ناراضی و عصبانی بودند که او را هومیکردند. اما جالب است بدانید که شب قبل از اکران فیلم در جشنواره، کمپانی میراماکس، یک اکران خصوصی برای تعداد محدودی از منتقدان در یکی از کوچههای کن برگزار میکند. بعد از اتمام فیلم، تارانتینو پیش منتقد هالیوود ریپورتر میرود و میگوید او نخستین کسی است که به جز عوامل، فیلم را دیده و مشتاق شنیدن نقد اثرش است. درحالیکه طرفداران لحظهای تارانتینو را در آرامش نمیگذاشتند، نخستین جلسه نقد فیلم پالپ فیکشن با حضور کارگردان، به صورت سرپایی در خیابانهای کن برگزار شد.
وقتی کاپولا نصف نخل را میبرد
شایعات میگویند فرانسیس فورد کاپولا به برگزارکنندگان جشنواره گفته بود که فقط در صورتی اجازه حضور اینک آخرالزمان را در بخش مسابقه میدهد که برندهشدن آن تضمین شود. فولکر شلوندورف، فیلمساز آلمانی برنده نخل طلا در سال79 میگوید: او (کاپولا) تمام پولی که از پدرخوانده نصیبش شده بود را روی فیلم اینک آخرالزمان سرمایهگذاری کرده بود. در نتیجه احتیاج داشت که فیلمش تبدیل به یک موفقیت بزرگ شود. ژیل ژاکوب، رئیس وقت جشنواره کن البته شایعات را تکذیب میکند، اما میگوید کارگردان پدرخوانده اصلا دوست نداشت که برنده مشترک اعلام شود. با این حال در آنسال دو فیلم طبل حلبی فرانک شلوندورف و اینک آخرالزمان فرانسیس فورد کاپولا مشترکا برنده نخل طلا شدند. ژاکوب میگوید که وقتی با کاپولا دست میداد، این فیلمساز آمریکایی به او گفته: من نصف نخل را بردم!
وقتی فون تریه همه را متحد میکند!
سال 2011 وقتی لارس فون تریه با فیلم مالیخولیا به کن آمد، پیتر آلبک ینسن، تهیهکننده این اثر، قبل از کنفرانس مطبوعاتی به کارگردان مولف دانمارکی میگوید که اگر بتواند دهان خودش را ببندد میتواند نخل طلا را ببرد. اما فون تریه که سابقه مشکلسازیهای زیادی را دارد، این بار برای خودش مشکل درست کرد. آقای کارگردان درحالیکه راجع به فیلمش صحبت میکرد، جملهای را به زبان آورد که باعث ایجاد یک رسوایی بزرگ و اخراجش از جشنواره شد. او گفت: با هیتلر همدردی کردم... باشه، من یک نازی هستم! این اما تنها درگیری فون تریه در کن نبود. در سال 1991فیلم بارتون فینک برادران کوئن موفق به بردن نخل طلا شد. این فیلم همینطور موج جدیدی از فیلمهای مستقل آمریکایی را راه انداخت که تا پایان دهه 90 بخشی جدانشدنی از جشنواره کن بودند. بردن جایزه توسط برادران کوئن اما اصلا چیزی نبود که لارس فون تریه بخواهد؛ خصوصا اینکه او به گفته خودش، فقط جایزه سوم جشنواره یعنی جایزه هیأت داوران را بهخاطر فیلم اروپا برده بود، در نتیجه وقتی برای گرفتن جایزه روی سن رفت، شروع به توهین علیه رئیس هیأت داوران وقت جشنواره رومن پولانسکی کرد. او در سخنرانی پس از کسب جایزهاش گفت: من میخواهم از هیأت داوران و آن کوتوله تشکر کنم!
وقتی کن تروفو را کشف کرد
1959سالی بود که که آینده سینمای فرانسه دست خودش را روکرد. فرانسوا تروفو، منتقد آن زمان جوان سینمای فرانسه که به خاطر انتقادات تندش نسبت به جشنواره از حضور در فستیوال سال 1958 منع شده بود، یکسال بعد در قامت کارگردانی فیلم اولی به کن رفت و جایزه بهترین کارگردانی را به خاطر فیلم 400ضربه به خودش اختصاص داد. این فیلم همینطور بازیگر 13سالهای به نام ژان پیر لئو را در نقش کاراکتر آنتوان دنیل به سینما معرفی کرد که بعدها تبدیل به یکی از برندهای بازیگری سینمای فرانسه شد. طی 20سال او در 4 فیلم دیگر هم نقش آنتوان دنیل را برای تروفو بازی کرد.
وقتی گدار کیکی میشود!
اگر فوتبالیها جیمی جامپ دارند، سینماییها هم نوئل گودین دارند. سال 1985 ژان لوک گدار با فیلم درود بر مریم پا به سواحل کن گذاشت. گودین که از فیلم اصلا خوشش نیامده بود هم یک دسر پای با خامه زدهشده را روی صورت گدار خالی کرد. او قبلتر همین کار را با نیکولا سارکوزی، بیل گیتس و چهرههای سرشناس دیگری هم انجام داده بود. در نتیجه این اقدام گدار به کنفرانس مطبوعاتی فیلمش دیر میرسد. برگزارکنندگان کنفرانس علت تأخیر را تجاوز وحشیانه اعلام میکنند، اما فیلمساز مطرح فرانسوی میگوید که این اقدام اصلا وحشیانه نبوده و کاملا بامزه بوده! چند هفته بعد نوئل گودین برای همیشه از حضور در جشنواره کن منع میشود. وقتی خبر این اتفاق به گوش گدار میرسد، با روابط عمومی جشنواره تماس میگیرد و میخواهد اجازه حضور مجدد گودین در فستیوال داده شود. خود نوئل گودین میگوید گودار تنها قربانی او بوده که با موضوع خیلی خوب کنار آمده.
وقتی نصف نخل به کارگردان زن میرسد
وقتی پای مهمترین جایزه کن وسط باشد، اعداد دروغ نمیگویند: نخل طلا در هر دوره فقط به آقایان اهدا شده بود تا اینکه بالاخره یکی پیدا شد که باشگاه آقایان را به هم بریزد. سال 1993 هیأت داوران دو فیلم را بهعنوان برنده مشترک نخل طلا انتخاب کرد؛ فیلم نخست ساخته چن کایگه از چین بود، اما اثر دوم رکوردها را شکست. وقتی نام پیانوی جین کمپیون هم بهعنوان دیگر برنده نخل طلا اعلام شد، کارگردان مشهور نیوزیلندی به نخستین و تا امروز آخرین زنی تبدیل شد که توانسته مهمترین جایزه جشنواره بینالمللی فیلم کن را به خودش اختصاص دهد. نکته تأسفبرانگیز این است که همین یک بار هم خانم کارگردان نتوانست در اختتامیه شرکت کند و بازیگر مرد فیلمش سم نیل، از طرف او نخل را دریافت کرد.
وقتی کن به داورش هم اهمیت نمیدهد
سال 1969 که فیلم ایزی رایدر به جشنواره بینالمللی فیلم کن آمد، مشخص بود که نسل جدیدی از فیلمسازان آمریکایی متولد شدهاند و وقتی در سالهای 1970، 1973 و 1974، سه فیلم مش رابرت آلتمن، مترسک جری شاتزبرگ و مکالمه فرانسیس فورد کاپولا توانستند نخل طلا را ببرند، معلوم شد که این نسل جدید حرفهای زیادی هم برای گفتن دارد. پیش از آغاز بیستونهمین جشنواره کن، تنسی ویلیامز، رئیس هیأت داوران آن دوره از افزایش خشونت در فیلمهای سینمایی انتقاد کرده بود. جودی فاستر، بازیگر فیلم راننده تاکسی که در آن دوره نماینده مکتب نیویورک در کن بود، میگوید همین مسأله، مارتین اسکورسیزی، رابرت دنیرو وهاروی کیتل را از بردن جایزه اصلی ناامید کرده بود و حتی آنها میخواستند زودتر جشنواره را ترک کنند، اما قبل از اینکه به خانه بروند، کوستا گاوراس و سرجیو لئونه، دو نفر از اعضای هیأت داوران آن دوره مهمانی شامی ترتیب دادند و در آن از راننده تاکسی بسیار تعریف و تمجید کردند که همین مسأله باعث شد نظر عوامل این فیلم برای ترک کن عوض شود و درنهایت هم روز آخر میان کف طرفداران و هوی مخالفان، اسکورسیزی نخل طلا را برد تا از آغاز دهه 70، چهارمین جایزه را برای مکتب نیویورک به ارمغان آورد، نسلی که دیگر نمیشد نادیدهشان گرفت.
وقتی کن کن شد
راهاندازی کن عملی سیاسی بود. درواقع بعد از آنکه جشنواره فیلم ونیز تحت کنترل فاشیستهای موسولینی افتاد، فرانسویها در پاسخ به آنها تصمیم گرفتند جشنوارهای سینمایی راه بیندازند. بعد از مذاکراتی که با صاحبان هتلهای شهر ساحلی بیاریتز در جنوبغربی فرانسه داشتند، قرار شد در دو هفته نخست سپتامبر 1939 جشنواره را در آن شهر برگزار کنند. گری کوپر، میوست، داگلاس فربنکس، تایرون پاور و چارلز بویر مهمانان جشنواره بیاریتز آن روزها بودند. برگزارکنندگان حتی به بهانه اکران، فیلم گوژپشت نوتردام ماکتی از این کلیسای مشهور را هم آماده کرده بودند، اما هیتلر همه برنامههای آنان را به هم ریخت. نازیها صبح روز افتتاحیه لهستان را اشغال کردند. نتیجهاش برگزارنشدن جشنواره بود، یعنی بعد از یک روز شکوتردید، مسئولان جشنواره تصمیم گرفتند گوژپشت نوتردام را اکران کنند، اما از ادامه جشنواره صرفنظر کردند. هفتسال بعد این جشنواره به ساحل جنوبشرقی فرانسه و شهر کن برده شد تا بهجای 1939 در سپتامبر سال 1946 نخستین دوره جشنواره بینالمللی فیلم کن برگزار شود. در نخستین دوره 11فیلم حضور پیدا کردند و در شب افتتاحیه مستندی به نام برلین از شوروی نمایش داده شد. هر چند با رفتن برق و مشکلات پروژکتور، عملا افتتاحیه باشکوهی نبود. جالب این است که آن سال فیلم بدنام آلفرد هیچکاک هم در جشنواره شرکت داشت، اما هیچ جایزهای را به خودش اختصاص نداد، شاید چون حلقههای فیلم به ترتیب پخش نشدند!
وقتی کن را تعطیل کردند!
در سال 1968 جشنواره فیلم کن آماده میشد تا شمع کیک 21سالگیاش را فوت کند، اما اتفاقاتی که در آن سال رخ داد، باعث شد این جشنواره با آرامش وارد دوره بزرگسالیاش نشود. در ماه مه سال 1968 راهافتادن جنبش اعتراضی خشن دانشجویی-کارگری در فرانسه که فضای کشور را به سمت نا آرامی کشانده بود، روی جشنواره کن هم تاثیر گذاشت. چهرههایی چون ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو با اخراج رئیس سینماتک فرانسه آنری لانگلوآ توسط دولت در ماه فوریه، آنقدر اعتراض کردند تا او را به سمت خودش برگرداندند. وقتی جنبشهای ماه مه آغاز شد، آلن رنه، کلود للوش و تعدادی دیگر از هنرمندان فرانسه هم به گدار و تروفویی که با دولت وقت زاویه پیدا کرده بودند، پیوستند و خواستار توقف جشنواره درحال برگزاری کن شدند. کارگردانها یکییکی فیلمهایشان را از رقابت بیرون کشیدند و پخش فیلم آنهایی که آثارشان را بیرون نکشیده بودند هم با اقداماتی چون گرفتن پرده توسط تروفو و جرالدین چاپلین عملا غیرممکن شد و جشنواره رو به تعطیلی رفت. جالب این است که با تعطیلی کن، مهمانان جشنواره نتوانستند بهراحتی کشور را ترک کنند. با اعتصاب کارگردان و نبود بنزین، خیلیها با نقشههای عجیبوغریب خودشان را به مرز ایتالیا رساندند. از آن روزها هنوز داستانهای هیجانانگیزی به گوش میرسد.
وقتی کن صحنه تسویه حساب میشود
در سال 1989، 9سال از آخرین باری که یک کارگردان آمریکایی برنده نخل طلا شده، میگذشت و در آن سال سه کارگردان جوان با هم رقابت میکردند تا این سد را بشکنند: اسپایک لی، جیم جارموش و استیون سودربرگ. وقتی نخستین ساخته سینمایی سودربرگ توانست جایزه نخل طلا را به خودش اختصاص دهد، اسپایک لی که با کار درست را انجام بده به کن آمده بود اصلا خوشحال نشد. وقتی ویم وندرس، رئیس هیأت داوران آن سال به انتقاد از فیلم پرداخت، اسپایک لی گفت که یک چوب بیسبال در خانهاش دارد که روی آن نام ویم وندرس را نوشته است!
وقتی کن از دربار هم استفاده میکند!
در سال 1987 در چهلمین دوره جشنواره کن، همان سالی که تنها عضو هالیوودی هیأت ژوری الن برستین بود و تنها فیلم آمریکایی حاضر در بخش مسابقه هم دروازه بهشت مایکل چیمینو، فستیوال بشدت احتیاج به یک اتفاق رسانهای داشت. در چنین شرایطی پرنس چارلز و پرنسس دایانا با حضورشان در روز بزرگداشت سینمای بریتانیا فلشهای دوربینها را به سمت خودشان جلب کردند. اگرچه چارلز در آن زمان تجربه حضور در استودیوی فیلم پینوود در جوانیاش را تعریف کرد، اما بدونشک حضور دایانا بود که باعث توجه اصحاب رسانه میشد. زنی با یک زندگی سینمایی و رازآلود مقابل آنها در کن. 10سال قبل از تصادف عجیب و مرگبار.
وقتی کاخ قدیم جشنواره عوض میشود
در 26ماه مه 1982 تصویرسازی دلگرمکننده استیون اسپیلبرگ از یک موجود فضایی درکنشده، فستیوال را به پایان رساند. این فیلم آخرین اثری بود که در کاخ قدیم جشنواره روی پرده رفت و پس از آن برگزارکنندگان جشنواره یک سالن جدید را تاسیس کردند. کاتلین کندی، تهیهکننده بیشتر آثار اسپیلبرگ در مورد سالن قدیمی میگوید: آن سالن 2500صندلی داشت و خارقالعاده بود. 15دقیقه قبل از اینکه فیلم تمام شود، تماشاگران ایستاده بودند، فندکهایشان را روشن کرده بودند و پا میکوبیدند. آن تجربه یکی از هیجانانگیزترین اتفاقاتی است که برای من افتاده.
وقتی کن صاحب نخل طلا میشود
شاید باورتان نشود، اما جشنواره بینالمللی فیلم کن همیشه نخل طلا نداشته است. در دورههای ابتدایی پنج برنده برای جایزهای که با عنوان جایزه بزرگ جشنواره شناخته میشد، بهتفکیک ژانر معرفی میشدند. از آغاز این فستیوال در پایان جنگ جهانی دوم و سال 1946 تا حدود یک دهه بعد چیزی با عنوان نخل طلا در کن وجود نداشت. فیلم مارتی ساخته دلبرت مان، نخستین فیلمی بود که موفق به گرفتن نخل طلا شد، جایزهای که در سال 1955 براساس نشان دولتی شهر کن طراحی و ساخته شد و امروزه توسط کمپانی شوپارد تولید میشود.
وقتی کن زن را داور کرد!
در سال 1965، الیویا دی هاویلند بازیگر مطرح بریتانیایی فیلم برباد رفته تبدیل به نخستین زنی شد که ریاست هیأت ژوری جشنواره بینالمللی فیلم کن را برعهده داشته. بعدها این بازیگر برنده اسکار گفت که نمیداند چرا برای شکستن چنین سدی برگزارکنندگان جشنواره کن او را انتخاب کردهاند. او همینطور میگوید: ریاست یک هیأت ژوری تمام مردانه البته تجربه لذتبخشی بود، اما همزمان مسئولیت ترسناکی هم حساب میشد.