شماره ۹۰۲ | ۱۳۹۵ يکشنبه ۳ مرداد
صفحه را ببند
مهران مدیری در برنامه «هفت» از پایان برنامه‌سازی در تلویزیون و شبکه خانگی خبر داد:
خداحافظی مرد هزارچهره

محبوبه قوام| سال 94، ‌‌سال سخت مدیری بود. «درحاشیه» پخش می‌شد و منتقدان و متعرضان دست به دست هم داده بودند تا نابغه خسته را از پا درآورند. از یکسو پزشکان پای برگه‌های شکایت از این برنامه را امضا می‌کردند و ازسوی دیگر، منتقدان ساز مخالفت کوک می‌کردند.‌ سال تنهایی کمدین خوش‌سابقه و بزرگ تلویزیون ایران به نظر می‌رسد این ‌سال بود. مدیری از روزهای اوج خود دور شده بود و منتقدان انگشت گرفته بودند و قاب‌ تصاویر گذشته را نشانش می‌دادند. چه چیزی گزنده یا آزارنده‌تر از این؟ در هرحال که «درحاشیه» بیش از اسم خود حاشیه ساخت و عده‌ای پایان مدیری را پیشگویی کردند اما به فاصله اندکی بعد از این پخش این سریال، مدیری با برنامه «دورهمی» از راه رسید. برنامه‌ای که به لحاظ ساختار با برنامه‌ای هندی شباهت داشت و همان ابتدا نقل اخبار رسانه‌ها شد. تراشیدن سر میهمان‌ها در برنامه‌ها هم مزید بر علت شد که یک عده از همان اول گارد بگیرند، اما مدیری کم‌کم از موضع تبختر پایین آمد. خودش در برنامه «هفت» جمعه‌شب گفت فکر کردم درست می‌گویند و احساس کردم بایدم خودم را با میهمان برنامه در یک سطح قرار بدهم. این اتفاق به ‌تدریج افتاد و «دورهمی» هرچه جلوتر رفت، رونق بیشتری گرفت. از آنسو همزمان برنامه‌ای دیگر از رونق می‌افتاد؛ «خندوانه». رامبد جوان البته هفته گذشته در گفت‌وگو با روزنامه شرق عنوان کرده بود: «من و مهران مدیری خیلی با هم فرق داریم؛ هر دو کمدین، کارگردان، بازیگر، تهیه‌کننده و ایده‌پرداز هستیم ولی واقعا دو آدم مختلف هستیم. تنها نکات مشترک دلیل نمی‌شود که رقیب هم باشیم. مهران جور دیگری دنیا را نگاه می‌کند و من جور دیگری....» و این‌جور دیگر دیدن کم‌کم سبب شد مردم در شب‌های پخش «دورهمی»، تماشای «خندوانه» را به تعویق بیندازند. این وسط ما و شما می‌دیدیم که کمدین خسته کم‌کم دست به زانو زده، برخاسته. مهران مدیری دوباره برگشته. خون زیر پوست برنامه دویده و مردم هم برای تماشای کمدین محبوب‌شان تا پاسی از شب می‌نشینند. هرچند خودش در برنامه «هفت» گفت: «من کلا آدم خوشحال و شادی نیستم و به نظر من درکمدی باید حرف‌های جدی زد و اتفاقا ساخت فیلم‌ها و سریال‌های طنز شوخی‌بردار نیست... حوصله ندارم و خیلی وقت است که حالم خوب نیست. یک نوع دگردیسی نیاز است... برای این‌که از این شکل کار خسته و اشباع شده‌ام. اصلا دیگر دوست ندارم....» او جای دیگری هم اشاره کرده بود که تنهاست. هفته گذشته درحضور میلاد کی‌مرام، ناگهان جای مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده تغییر کرد و دوربین رفت روی چهره مدیری که می‌گفت: «90‌درصد مواقع تنها هستم. همه فکر می‌کنن که به خاطر وسعت ارتباطاتم هر شب میهمونی هستم اما واقعیت این است که شاید 6ماه یک‌بار من را به میهمانی برده و به زور با دونفر صحبت کنم و سالی یک‌بار میهمانی داشته باشم. بهترین رفقای من کتاب و موسیقی و فیلم هستند و درمجموع خیلی حال و حوصله شلوغی رو ندارم.» در هرحال که مدیری از آن چهره‌هایی بود که نه‌تنها پای مصاحبه حاضر نمی‌شد بلکه اصولا از حال و هوا و روحیاتش هیچ نمی‌گفت، اما به فاصله یک هفته با نوعی اندوه ته‌نشین شده از نوعی تنهایی سخن می‌گوید. نوعی تنهایی که باید رد آن را پی گرفت و شاید در گذشته‌ها جست. او شهرت و اقبال خود را با «نوروز 72» شروع کرد و نسلی از کمدین‌ها را به همراه خود آورد که هنوز هم بعضی از آنها جزو ستاره‌های انگشت‌شمار این عرصه‌اند؛ از رضا عطاران گرفته تا رضا شفیعی‌‌جم. هرچند که در برنامه جمعه‌شب در پاسخ به پرسش افخمی مبنی بر نظرخواهی درباره آثار عطاران گفت که درباره او نظر نمی‌دهد. خب آنها زمانی با هم بوده‌اند و از آن روزها خیلی گذشته است. مدیری «ساعت خوش» را ساخت، «نقطه‌چین» را ساخت، «پاورچین» را ساخت، در «شب‌های برره» مردم را پای تلویزیون کشاند، نقاب «مرد‌هزار چهره» را به چهره زد و بعد خیز برداشت برای رونمایی از «مرد دو هزارچهره». حتی سنگ‌‌بنایی شد برای روآوردن سینماگران به سمت شبکه خانگی. قابلیت این عرصه را نخستین‌بار او به تهیه‌کنندگان سینمای ایران نشان داد.
«قهوه تلخ» هرچند به جهت مشکلاتی که در پروسه تولید آن به وجود آمد و مسائلی که با تهیه‌کنندگان پشت سر گذاشت، به اعتماد مخاطبان آسیب زد اما همزمان راهی گشود به روی آنها که گمان می‌کردند تمام روابط به کابل‌های کهنه تلویزیون می‌رسند. مدیری در برنامه جمعه‌شب، فروتن و آرام اما شوخ‌طبع و طناز بود. مسعود فراستی هم برخلاف روزهای دیگر، شمشیر به کف نداشت، حتی لب به تعریف هم باز کرد و در کنار اشاراتی اندک به ضعف‌های مدیری، بعضی آثارش را تحسین کرد. برنامه جمعه‌شب اما به خاطر تمجید این منتقد به یاد نخواهد ماند. به خاطر اعتراض مدیری به سخت‌گیری‌های بی‌جای تلویزیون هم حاشیه نخواهد داشت. تلویزیون این روزها بی‌رمق است و بی‌پولی و بی‌تدبیری را توأمان تجربه می‌کند. آنچه در خاطره این رسانه پربیننده و جمعی خواهد ماند، خداحافظی مردی است که در طول این سال‌ها شب‌های زیبایی برایمان ساخت؛ مردی که هربار چیز تازه‌ای در چنته داشت؛ مرد هزارچهره.

 


تعداد بازدید :  640