شماره ۶۴۸ | ۱۳۹۴ شنبه ۷ شهريور
صفحه را ببند
خشونت و ادبیات
قطعه‌ قطعه‌کردنی که بار معنایی پیدا می‌کند

|  داوود آتش‌بیک  |  

1) خشونت استفاده از زور فیزیکی یا غیرفیزیکی به منظور قرار دادن دیگران در وضعیتی برخلاف میل‌شان است. خشونت را انسان می‌تواند هم علیه خود و هم علیه دیگری اعمال کند و لزومی هم ندارد که حتما فردی علیه دیگری دست به کنشی فیزیکی بزند تا بتوان تحت عنوان خشونت ارزیابی و دسته‌بندی‌اش کرد؛ خشونت می‌تواند کلامی یا روانی باشد. گاه یک تماس ساده ولی آزارنده می‌تواند اعمال خشونت علیه دیگری تعبیر شود. سازمان جهانی بهداشت اعمال محرومیت‌‌های اقتصادی یا آموزشی علیه فرد یا گروهی خاص را از مصادیق خشونت می‌داند.  
در رابطه با چرایی و ریشه‌های خشونت فلاسفه، روان‌شناس‌ها و جامعه‌شناس‌ها نظریات مختلفی دارند. اغلب خشونت را ذاتی بشر می‌دانند و دلایل و توضیحات متفاوتی برای آن ارایه می‌دهند از «مکانیسمی طبیعی برای مشارکت در اجتماع و غلبه بر دیگری» تا «پادزهری علیه شرم و تحقیر.» با این‌حال، چیزی که امروزه برای فعالان حقوق بشر و اهالی رسانه اهمیت دارد، چیستی خشونت نیست، بلکه تلاش برای محدود کردن آن است. تلاش برای لغو شکنجه، مبارزه با انواع خشونت علیه زنان، خشونت علیه کودکان، کارگران و... تمامی اقشاری که به نوعی توسط صاحبان قدرت مورد ظلم و خشونت قرار گرفته و می‌گیرند. شاید تنها وجه اشتراک میان روان‌شناس‌ها، جامعه‌شناس‌ها و فعالان حقوق بشر و رسانه، «نفی» بی‌چون و چرای خشونت باشد، یعنی تمامی آنها مشترکا خشونت را تقبیح می‌کنند حتی آن‌هایی که آن ‌را ذاتی بشر می‌دانند. با این‌حال ژرژ باتای فیلسوف فرانسوی از خشونتی متفاوت نیز صحبت می‌کند و آن را تقبیح نمی‌کند، همچون خشونتی که ون‌گوگ علیه خود اعمال کرد و گوش خود را از بیخ برید. خودزنی، آسیب‌رساندنی که دستاوردی ندارد؛ فراتر رفتن از نظم چیزها، خشونتی که به‌سادگی قابل تبیین و تعریف نیست.
2) نخستین رمان مدرن فارسی با خشونت عجین است؛ در بوف‌کور و در یکی از شناخته‌شده‌ترین صحنه‌های کتاب، با مثله‌کردن زنی اثیری مواجه می‌شویم. قطعه‌ قطعه‌کردنی که بار معنایی خاصی پیدا می‌کند. خشونت علیه زنان در برخی از داستان‌های کوتاه هدایت مثل «زنی که مردش را گم کرده بود» نیز دیده می‌شود. بنا به دلایل فراوانی خشونت علیه زنان در ایران همواره مطرح و پررنگ بوده و این مطلب از دید نویسندگان ما پنهان نمانده است. «سنگ صبور» صادق چوبک و «شکار کبک» رضا زنگی‌آبادی تلاش‌های موفقی‌اند در به تصویر کشیدن این جنس از خشونت. خشونت و شکنجه‌ای که علیه زندانیان سیاسی اعمال می‌شده است (ادبیات زندان)، به‌خاطر شرایط خاص سیاسی در گذشته همواره دغدغه‌ بخش مهمی از نویسندگان بوده است. برخی از رمان‌های رضا براهنی مثل «بعد از عروسی چه گذشت»، «چاه‌به‌چاه» و «آواز کشتگان» پر است از صحنه‌های مربوط به خشونت جاری در زندان و شکنجه‌های دهشتناکی که ساواک برای به حرف آوردن زندانیان مرتکب می‌شد.
خشونت جاری در جنگ را در آثار گروهی دیگر از نویسندگان می‌توان جست‌و‌جو کرد. می‌توان اشاره کرد به آثار احمد دهقان همچون «سفر به گرای 270  درجه»، «من قاتل پسرتان هستم» و همچنین رمانی که اخیرا به بازار آمده یعنی «دیوار» نوشته‌ علی‌رضا غلامی.
بسیاری از داستان‌های کوتاه غلامحسین ساعدی، «شب هول» هرمز شهدادی، «من منچستر‌یونایتد را دوست دارم» مهدی یزدانی‌خرم و «نفس‌تنگی» فرهاد حیدری گوران از دیگر آثاری هستند که به مساله‌ خشونت با رویکردهایی متفاوت می‌پردازند.
3) همان‌طور که در بخش اول اشاره کردم، بسیاری از فعالان تلاش می‌کنند تا علیه خشونت مبارزه و افشاگری کنند ولی سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا نویسنده هم فعال حقوق بشر است؟ می‌تواند باشد، می‌تواند هم نباشد ولی میان این دو باید تفاوتی ماهوی قایل بود. میان نوشتن و فعالیت‌های بشردوستانه. اساسا ادبیات داستانی زیر شاخه‌ای از هنر است و هنر توانایی‌های منحصر به خودش را دارد. یک اهل مطبوعات، یا یک فعال حقوق بشر از وظایف خود می‌داند که در رابطه با خشونت علیه زنان، خشونت‌هایی که پیامدهای جنگ هستند، خشونت علیه کودکان، شکنجه و خشونت‌های سیاسی فعالیت و افشاگری کند و به جامعه در رابطه با خطرات و احتمال گسترش آن هشدار بدهد ولی آیا داستان‌نویس و هنرمند هم چنین وظایفی را برای خود تعریف کرده که در زمینه‌ خشونت افشاگری کند و هشدار بدهد؟ اگر داستانی از شکنجه‌های ساواک پرده بردارد یا در زمینه‌ خشونت‌ علیه زنان افشاگری کند، به خودی خود حائز اهمیت و ارزش‌های ادبی و هنری است؟ یا این‌که خبررسانی چیزی ا‌ست متفاوت از ادبیات و هنر؟ مبارزه و فعالیت‌های بشردوستانه همواره قابل تقدیر بوده، ولی محصول آن الزاما دارای ارزش‌های هنری و زیبایی‌شناسانه نیست.  
4) بعد از عروسی چه گذشت، نوشته‌ رضا براهنی داستان معلمی ا‌ست به نام رحمت شهیر که به‌خاطر توهین به شاه به زندان می‌افتد و شکنجه می‌شود. چاپ و انتشار چنین رمانی در آن دوره عملی سیاسی و افشاگرانه محسوب می‌شده و می‌دانیم که خود نویسنده هم علیه رژیم پهلوی فعالیت‌های سیاسی و حقوق بشری فراوانی داشته ولی چیزی که باعث می‌شود این رمان هنوز هم ارزشمند باشد و مشمول گذر زمان نشود، بخش‌هایی‌ است که از صرف خبری و افشاگرانه بودن فراتر می‌رود. مثلا یکی از شخصیت‌های رمان که همدست رژیم پهلوی و شکنجه‌گران است کسی ا‌ست که اتفاقا از آزار رحمت شهیر نفع سیاسی نمی‌برد. همراهی او با سیستم علت‌های دیگری دارد که نویسنده سعی نمی‌کند آنها را به معضلی به‌خصوص فروکاهد و این درست زمانی ا‌ست که «خشونت» دیگر صرفا مساله‌ای برای نفی و تقبیح نیست و به مدد ادبیات و هنر، از مساله‌ای رسانه‌ای و حقوق بشری فراتر می‌رود و معانی و ابعادی گسترده‌تر پیدا می‌کند.


تعداد بازدید :  1798