شماره ۶۲۸ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۱۳ مرداد
صفحه را ببند
آموزش‌وپرورش و مسأله صلح

مهدی بهلولی آموزگار و کنشگر صنفی

«ایده آموزش‌وپرورش فراگیر در اصل با این هدف پیدا شد که به مردم یاری برساند تا به روش‌های صلح‌جویانه، اختلاف‌هایشان را بیان و حل‌وفصل کنند. این ایده‌ای بود که جان آموس کمنیوس- کشیش اهل چک که در 30‌سال نارواداری مذهبی زیست- بیش از چهارصد‌ سال پیش، مطرح کرد. کمنیوس استدلال کرد که برای داشتن همزیستی صلح‌جویانه، همه افراد باید آموزش ببینند.» (فرناندو ریمرز)
 این‌که آموزش و پرورش، توانایی پرورش انسان‌های صلح‌جو و صلح‌خواه را دارد یا نه، پرسشی است که می‌تواند پاسخ مثبت یا منفی بگیرد. در واقع، پاسخ بسته به نظام آموزشی و ویژگی‌های آن می‌تواند متفاوت باشد. بند 2 ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر می‌گوید: «هدف آموزش، رشد کامل شخصیت انسانی، تقویت احترام به حقوق بشر و آزادی‌های بنیادین خواهد بود. آموزش باید تفاهم، مدارا و دوستی در میان همه ملت‌ها و گروه‌های نژادی و مذهبی را ترویج کند و به فعالیت‌های سازمان‌ملل‌متحد در راه حفظ صلح‌ یاری رساند.» کمابیش در همه سندهای جهانی آموزش، هدف آموزش چیزی در همین مایه‌هاست اما بزرگترین خطرهایی که آموزش‌وپرورش را در دسترسی به این هدف‌های متعالی انسانی تهدید می‌کند دو چیز است: یکی ایدئولوژیک بودن آموزش و دیگری چیرگی شاخص‌های کمی بر شاخص‌های کیفی. آموزش‌وپرورش ایدئولوژیک، به خاطر تأکید بسیار روی مرزبندی میان انسان‌ها و تلقین مجموعه‌ای از باورهای خاص و بومی، در پرورش انسانی سنجشگر و پایبند به اخلاق انسانی و جهانی شکست می‌خورد. این آموزش بیش از شکیبایی، آرامش و صلح  بر القای هویت بومی و خاص، پای می‌فشارد و با حاشیه‌بردن و کشاندن حقوق انسانی از گستره آموزش، فرصت گفت‌وگو درباره حق برخورداری از زندگی آشتی‌جویانه و اندیشیدن به بایسته‌های آن را از دانش‌آموز و آموزگار می‌گیرد. در آموزش و پرورش ایدئولوژیک، هدف، پرورش انسانی آشنا به حقوق بشر و اخلاق انسانی نیست. در این‌جا بد نیست به بخش‌هایی از سخنان حسن روحانی اشاره کنیم که در پیش از انتخابات 92 گفت: «من قبول دارم هر نظام‌اجتماعی و سیاسی‌ای تأکیدات ایدئولوژیک و سیاسی روی آموزش و پرورش دارد ولی در کشور ما نگاه سیاسی و ایدئولوژیک به آموزش‌وپرورش خیلی شدید است. خیلی‌ها دوست دارند کاستی‌ها و ناکارآمدی‌ها در بقیه عرصه‌ها را با تغییر ذهنیت فرزندان مردم در مدارس جبران کنند. برخی فکر می‌کنند نظام آموزشی کارکرد اولش در خدمت دستگاه سیاسی بودن است ولی این‌طور نیست. دولت و دستگاه سیاسی اگر در عرصه‌های دیگر ناکارآمد باشند، قادر نیستند از طریق آموزش تصور مردم را تغییر دهند و در سال‌های گذشته هم نتوانسته‌ایم این کار را انجام دهیم.» از سوی دیگر آموزشی هم که تنها به دنبال شاخص‌های کمی و‌ درصد قبولی و میانگین بالای نمره‌های کلاس است پرورش انسانی مدنی را از دستور خود بیرون می‌نهد  یا دست‌کم در اولویت نمی‌گذارد. در این آموزش تأکید بر پرورش متخصص - به‌ویژه فنی - است تا انسانی مدنی و صلح‌جو. هم‌اکنون در آمریکا، موضوعی به نام «Liberal Arts» مطرح است. استاد داریوش آشوری این اصطلاح را «رشته‌های فرهنگی» (شامل ادبیات، تاریخ، فلسفه و زبان‌ها) ترجمه کرده است. رشته‌های فرهنگی البته گاهی معنای گسترده‌تری می‌گیرد و آشنایی مقدماتی با اقتصاد، ریاضیات، نجوم و... را هم شامل می‌شود. رشته‌های فرهنگی بیش از علوم فنی و فناوری بر علوم‌انسانی تأکید دارند. اندیشه‌وران این گستره، کمابیش بر این باورند که تأکید بیش از اندازه آموزش نوین بر فناوری و شاخص‌های کمی، آموزش را به نوعی از هدف‌های متعالی خود دور می‌سازد. چندی پیش فرید زکریا، ستون‌نویس سرشناس واشنگتن‌پست نوشت: «باوری که می‌توان گفت این روزها مردم آمریکا بر آن هم رأی هستند این است که ما بی‌درنگ باید سمت و سوی آموزش کشورمان را به سوی آموزش مهارت‌های فنی خاص تغییر دهیم. هر ماه خبرهایی می‌شنویم درباره نمره‌های آزمونی بد بچه‌هایمان در ریاضی و علوم؛ همچنین خبرهایی درباره نوآوری‌های تازه شرکت‌ها، دانشگاه‌ها و بنیادهای آموزشی برای گسترش رشته‌های  STEM (علم، فناوری، مهندسی و ریاضی) و تاکیدزدایی از علوم‌انسانی. از رئیس‌جمهوری اوباما بگیر تا کارکنان دولتی، همگی بر ضددنبال‌کردن رشته‌هایی همچون تاریخ هنر هشدار می‌دهند. جمهوریخواهان حتی می‌خواستند چند گام پیشتر بروند و بودجه این دست رشته‌ها را قطع کنند... کنار گذاشتن یادگیری عمومی و فراگیر، ریشه در خوانش نادرست واقعیت‌ها دارد و در آینده، آمریکا را در راه باریک خطرناکی می‌اندازد. ایالات‌متحده به پویایی اقتصادی، نوآوری و کارآفرینی دست‌یافته است درست از سر همین نوع آموزشی که هم‌اکنون گفته می‌شود باید دورش بیندازیم.»
 به هر رو، تاکید بیش از اندازه بر رشته‌های فنی و شاخص‌های کمی، آموزش‌وپرورش را از هدف‌هایی همچون پرورش انسان‌های صلح‌جو و صلح‌خواه دور می‌سازد. هدف آموزش‌وپرورش می‌شود پرورش کارکنان و کارگرانی فنی و نه انسان‌هایی مدنی. در این میان البته پولی‌کردن و خصوصی‌سازی آموزش‌وپرورش هم نقش‌آفرینی می‌کند. مدرسه‌های پولی برای جذب مشتری بیشتر، ناگزیر بر شاخص‌های کمی تأکید می‌ورزند. راست این است که پولی‌سازی آموزش و پرورش، آموزش را از هدف‌های متعالی و برتر انسانی، دور می‌سازد. شوربختانه فرهنگ و ارزش‌هایی که مدرسه‌های پولی گسترش می‌دهند تنها به خود این مدرسه‌ها محدود نمی‌ماند و بر سراسر نظام آموزشی چیره می‌شود.


تعداد بازدید :  234