شماره ۶۲۳ | ۱۳۹۴ چهارشنبه ۷ مرداد
صفحه را ببند
بازخوانی نسبت ادبیات و انسان در گفت‌وگو با ابوتراب خسروی
اینجا عشق به انسان اصل است

ابوتراب خسروی، نویسنده نام‌آشنا و چیره‌دست، ابدا نیازی به معرفی ندارد. ساخت غریب داستان‌های او، سرشار از درونمایه‌هایی شگرف است که نشأت گرفته از سنت کهن ادبیات فارسی، با به کار گرفتن فرم‌ها و تکنیک‌های نوین داستان‌نویسی، آنچنان بدیع هستند که بی‌گمان در نوع خود بی‌همتایند.   در آثارش توجه خاص به مسأله انسان و سرنوشت بشر همواره  مانند دغدغه‌ای ازلی، ابدی گنجانده شده است، سرنوشت بشر که گویی چون زنجیری به هم متصل است. به هر روی گفت‌وگوی کوتاهی که می‌خوانید، نتیجه قبول زحمت  اوست تا در باب اهمیت انسان‌دوستی در ادبیات ایده‌های این نویسنده را بدانیم.
آقای خسروی بین ادبیات و مفاهیمی مثل صلح و انسان‌دوستی، آیا شما رابطه مستقیمی‌ می‌بینید؟ به‌نوعی از هم تأثیر می‌گیرند یا این‌که یکی منشأ دیگری است؟
اساسا ادبیات وجهی از فرهنگ است و بسط فرهنگ در جهت اعتلای جامعه انسانی است و در این قضیه انسان‌دوستی و عشق به انسان، اصل است. موضوع فرهنگ در این جهت شکل گرفته و می‌گیرد که ما به ذات انسانی خود واقف بشویم و مهم‌ترین موضوعش تعهد و التزامش به انسان است.
آیا ادبیات برای این‌که بتواند انسان‌دوستی را محقق کند، مثلا در رمان، صرفا باید در محتوای خودش به این موضوع بپردازد؟
 به‌طورکلی موضوع ادبیات انسان است، انسان و مواجهه‌اش با همه‌چیز جهان. هر نویسنده همین که بنویسد، انسان مخاطبش محسوب می‌شود. ادبیات  و شعر به دلیل این‌که از ذهن انسان شروع می‌شود و نویسنده درک و استنباطش را از هستی می‌نویسد، انسانی‌ترین هنر انسان است.
ابدا قصد ندارم با طرح این سوال قطعیتی را مشخص کنم، اما به‌نظر شما آیا نویسنده در برابر ایجاد انسان‌دوستی رسالت یا وظیفه‌ای دارد؟
این به قول شما رسالت و وظیفه جزو ذات ادبیات و شعر است. همین که نویسنده در جست‌وجوی مخاطب است، این خصوصیت در ذات کارش وجود دارد.
در ادبیات کهن فارسی چطور؟ در آن آثار تا چه حد به صلح و انسان‌دوستی پرداخته شده است؟
بحث من تاریخ شمول است. زمانی که خلق ادبیات آغاز می‌شود، الزام بسط فرهنگ احساس شده است، که فرهنگ منتشر شود. به‌نظر من ادبیات در طول تاریخ برای انسان و نیز برای نزدیک‌شدن جوامع انسانی به ذات انسانی خلق و منتشر شده است. همه ابعاد فرهنگ و هنر و در بحث ما ادبیات در جهت اعتلای جوامع انسانی نخست جامعه خودی و حتما سپس برای همه مخاطبان بوده است. در ذات ادبیات این التزام و تعهد به انسان بوده و هست.
یک قول معروف در ادبیات داستانی و کلا هنر هست که می‌گوید: «چه نوشتن مهم نیست، چطور نوشتن مهم است.» حالا تصور کنید وقتی قرار بر نوشتن از انسان‌دوستی است، این مفهوم چطور نوشتن، چگونه می‌تواند خود را در قالب فرم و ساختاری درست عیان کند؟ بیشتر مایلم تجربه شخصی خودتان را بدانم.
موضوع این است که نویسنده هر چه که بنویسد برای مخاطب است و به جز انسان مخاطب ادبیات چه‌کسی می‌تواند باشد. مشکل آن‌جا ایجاد می‌شود که طرز تلقی‌ها برای رسیدن به رستگاری انسان آغاز می‌شود. اگر حتی از داعش هم پرسیده شود، پاسخ می‌دهند که ما می‌خواهیم جامعه‌ای به‌زعم آنها بدون زمینه شکل‌گیری گناه درست کنیم. هیتلر و الباقی جانیان تاریخ بهانه‌شان ایجاد جامعه انسانی بوده است.
جناب خسروی در داستان‌های شما، مثلا در مجموعه کتاب ویران، یک سرنوشت از پیش تعیین شده به نوعی بر جهان کاراکترها سایه انداخته است. آیا داستان‌ها و رمان‌های شما در امتداد این سرنوشت هستند یا شخصیت‌هایی که خلق می‌کنید، به نوعی قصد دارند در برابر این هژمونی مقاومت کنند؟
شاید داستانی که من می‌نویسم بازنگری به شکل‌گیری وقایع باشد. جبر بحثی است که انسان در طول تاریخ درگیرش بوده. آن تمثیل که مسافران یک کشتی بادبانی تنها مختار به حرکت در طول و عرض کشتی هستند و حال آن‌که کشتی روی امواج سرگردان است. البته اعتقاد دارم که نویسنده نیز مثل خواننده در جست‌وجوی پاسخ است. شاید تفاوت نویسنده و خواننده این باشد که نویسنده کشف سوال می‌کند و آن را در مقابل خوانندگانش قرار می‌دهد. موضوع بر سر این است که نویسنده نیز حامل پاسخ نیست.
همیشه حس می‌کنم در آثار شما، مفاهیمی از قبیل زمان و مکان، دستخوش تغییراتی در مفهوم آشنای خود شده‌اند و بدل به ساختی نو، به قواعد متون شما در آمده‌اند. خلق این کیفیت روایی از آن جهت نیست که با قابل تعمیم‌بودن داستان به هر وقت و هر کجا، تاثیرگذاری آن جهانشمول بشود؟
این هم می‌تواند باشد، وقتی موضوع انسان باشد مهم نیست کجایی باشد. مسائل انسانی وجه مشترک همه‌آدم‌ها است.


تعداد بازدید :  298